English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 208 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
landing U نشستن هواپیما
landings U نشستن هواپیما
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
landing U بزمین نشستن هواپیما
landings U بزمین نشستن هواپیما
landing approach U مسیر نشستن هواپیما مسیر پیاده شدن به ساحل
landing area U منطقه نشستن هواپیما منطقه پیاده شدن به ساحل
landing gear U چرخ هواپیما که هنگام نشستن هواپیما وزن انراتحمل میکند
round out U دورزدن هواپیما برای نشستن
Other Matches
to sit out U نشستن بیشتر نشستن از
approach end U نقطه شروع تقرب هواپیما ابتدای محوطه دویدن هواپیما
altitude sickness U حال به هم خوردگی در اثرارتفاع هواپیما مرض ناشی از زیاد شدن ارتفاع هواپیما
touchdown U تماس هواپیما با زمین سینه مال رفتن هواپیما
touchdowns U تماس هواپیما با زمین سینه مال رفتن هواپیما
barometric leveling U تراز کردن هواپیما از نظرفشار جو تعادل بارومتری هواپیما
aircraft scrambling U دستور پرواز هواپیما ازوضعیت اماده باش زمینی صدور فرمان درگیری هواپیما با هدف
aircraft arresting barrier U وسیله بازدارنده هواپیما ازحرکت مهار هواپیما
aft U قسمت انتهایی هواپیما بطرف عقب هواپیما
air mileage indicator U کیلومتر شمار هواپیما مسافت سنج هواپیما
plane director U نفر هدایت کننده هواپیما هادی هواپیما
spoiler U صفحه دراز و باریک روی سطح بالایی هواپیما که برای کاستن سرعت یا اوج گرفتن هواپیما بلند میشود
space charter U اختصاص جا در هواپیما رزرو کردن جا در هواپیما
screwpropeller U پروانه هواپیما ملخ کشتی یا هواپیما
coordinated turn U دورزدن هواپیما بطوریکه کنترلهای مربوط به دوران حول هر سه محور مورداستفاده قرار گرفته و مانع سر خوردن هواپیما به داخل یا خارج پیچ میشوند
moment U ممان وزن بار هواپیما نیروی گریز ازمرکز وزن اشیاء داخل هواپیما
moments U ممان وزن بار هواپیما نیروی گریز ازمرکز وزن اشیاء داخل هواپیما
holding point U نقطه تثبیت ردیابی هواپیما نقطه انتظار هواپیما روی صفحه رادار
transition altitude U ارتفاع استاندارد هواپیما ارتفاع هواپیما طبق جداول فنی پرواز
arresting gear U دستگاه کم کننده سرعت هواپیما در روی باند دستگاه مهار هواپیما
roll in point U نقطه ورود به شاخه تک به وسیله هواپیما نقطه شروع حرکت تک هواپیما
azimuth indicator U شاخص سمتی هواپیما وسیله نشان دهنده زاویه سمتی هواپیما
apron U محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
aprons U محوطه اسفالت مقابل اشیانه هواپیما محوطه بارگیری هواپیما
aircraft cross servicing U سرویسهای متقابله دستگاههای هواپیما سرویس جنبی دستگاههای هواپیما
troop space U جای انفرادی در هواپیما یاکشتی محوطه لازم برای تامین جا برای حمل پرسنل وبارهای انفرادی انها درکشتی یا هواپیما
goldie U علامت درگیر شدن سیستم کنترل پرواز خودکار و پرتاب بمب خودکار هواپیما با هدف و انتظار هواپیما برای دریافت فرمان کنترل از زمین
clear way U محوطه بالاکشیدن هواپیما محوطه کندن هواپیما از زمین
forward seat U حالت نشستن سوارکار روی زین در پرش حالت نشستن سوارکار بر روی زین
perching U نشستن
awaited U نشستن
awaiting U نشستن
to take a chair U نشستن
awaits U نشستن
sits U نشستن
to give ground U پس نشستن
recoils U پس نشستن
recoiling U پس نشستن
recoiled U پس نشستن
recoil U پس نشستن
to lose ground U پس نشستن
perch U نشستن
perched U نشستن
perches U نشستن
await U نشستن
seize U نشستن
seized U نشستن
sit U نشستن
seizes U نشستن
running aground U به گل نشستن
sag U فرو نشستن
to take the wheel U پشت رل نشستن
sagged U فرو نشستن
to sit up U راست نشستن
subsides U فرو نشستن
to take ground U بگل نشستن
sags U فرو نشستن
ground U بزمین نشستن
to take ground U بخاک نشستن
land U به گل نشستن کشتی
abate فرو نشستن
land U به زمین نشستن
land U بزمین نشستن
to hunker down U چمباتمه نشستن
sitting duck <idiom> U بی خیال نشستن
hunker down U روی پا نشستن
subside U فرو نشستن
subsided U فرو نشستن
rankle U چرک نشستن
rankled U چرک نشستن
rankles U چرک نشستن
sit up <idiom> U بیدار نشستن
rankling U چرک نشستن
dwit koobi U نشستن به عقب
benches U بر کرسی نشستن
bench U بر کرسی نشستن
sit up U راست نشستن
stranding U به گل نشستن کشتی
thrones U برتخت نشستن
throne U برتخت نشستن
swamp U به گل نشستن قایق
swamped U به گل نشستن قایق
swamping U به گل نشستن قایق
swamps U به گل نشستن قایق
to knock back U عقب نشستن
ambush U در کمین نشستن
ambushed U در کمین نشستن
give way U عقب نشستن
ground position U در خاک نشستن
insidiate U در کمین نشستن
bow out U عقب نشستن
subsiding U فرو نشستن
outsit U بیشتر نشستن از
straddles U گشاد نشستن
straddled U گشاد نشستن
straddle U گشاد نشستن
ambushing U در کمین نشستن
ambushes U در کمین نشستن
setbacks U عقب نشستن
setback U عقب نشستن
suppurate U چرک نشستن
sprawl U پهن نشستن
take sanctuary U بست نشستن
to a the throne U برتخت نشستن
to come to the throne U بر تخت نشستن
to f. the throne U برتخت نشستن
to lie in a U درکمین نشستن
to fall back U عقب نشستن
to fill the chair U برکرسی نشستن
to lie in w U درکمین نشستن
strands U به گل نشستن کشتی
strand U به گل نشستن کشتی
to run aground U بگل نشستن
sprawling U پهن نشستن
sprawls U پهن نشستن
go around mode U روش کنترل مخصوص کندن هواپیما از زمین روش کنترل صعود هواپیما
command speed U سرعت تعیین شده هواپیما سرعت پیش بینی شده برای هواپیما
altitude height U سطح مبنای اندازه گیری ارتفاع هواپیما ارتفاع هواپیما از سطح مبنا
flight control U دستگاه کنترل پرواز هواپیما کنترل هواپیما
apparent altitude U ارتفاع فاهری هواپیما ارتفاع عملی هواپیما
aircraft block speed U سرعت خالص هواپیما سرعت هواپیما از نظرتئوریکی
stranding U به گل نشستن تصادفی کشتی
waylaid U درکمین کسی نشستن
waylay U درکمین کسی نشستن
sprawling U بی پروا درازکشیدن یا نشستن
waylaying U درکمین کسی نشستن
sprawl U بی پروا درازکشیدن یا نشستن
waylays U درکمین کسی نشستن
beaches U بگل نشستن کشتی
slump test U ازمایش فرو نشستن
sit idly by <idiom> U عین ماست نشستن
To come to grief. To be runied. U بخاک سیاه نشستن
beached U بگل نشستن کشتی
primer setback U عقب نشستن چاشنی
beach U بگل نشستن کشتی
sprawls U بی پروا درازکشیدن یا نشستن
sit out U تا پایان چیزی نشستن
to sit on the bench U روی نیمکت نشستن
sprawl U گشاد نشستن هرزه روییدن
sprawls U گشاد نشستن هرزه روییدن
clog U به گل نشستن گیر کردن چسبیدن
clogs U به گل نشستن گیر کردن چسبیدن
To incite someone. U زیر پای کسی نشستن
scrawls U خط خطی کردن گشاد نشستن
scrawling U خط خطی کردن گشاد نشستن
clogged U به گل نشستن گیر کردن چسبیدن
To sit (walk) straight. U راست نشستن ( راه رفتن )
scrawled U خط خطی کردن گشاد نشستن
still hunting U شکار باروش در کمین نشستن
to sit under a pre cher U پای وعظ واعظی نشستن
scrawl U خط خطی کردن گشاد نشستن
hatch U نصفه در روی تخم نشستن
hatched U نصفه در روی تخم نشستن
hatches U نصفه در روی تخم نشستن
sprawling U گشاد نشستن هرزه روییدن
point of no return U نقطه حداکثر شعاع عمل هواپیما اخرین حد شعاع عمل هواپیما
mump U خاموش وعبوس نشستن ترشرو بودن
grabble U پهن نشستن جمع اوری کردن
benches U روی نیمکت یامسند قضاوت نشستن یانشاندن
swatted U ضربت سخت خوردن یازدن چمباتمه نشستن
swatting U ضربت سخت خوردن یازدن چمباتمه نشستن
To accpt the consequences . to face the music . U پای لرزش نشستن ( عواقب کاری را پذیرفتن )
swat U ضربت سخت خوردن یازدن چمباتمه نشستن
to be in the pouts U در گوشه ای نشستن و قهر کردن [اصطلاح مجازی]
bench U روی نیمکت یامسند قضاوت نشستن یانشاندن
to have the pout U در گوشه ای نشستن و قهر کردن [اصطلاح مجازی]
pewage U پولی که بابت نشستن درجاهای خانوادگی یانیمکتهای چندنفری درکلیسامیدهند
deflation port U سوپاپ بزرگ در بالای بالن برای خروج هوا هنگام نشستن
ramps U سکوی هواپیما سکوی در جا زدن هواپیما
ramp U سکوی هواپیما سکوی در جا زدن هواپیما
altitude azimuth U عقربه نشان دهنده ارتفاع هواپیما دستگاه نشان دهنده ارتفاع هواپیما
azimuth guidance U هدایت هواپیما از نظر سمتی هدایت سمتی هواپیما
squatted U وزنه برداری یکضرب المانی چمباتمه نشستن زیر وزنه
squatting U وزنه برداری یکضرب المانی چمباتمه نشستن زیر وزنه
squat U وزنه برداری یکضرب المانی چمباتمه نشستن زیر وزنه
squats U وزنه برداری یکضرب المانی چمباتمه نشستن زیر وزنه
clevis bolt U پیچ مخصوصی با سر گردشکافدار برای نشستن پیچ گوشتی
air transportable sonar U سونار مخصوص هواپیما سونار قابل حمل با هواپیما سونار قابل حمل هوایی
parquet U محل نشستن اعضا دادگاه در دادسرامحوطه دادگاه
head dip U نشستن روی تخته موج وفروبردن سر به موج
planes U هواپیما
planed U هواپیما
airplanes U هواپیما
aircraft U هواپیما
air plane U هواپیما
air craft U هواپیما
airplane U هواپیما
aeroplane U هواپیما
planing U هواپیما
tailplane U دم هواپیما
airplain U هواپیما
anti-aircraft U ضد هواپیما
plane U هواپیما
one aircraft was shot down U یک هواپیما
flight U هواپیما
escadrille U 6 هواپیما
flying machine U هواپیما
aeroplanes U هواپیما
airmen U خدمه هواپیما
flap U باله هواپیما
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com