English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
distinguished unit citation U نشان یکان برجسته
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
distinguished unit citation U نشان لیاقت یکان
point style U شیوه معماری که نشان برجسته ان طاقهای نوک تیزاست
color U پرچم یکان یا جنگی نشان و درجه روی شانه وسینه
legion ofholour U نشان افتخارکه دولت فرانسه درازای خدمات برجسته لشکری یاکشوری میدهد
detachment U یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
detachments U یکان جزء یک قسمت یکان کوچک دسته یا قسمت جدا شده از یکان بزرگترقسمت قرارگاه
routing indicator U گروهی از حروف که برای نشان دادن محل جغرافیایی یک ایستگاه یا یکان یا قرارگاه به کار می رود
zeroed out U ازرده خارج شدن یکان رسیدن استعداد رزمی یکان به صفر
alto-rilievo U [ویژگی های نقش برجسته ای که در آن شکل ها به اندازه ای بیش از نصف ضخامت خود برجسته اند.]
embossing U طرح برجسته [برجسته کردن زمینه فرش]
perspective spatial model U مدل برجسته زمین زیر برجسته بین
tenants U یکان مستقر در یک محل یاتاسیسات یکان پادگانی
visit of courtesy U بازدیدرسمی دوستانه فرمانده یک یکان از یکان دیگر
tenant U یکان مستقر در یک محل یاتاسیسات یکان پادگانی
force augmentation U تقویت یکان اضافه کردن به نیروی یکان
designation U عنوان یکان یاشخص معرف یکان
combat arms U یکان رزمی یکان درگیر در رزم
parent U یکان سازمانی یکان مادر یا اصلی
designations U عنوان یکان یاشخص معرف یکان
subactivity U یکان زیردست یک قسمت یا یکان یا موسسه
detailing U شرح مفصل یکان بقیه یکان
detail U شرح مفصل یکان بقیه یکان
line replacement U یکان تعویض کننده یکان جبهه
transfer processing U امور اداری نقل و انتقال وتسویه حساب با یکان اولیه برای انتقال به یکان دیگر
supereminent U برجسته فوق العاده برجسته
salience U نکته برجسته موضوع برجسته
bas relif U حجاری ونقوش برجسته برجسته
embossment U نقوش برجسته برجسته کاری
saliency U نکته برجسته موضوع برجسته
tactical element U یکان رزمی یکان تاکتیکی
unit mill U سوخت استحقاقی یکان به حسب خودروهای موجودسوخت مصرفی خودروهای یکان در یک ستون
stereoscope U جهان نما دوربین یا عینک برجسته نما مبحث اشکال برجسته
shadower U یکان مامور تعاقب دشمن یکان اخذ تماس با دشمن
stereograph U نوشته یاتصویر برجسته نما برجسته نما کردن
command information program U برنامه اطلاعاتی یکان برنامه اگاه سازی یکان
repousse U برجسته نمایاحکاکی برجسته
readiness condition U وضعیت امادگی رزمی وضعیت امادگی یکان شرایط اماده باش یکان
beachmaster's unit U یکان عملیات بارانداز یکان عملیات اسکله
anaglyph U عکس رنگی برجسته بینی تجزیه رنگ عکس در برجسته بینی
puncuation U نشان گذاری نقطه و نشان هایی که برای بخش ها بکار میرود
garter U عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب
garters U عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب
casualty staging unit U یکان بارگیری بیماران وزخمیها درهواپیما یکان بارگیری بیماران
aeromedical unit U یکان تخلیه پزشکی هوایی یکان مسئول تخلیه پزشکی
discretionary U خط پیوندی که نشان دهنده قط ع شدن کلمه در آخر خط است ولی در حالت معمولی نشان داده نمیشود
silver star U نشان ستاره نقره یا عالیترین نشان خدمتی
scarry U دارای نشان داغ یا نشان جراحت وزخم
staging unit U یکان خدمات بارگیری یکان بارگیری
division slice U یکان استاندارد لشگری یکان لشگری
guiden U پرچم یکان پرچم نماینده یکان
cellular unit U یکان قسمت به قسمت یکان مبنا
marking U نشان دار سازی نشان
markings U نشان دار سازی نشان
poniter U نشان دهنده نشان گیرنده
flags U یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
flag U یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
supervisory U 1-سیگنالی که نشان میدهد آیا مدار مشغول است یا خیر. 2-سیگنالی که وضعیت وسیله را نشان میدهد
to impress a mark on something U نشان روی چیزی گذاردن چیزیرا نشان گذاردن
illustrated U برجسته
crowned U برجسته
cordon bleu U برجسته
kenspeckle U برجسته
mainline U برجسته
laureate U برجسته
staring U برجسته
starring U برجسته
mainlines U برجسته
convex U برجسته
mainlined U برجسته
mainlining U برجسته
primes U برجسته
par excellence U برجسته
raised U برجسته
prime U برجسته
illustrous U برجسته
dominant U برجسته
overriding U برجسته
in relief U برجسته
distinguished U برجسته
primed U برجسته
stereometric U برجسته
stereometric U خط برجسته
ridged U برجسته
predominant U برجسته
prominent U برجسته
of d. U برجسته
pre-eminent U برجسته
striking U برجسته
eminent U برجسته
prosilient U برجسته
strikingly U برجسته
outstandingly U برجسته
pre eminent U برجسته
outstanding U برجسته
conspicuous U برجسته
noted U برجسته
relief emboss U برجسته
illustrious U برجسته
relievo U برجسته
masterwork U برجسته
rilievo U برجسته
torose U برجسته
salient U برجسته
units U یکان
unit U یکان
formation U یکان
singly U یکان یکان
mark U نشان کردن نشان
marks U نشان کردن نشان
bossed U ارباب برجسته
bas relief U برجسته کوتاه
to make one's mark U برجسته شدن
effigy U تصویر برجسته
topography U برجسته نگاری
bas-reliefs U برجسته کوتاه
bas-relief U نقش کم برجسته
stand out U برجسته بودن
stand out U برجسته عالی
bas relief U نقش کم برجسته
effigies U تصویر برجسته
front face U سطح برجسته
topographic map U نقشه برجسته
bas-relief U برجسته کوتاه
premiered U هنرپیشه برجسته
tyupical U نوبهای برجسته
humdingers U تفوق برجسته
personage U شخص برجسته
premiering U هنرپیشه برجسته
emboss U برجسته کردن
premieres U هنرپیشه برجسته
cordon bleu U آدم برجسته
stereoscopic U برجسته بین
stereoscopics U برجسته نمایی
premiere U هنرپیشه برجسته
embossed alphabet U الفبای برجسته
drop shadow U سایه برجسته
personages U شخص برجسته
bas-reliefs U نقش کم برجسته
to put forward U برجسته نمودارکردن
to stand out U برجسته بودن
fash butt welding U جوش برجسته
half relief U نیم برجسته
boss U ارباب برجسته
stucco relief U گچبریهای برجسته
mezzo relief U نیم برجسته
high relief U نقوش برجسته
stereoscopic U برجسته بینی
exaggerated stereoscopy U برجسته بین
humdinger U تفوق برجسته
egregious U برجسته نمایان
poet laureate U شاعر برجسته
swell U برجسته شیک
basso relief U برجسته کوتاه
milestone U مرحله برجسته
affigy U تصویر برجسته
palmy U برجسته کامیاب
relief emboss U نقشه برجسته
relief map U نقشه برجسته
relievo U برجسته کاری
bas-relief U برجسته کاری
bas relif U نقوش برجسته
relief U حجاری برجسته
relief U برجسته کاری
laureatel U شاعر برجسته
acrography U گچ کاری برجسته
milestones U مرحله برجسته
magnific U معروف برجسته
eminently U بطور برجسته
anaglyph U تزئینات برجسته
anaglyph U حجاری برجسته
swelled U برجسته شیک
swells U برجسته شیک
alto relievo U برجسته بلند
projection welding U جوش برجسته
mezzo rillievo U نیم برجسته
notbility U شخص برجسته
bas relif U نقش کم برجسته
raised shoulder U شانه برجسته
leading U عمده برجسته
premiers U هنرپیشه برجسته
premier U هنرپیشه برجسته
aegicranium U آذین برجسته سر
bosses U ارباب برجسته
projected U برجسته بودن
projects U برجسته بودن
contour map U نقشه برجسته
embossed U برجسته شده
raised figure طرح برجسته
illustriously U برجسته وار
signalize U برجسته کردن
signally U بطور برجسته
distinguished U برجسته مهم
smatt U برجسته زیرکانه
bossing U ارباب برجسته
predominantly U بطور برجسته
to create an image for oneself as somebody U برجسته شدن
project U برجسته بودن
in relief U بطور برجسته
aegicrane U آذین برجسته سر
feat U کار برجسته
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com