Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (23 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to greenwash
U
نشان دادن که انگاری نگران محیط زیست باشند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
greenwash
U
نمایش سطحی یا ریاکارانه توسط یک سازمان که نگران محیط زیست است
to tip something
[British E]
U
رسوب کردن چیزی
[محیط زیست]
[بوم شناسی]
[حفاظت محیط زیست]
to tip something
[British E]
U
ته نشین شدن چیزی
[محیط زیست]
[بوم شناسی]
[حفاظت محیط زیست]
to tip something
[British E]
U
ذخیره کردن چیزی
[محیط زیست]
[بوم شناسی]
[حفاظت محیط زیست]
demarcation
U
نشان دادن اختلاف بین دو محیط
environments
U
محیط زیست
environment
U
محیط زیست
environmentalists
U
محیط زیست گرا
environmentalist
U
محیط زیست گرا
environmentalist
U
محیط زیست شناس
environmentalism
U
محیط زیست شناسی
environmental conservation
U
حفافت محیط زیست
environmentalists
U
محیط زیست شناس
environmentalism
U
محیط زیست گرایی
environmental protection
U
حفاظت محیط زیست
environmental test
U
ازمایش محیط زیست ازمایش محیط فیزیکی
environmental services
U
دوایر خدمات بهسازی محیط زیست
rezone
U
محیط چیزی را اصلاح کردن محیط را تغییر دادن
the Green Dot®
[recycling symbol]
U
علامت نقطه سبز
[بازچرخی در محیط زیست]
sere
U
تغییر وسیر تکاملی محیط زیست گیاهان وجانوران خشک
Plans for the dam have been rejected by environmentalists.
U
برنامه ریزیها برای سد از طرف محیط زیست شناسان رد شده است.
ground resolution
U
قدرت نشان دادن قسمتهای کوچک زمین نشان دادن جزئیات زمین
card
U
روشی که در آن سطرها و ستون ها طوری مرتب می شوند که نشان دهنده فیلدهای دادهای و حروف در کارت پانچ باشند
cards
U
روشی که در آن سطرها و ستون ها طوری مرتب می شوند که نشان دهنده فیلدهای دادهای و حروف در کارت پانچ باشند
flag
U
یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
flags
U
یک بیت در کلمه نشان دهنده وضعیت برای نشان دادن وضعیت وسیله
archive
U
قرار دادن داده در محیط ذخیره سازی
example is better than precept
U
نمونه اخلاق از خود نشان دادن بهترازدستوراخلاقی دادن است
televise
U
درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
televising
U
درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
televised
U
درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
televises
U
درتلویزیون نشان دادن برنامه تلویزیونی ترتیب دادن
bioecology
U
رشتهای از محیط شناسی که روابط گیاهان و حیوانات رابا محیط اطراف خود موردبحث قرار میدهد
greaten
U
درشت نشان دادن اهمیت دادن
colony
U
گروهی ا ز مردم یک کشور که جایی دور از کشورشان مستقر شده باشند ولی تابع قوانین و حکومت کشورشان در آنجا باشند
anti-
U
ورودی ها درست باشند و وقتی نادرست است که ورودی ها مشابه باشند
illustrate
U
شرح دادن نشان دادن
illustrates
U
شرح دادن نشان دادن
illustrating
U
شرح دادن نشان دادن
flag
U
1-روش نشان دادن انتهای فیلد یا یک چیز مخصوص در پایگاه داده ها. 2-روش گزارش دادن وضعیت ثبات پس از یک عمل ریاضی یا منط قی
flags
U
1-روش نشان دادن انتهای فیلد یا یک چیز مخصوص در پایگاه داده ها. 2-روش گزارش دادن وضعیت ثبات پس از یک عمل ریاضی یا منط قی
registers
U
نشان دادن
showed
U
نشان دادن
evinces
U
نشان دادن
shows
U
نشان دادن
evinced
U
نشان دادن
ante
U
نشان دادن
imbody
U
نشان دادن
show
U
نشان دادن
evince
U
نشان دادن
adumbrate
U
نشان دادن
registering
U
نشان دادن
demonstrating
U
نشان دادن
runs
U
نشان دادن
run
U
نشان دادن
actuate
U
نشان دادن
introduce
U
نشان دادن
introduced
U
نشان دادن
introduces
U
نشان دادن
introducing
U
نشان دادن
demonstrate
U
نشان دادن
exerts
U
نشان دادن
indicate
U
نشان دادن
indicated
U
نشان دادن
indicates
U
نشان دادن
demonstrates
U
نشان دادن
point
U
نشان دادن
demonstrated
U
نشان دادن
exert
U
نشان دادن
register
U
نشان دادن
exerting
U
نشان دادن
evincing
U
نشان دادن
to put forth
U
نشان دادن
vision
U
یا نشان دادن
visions
U
یا نشان دادن
exerted
U
نشان دادن
showŠetc
U
نشان دادن
to show up
U
نشان دادن
eco-branch
U
شعبه زیست بوم
[شاخه اقتصاد مناسب با زیست بوم]
to play fast and loose
U
بی ثباتی نشان دادن
louts
U
نفهمی نشان دادن
forcing
U
خشونت نشان دادن
emote
U
هیجان نشان دادن
displays
U
نشان دادن اطلاعات
by show of hands
U
با نشان دادن دست
forces
U
خشونت نشان دادن
force
U
خشونت نشان دادن
emblems
U
با علایم نشان دادن
pretypify
U
قبلا نشان دادن
pragmatize
U
واقعی نشان دادن
lout
U
نفهمی نشان دادن
displayed
U
نشان دادن اطلاعات
emblem
U
با علایم نشان دادن
displaying
U
نشان دادن اطلاعات
adumbration
U
نشان دادن خلاصه
to hang back
U
بیمیلی نشان دادن
display
U
نشان دادن اطلاعات
decorating
U
نشان یامدال دادن به
reacting
U
واکنش نشان دادن
televise
U
با تلویزیون نشان دادن
televised
U
با تلویزیون نشان دادن
televises
U
با تلویزیون نشان دادن
exemplified
U
بانمونه نشان دادن
marshaled
U
به ترتیب نشان دادن
exemplifies
U
بانمونه نشان دادن
exemplify
U
بانمونه نشان دادن
exemplifying
U
بانمونه نشان دادن
marshaling
U
به ترتیب نشان دادن
televising
U
با تلویزیون نشان دادن
prefiguring
U
از پیش نشان دادن
blaze
U
باتصویر نشان دادن
rubricate
U
قرمز نشان دادن
marshal
U
به ترتیب نشان دادن
foreshown
U
از پیش نشان دادن
prefigures
U
از پیش نشان دادن
reacts
U
واکنش نشان دادن
prefigured
U
از پیش نشان دادن
marshalled
U
به ترتیب نشان دادن
prefigure
U
از پیش نشان دادن
cough up
<idiom>
U
بی تمایلی نشان دادن
blazes
U
باتصویر نشان دادن
To assert oneself . To display ones merit .
U
خودی را نشان دادن
rubricize
U
قرمز نشان دادن
blazed
U
باتصویر نشان دادن
squirm
U
ناراحتی نشان دادن
squirmed
U
ناراحتی نشان دادن
playoff
U
نشان دادن فیلم
responded
U
واکنش نشان دادن
respond
U
واکنش نشان دادن
responds
U
واکنش نشان دادن
to be illustrative of
U
با عکس نشان دادن
image
U
نشان دادن تصویر
measure
U
اندازه نشان دادن
graphs
U
با نمودار نشان دادن
graph
U
با نمودار نشان دادن
impassibly
U
بی نشان دادن عاطفه
playoffs
U
نشان دادن فیلم
react
U
واکنش نشان دادن
showdowns
U
نمونه نشان دادن
decorate
U
نشان یامدال دادن به
squirming
U
ناراحتی نشان دادن
decorates
U
نشان یامدال دادن به
keep at something
U
پشتکار نشان دادن
marshals
U
به ترتیب نشان دادن
hang back
U
بی میلی نشان دادن
showdown
U
نمونه نشان دادن
reacted
U
واکنش نشان دادن
for crying out loud
<idiom>
U
نشان دادن عصبانیت
squirms
U
ناراحتی نشان دادن
picture
U
سینما با عکس نشان دادن
picturing
U
سینما با عکس نشان دادن
pictured
U
سینما با عکس نشان دادن
reacting
U
عکس العمل نشان دادن
rogues
U
رذالت و پستی نشان دادن
reacted
U
عکس العمل نشان دادن
react
U
عکس العمل نشان دادن
rogue
U
رذالت و پستی نشان دادن
pictures
U
سینما با عکس نشان دادن
indexes
U
نشان دادن بصورت الفبایی
to give a warm welcome
U
روی خوش نشان دادن به
project
U
فاهر کردن نشان دادن
to keep one's temper
U
متین بودن نشان دادن
projected
U
فاهر کردن نشان دادن
projects
U
فاهر کردن نشان دادن
phew
U
برای نشان دادن بیزاری
charts
U
بر روی نقشه نشان دادن
charted
U
بر روی نقشه نشان دادن
dogmatize
U
تعصب مذهبی نشان دادن
chronogram
U
نشان دادن سنوات تاریخی
emblematize
U
بطور کنایه نشان دادن
indexed
U
نشان دادن بصورت الفبایی
displays
U
نشان دادن ابراز کردن
representation
U
عمل نشان دادن چیزی
reacts
U
عکس العمل نشان دادن
displayed
U
نشان دادن ابراز کردن
show one round
U
همه جا را به کسی نشان دادن
represent
U
بیان کردن نشان دادن
represented
U
بیان کردن نشان دادن
represents
U
بیان کردن نشان دادن
phew
U
برای نشان دادن بی تابی
display
U
نشان دادن ابراز کردن
charting
U
بر روی نقشه نشان دادن
index
U
نشان دادن بصورت الفبایی
chart
U
بر روی نقشه نشان دادن
To show ones mettle .
U
غیرت خود را نشان دادن
turtledove
U
عزیز محبت نشان دادن
earmarks
U
نشان کردن اختصاص دادن
to set out
U
نشان دادن تعیین کردن
to jump at something
[colloquial]
U
به چیزی واکنش نشان دادن
earmark
U
نشان کردن اختصاص دادن
overreacted
U
بیخود واکنش نشان دادن
overreacting
U
بیخود واکنش نشان دادن
overreacts
U
بیخود واکنش نشان دادن
historicize
U
بعنوان تاریخ نشان دادن
examples
U
بامثال ونمونه نشان دادن
lay down the law
<idiom>
U
راه را به کسی نشان دادن
representations
U
عمل نشان دادن چیزی
carry the torch
<idiom>
U
نشان دادن وفاداری به کسی
example
U
بامثال ونمونه نشان دادن
to screen a scene
U
در روی پرده نشان دادن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com