Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
it is indicative of bad luck
U
نشانه بدبختی است
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pointer
U
نشانه گرافیکی برای بیان محل نشانه گر روی صفحه نمایش
pointers
U
نشانه گرافیکی برای بیان محل نشانه گر روی صفحه نمایش
no drop image
[تصویر نشانه که در حین عملیات کشیدن و قرار دادن ایجاد میشود و وقتی که نشانه گر روی شی است و میتواند شی مقصد باشد.]
ToolTips
U
برنامهای که تحت ویندوز کار میکند و یک خط از متن را زیر یک نشانه نشان میدهد وقتی که کاربر نشانه را روی آن قرار میدهد
symbolic
U
آنچه به عنوان نشانه کار میکند و یا از نام نشانه یا برچسب استفاده میکند
symbolically
U
آنچه به عنوان نشانه کار میکند و یا از نام نشانه یا برچسب استفاده میکند
lucklessness
U
بدبختی
ill being
U
بدبختی
disasters
U
بدبختی
reverse
U
بدبختی
bad luck
U
بدبختی
reversing
U
بدبختی
mischances
U
بدبختی
mischance
U
بدبختی
disaster
U
بدبختی
reversed
U
بدبختی
hard lines
U
بدبختی
misfortunes
U
بدبختی
reverses
U
بدبختی
wretchedness
U
بدبختی
unhappiness
U
بدبختی
haplessness
U
بدبختی
calamities
U
بدبختی
mishap
U
بدبختی
mishaps
U
بدبختی
adversity
U
بدبختی
miserably
U
با بدبختی
miseries
U
بدبختی
hard luck
U
بدبختی
calamity
U
بدبختی
misfortune
U
بدبختی
bad fortune
U
بدبختی
misery
U
بدبختی
infelicific
U
بدبختی اور
ill fated
U
موجب بدبختی
infortune
U
بد اختری بدبختی
haplessly
U
از روی بدبختی
wrack
U
خرابی بدبختی
weal and woe
U
خوشبختی و بدبختی
calamitous
U
بدبختی اور
ambs ace
U
بدنقشی بدبختی
steeped in misery
U
غرق بدبختی
an iliad of woes
U
قصه بدبختی
disaster
U
بلا ستارهء بدبختی
disasters
U
بلا ستارهء بدبختی
to vegetate
U
پر از بدبختی زندگی کردن
misadventures
U
حادثه ناگوار بدبختی
misadventure
U
حادثه ناگوار بدبختی
ill fated
U
شوم بدبختی اور
She was crying over her misfortunes.
U
ازدست بدبختی هایش ناله وفریاد داشت
wretchedly
U
از روی بدبختی یا بیچارگی بطور بد یا زیان اور
peach design
U
نقش هلو
[این نقش هم بصورت شکوفه درخت هلو به نشانه بهار و هم بصورت میوه به نشانه طول عمر در فرش های چین بکار می رود.]
electro optics
U
وسایل نشانه روی الکترونیکی دوربینهای نشانه روی الکترونیکی
preset vector
U
دستگاه نشانه روی بمب خودکار دستگاه نشانه روی پیش تنظیم بمب
presaged
U
نشانه
indicative
U
نشانه
emblematic
U
نشانه
omens
U
نشانه
presages
U
نشانه
mark
U
نشانه
attributing
U
نشانه
symptom
U
نشانه
omen
U
نشانه
symbol
U
نشانه
sacraments
U
نشانه
trace
U
نشانه
traced
U
نشانه
icons
U
نشانه
presage
U
نشانه
emblem
U
نشانه
ikons
U
نشانه
cursors
U
نشانه گر
indications
U
نشانه ها
icon
U
نشانه
cursor
U
نشانه گر
attribute
U
نشانه
marks
U
نشانه
presaging
U
نشانه
emblems
U
نشانه
traces
U
نشانه
attributes
U
نشانه
sacrament
U
نشانه
symptoms
U
نشانه
reminiscences
U
نشانه
markers
U
نشانه
tokens
U
نشانه
bench mark
U
نشانه
one address
U
با یک نشانه
symptomless
U
بی نشانه
marker
U
نشانه
reminiscence
U
نشانه
portent
U
نشانه
cues
U
نشانه
cue
U
نشانه
signalled
U
نشانه
signaled
U
نشانه
signal
U
نشانه
token
U
نشانه
portents
U
نشانه
symptomatology
U
نشانه شناسی
sem
U
نشانه شناسی
proof of laziness
U
نشانه تنبلی
prodrome
U
پیش نشانه
pivot point
U
نقطه نشانه
bode
U
نشانه بودن
traffic signal
U
نشانه روشن
typology
U
نشانه شناسی
allegories
U
نشانه علامت
allegory
U
نشانه علامت
target
U
تیر نشانه
targeted
U
تیر نشانه
targeting
U
تیر نشانه
targets
U
تیر نشانه
targetted
U
تیر نشانه
targetting
U
تیر نشانه
token passing
U
گذراندن نشانه
cockshy
U
نشانه روی
cockshot
U
نشانه روی
leveled
U
نشانه گرفتن
levelled
U
نشانه گرفتن
levels
U
نشانه گرفتن
vetoing
U
نشانه مخالفت
bench mark
U
نشانه مبنا
badge reader
U
نشانه خوان
asterisks
U
1-نشانه گرافیکی
asterisk
U
1-نشانه گرافیکی
proofs
U
نشانه مدرک
proof
U
نشانه مدرک
cue learning
U
نشانه اموزی
dan buoy
U
بویه نشانه
minimal cue
U
نشانه کمینه
merit badge
U
نشانه هنر
indicium
U
نشانه ویژه
go ahead
U
نشانه ترقی
frequency mark
U
نشانه فرکانس
emblematical
U
حاوی نشانه
discriminandum
U
نشانه افتراق
sighting
U
نشانه رفتن
sightings
U
نشانه رفتن
level
U
نشانه گرفتن
direction peg
U
میخ نشانه
symptomatic
U
نشانه بیماری
aims
U
نشانه گرفتن .
marksmen
U
نشانه گیر
marksman
U
نشانه گیر
cairn
U
سنگ نشانه
cairns
U
سنگ نشانه
indication
U
اشعار نشانه
train
U
نشانه رفتن
indicator
U
علامت خط نشانه
signal
U
علامت نشانه
vetoed
U
نشانه مخالفت
signalled
U
علامت نشانه
signaled
U
علامت نشانه
vetoes
U
نشانه مخالفت
trains
U
نشانه رفتن
aimed
U
نشانه گرفتن .
aiming
U
نشانه روی
aim
U
نشانه گرفتن .
line of sight
U
خط نشانه روی
marker
U
علامت نشانه
markers
U
علامت نشانه
code
U
نشانه قراردادی
veto
U
نشانه مخالفت
trained
U
نشانه رفتن
symptom substitution theory
U
نظریه جانشینی نشانه ها
traffic sign
U
لوحه نشانه گذاری
toxic symptom
U
نشانه زهراگینی یامسمومیت
token ring network
U
شبکه نشانه حلقهای
term symbol
U
نشانه جمله طیفی
to present arms
U
نشانه روی کردن
plotted
U
نشانه میان چهارراه
plots
U
نشانه میان چهارراه
plot
U
نشانه میان چهارراه
sight scale
U
مقیاس نشانه روی
sighting
U
نشانه روی کردن
point
U
نشانه روی کردن
pavement marking
U
نشانه گذاری راه
reciprocal laying
U
نشانه روی متقابله
sightings
U
نشانه روی کردن
road marking
U
نشانه گذاری راه
sight
U
دوربین نشانه روی
semicolon
U
نشانه چاپ شده
hallmarks
U
انگ نشانه عیار
sight scale
U
طبله نشانه روی
caduceus
U
نشانه علم پزشکی
sights
U
دوربین نشانه روی
sights
U
الت نشانه روی
sighting device
U
وسیله نشانه روی
negative voice
U
منع نشانه مخالفت
peep sight
U
دریچه نشانه روی
marks
U
نشانه کردن حریف
carried
U
نشانه وقوع وام
carrying
U
نشانه وقوع وام
carries
U
نشانه وقوع وام
impresa
U
نشانه جمله شعاری
leading point
U
نقطه نشانه روی
gun sight
U
دستگاه نشانه روی
fine sight
U
تنظیم خط نشانه دقیق
extend
U
گرافیک و نشانه ها است
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com