English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7546 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
binary notation U نشان گذاری دودوئی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
puncuation U نشان گذاری نقطه و نشان هایی که برای بخش ها بکار میرود
punctuation mark U علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
punctuation marks U علائم نقطه گذاری درجملات نشان نقطه گذاری
notations U نشان گذاری
mark sensing U نشان گذاری
notation U نشان گذاری
impression U نشان گذاری
idegraphy U نشان گذاری
impressions U نشان گذاری
binary notation U نشان گذاری دودویی
radix notation U نشان گذاری مبنایی
positional notation U نشان گذاری مکانی
punctuation U نشان گذاری تاکید
postfix notation U نشان گذاری پسوندی
polish notation U نشان گذاری لهستانی
prefix notation U نشان گذاری پیشوندی
infix notation U نشان گذاری میانوندی
iinfix notation U نشان گذاری میانوندی
excess n notation U نشان گذاری با افزونی n
positional notation U نشان گذاری مرتبهای
scientific notation U نشان گذاری علمی
decimal notation U نشان گذاری دهدهی
binary to hexadecimal conversion U تبدیل دودوئی به مبنای 61 تبدیل دودوئی به شانزده شانزدهی
binary to octal conversion U تبدیل دودوئی به مبنای 8 تبدیل دودوئی به هشت هشتی
rubrication U نشان گذاری برنگ قرمز
phraseography U نشان گذاری بجای عبارت
floating point notation U نشان گذاری با ممیز شناور
fixed point notation U نشان گذاری با ممیز ثابت
mixed radix notation U نشان گذاری امیخته مبنا
reverse polish notation U نشان گذاری لهستانی معکوس
octal notation U نشان گذاری هشت هشتی
punctuates U نشان گذاری کردن نقطه دار
punctuate U نشان گذاری کردن نقطه دار
punctuated U نشان گذاری کردن نقطه دار
punctuating U نشان گذاری کردن نقطه دار
milestones U بامیل خود شمار نشان گذاری کردن
milestone U بامیل خود شمار نشان گذاری کردن
marking ink U مداد رنگی پاک نشدنی که برای رنگ زنی و نشان گذاری بکارمیرود
binary code U کد دودوئی
binary U دودوئی
binary dump U روگرفت دودوئی
bit U رقم دودوئی
binary point U ممیز دودوئی
binary search U جستجوی دودوئی
binary point U نقطه دودوئی
binary operation U عملکرد دودوئی
binary operation U عمل دودوئی
binary numbers U اعداد دودوئی
binary number U عدد دودوئی
binary operator U عملگر دودوئی
bits U رقم دودوئی
column binary U دودوئی ستونی
binary variable U متغیر دودوئی
binary system U سیستم دودوئی
binary arithmetic U حساب دودوئی
binary code U رمز دودوئی
binary digit U رقم دودوئی
binary tree U درخت دودوئی
decimal to binary conversion U تبدیل دهدهی به دودوئی
binary to decimal conversion U تبدیل دودوئی به دهدهی
dibit U یکی از اعداد دودوئی مرتب شده زیر:
binary file U فایلی که حاوی برنامههای زبان ماشین است فایل دودوئی
dense binary code U کدی که تمام حالتهای ممکن الگوی دودوئی در ان بکار برده میشود
residential investments U سرمایه گذاری مسکن سرمایه گذاری به شکل خانههای مسکونی
extended U code decimalinterchange coded binary کدمبادله اعشاری کد شده بصورت دودوئی توسعه یافته
acceleration principle U یعنی سرمایه گذاری مساوی است باحاصلضرب ضریب شتاب میزان سرمایه گذاری لازم برای افزایش یک واحد تولید در تغییرات در تولید
overcapitalization U سرمایه گذاری بیش ازحد سرمایه گذاری افراطی
desired investment U سرمایه گذاری مطلوب سرمایه گذاری مورد نظر
garters U عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب
garter U عالی ترین نشان انگلیس بنام نشان بندجوراب
cooperative scorer U بهره گیرنده از روش سرمایه گذاری مشترک استفاده کننده از سرمایه گذاری مشترک
discretionary U خط پیوندی که نشان دهنده قط ع شدن کلمه در آخر خط است ولی در حالت معمولی نشان داده نمیشود
silver star U نشان ستاره نقره یا عالیترین نشان خدمتی
scarry U دارای نشان داغ یا نشان جراحت وزخم
binary coded decimal U سیستم کدگذاری در کامپیوترکه در ان همه ارقام دهدهی توسط گروه 4 تائی از 0 و 1ها نمایش داده میشود اعداد اعشاری با کد دودوئی
unintended investment U سرمایه گذاری برنامه ریزی نشده سرمایه گذاری پیش بینی نشده
poniter U نشان دهنده نشان گیرنده
marking U نشان دار سازی نشان
markings U نشان دار سازی نشان
public U روش رمز گذاری داده که از یک کلید برای رمز گذاری و کلید دیگر برای رمز گشایی استفاده میکند
flag U یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
flags U یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
fuze U ماسوره گذاری کردن چاشنی مواد منفجره چاشنی چاشنی گذاری کردن
fuzing U چاشنی گذاری چاشنی گذاری کردن
supervisory U 1-سیگنالی که نشان میدهد آیا مدار مشغول است یا خیر. 2-سیگنالی که وضعیت وسیله را نشان میدهد
to impress a mark on something U نشان روی چیزی گذاردن چیزیرا نشان گذاردن
mark U نشان کردن نشان
marks U نشان کردن نشان
ground resolution U قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
lineation U خط گذاری
indention U تو گذاری
coding U کد گذاری
exposures U درمعرض گذاری
tubing U لوله گذاری
exposure U درمعرض گذاری
invested U سرمایه گذاری
invest U سرمایه گذاری
investing U سرمایه گذاری
demarcation U علامت گذاری
financing U سرمایه گذاری
finances U سرمایه گذاری
financed U سرمایه گذاری
finance U سرمایه گذاری
earmarking U علامت گذاری
discrimination U فرق گذاری
fillings U لایی گذاری
filling U لایی گذاری
policy making U سیاست گذاری
casings U لوله گذاری
casing U لوله گذاری
invests U سرمایه گذاری
insulation U عایق گذاری
loads U فشنگ گذاری
codes and codification U علامت گذاری
denomination U نام گذاری
denominations U نام گذاری
interposition U پا میان گذاری
hyphenation U خط تیره گذاری
hypothecation U گرو گذاری
hypothecation U رهن گذاری
iatraliptics U مرهم گذاری
devises U ارث گذاری
devised U ارث گذاری
imposition of hands U دست گذاری
devise U ارث گذاری
devising U ارث گذاری
disposure U درمعرض گذاری
dimensioning U اندازه گذاری
load U فشنگ گذاری
capitalization U سرمایه گذاری
loading U بار گذاری
markings U علامت گذاری
marks U علامت گذاری
mark U علامت گذاری
cupellation U قال گذاری
dateline U تاریخ گذاری
edgings U لبه گذاری
demomination U نام گذاری
encoding U رمز گذاری
marking U علامت گذاری
ingravescence U رو بشدت گذاری
collocation U باهم گذاری
costing U هزینه گذاری
synthesize U هم گذاری کردن
costing U قیمت گذاری
sanding U ماسه گذاری
synthesising U هم گذاری کردن
synthesises U هم گذاری کردن
synthesised U هم گذاری کردن
insertion U جوف گذاری
trapping U تله گذاری
edging U لبه گذاری
ovulation U تخمک گذاری
scaling U مقیاس گذاری
valuation U ارزش گذاری
synthesized U هم گذاری کردن
synthesizes U هم گذاری کردن
synthesizing U هم گذاری کردن
valuations U ارزش گذاری
pointing U نقطه گذاری
investments U سرمایه گذاری
scoring U نمره گذاری
lettering U حروف گذاری
pagination U صفحه گذاری
aggradation U ابرفت گذاری
grading U نمره گذاری
frustrations U عقیم گذاری
frustration U عقیم گذاری
enterprises U سرمایه گذاری
punctuation U نقطه گذاری
investment U سرمایه گذاری
juxtaposition U پهلوی هم گذاری
enterprise U سرمایه گذاری
legislation U قانون گذاری
coronation U تاج گذاری
coding U علامت گذاری
coding U کد گذاری چیزی
pricing U قیمت گذاری
piping U لوله گذاری
indentation U دندانه گذاری
indentations U دندانه گذاری
numbering U شماره گذاری
mining U مین گذاری
masking U نقاب گذاری
policy-making U سیاست گذاری
coronations U تاج گذاری
spacing U فاصله گذاری
lodgement U ودیعه گذاری
indent U دندانه گذاری
sedimentation U رسوب گذاری
sedimentation U لایه گذاری
scale factor U مقیاس گذاری
weft insertion U پود گذاری
settings U کار گذاری
setting U کار گذاری
puncuation U نقطه گذاری
lodgment U ودیعه گذاری
petarder U مامورخرج گذاری پل
limit of load U حد بار گذاری
wicking U فتیله گذاری
Recent search history Forum search
1کارشناس حقوق ثبت اسناد و املاک-مشاور امور ملکی و ثبتی وقیمت گذاری -
1اصلاح ترجمه
1سلام دوستان . یک سوال داشتم.در عبارتی که نوشتم از کجا باید بفهمیم که کلمه طراحی به کل جمله برمی‌گردد یا فقط به piping
4express, overexpression
4express, overexpression
4express, overexpression
4express, overexpression
1بدین وسیله از شما صمیمانه دعوت به عمل می آید، تا در برنامه ی که به مناسبت سپاس گذاری و قدر شناسی از مساعدت های مالی کشور جاپان، که از جانب اداره محلی بامیان برنامه ریزی گردیده است، شرکت ورزیده ممنون
1offshoring
1چندمین
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com