English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
operator U نشانهای که یک عمل ریاضی را بیان کند.
operators U نشانهای که یک عمل ریاضی را بیان کند.
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
prompt U نشانهای که برای بیان نیاز به یک دستور نمایش داده میشود
prompted U نشانهای که برای بیان نیاز به یک دستور نمایش داده میشود
prompts U نشانهای که برای بیان نیاز به یک دستور نمایش داده میشود
role indicator U نشانهای برای بیان ورودی شاخص دریک موضوع مشخص
delimiter U 1-حرف یا نشانهای که به زبان یابرنامه شروع و پایان داده یا کورد یا اطلاع بیان میکند. 2-مرز بین دستور و آرگومان
formulation U بیان ریاضی
formulates U بیان داشتن بزبان ریاضی
formulating U بیان داشتن بزبان ریاضی
formulate U بیان داشتن بزبان ریاضی
formulated U بیان داشتن بزبان ریاضی
integers U اصط لاح ریاضی برای بیان عدد کامل
integer U اصط لاح ریاضی برای بیان عدد کامل
precedence U قوانین محاسباتی برای بیان نحوه محاسبه عملیات ریاضی
crunches U بیان فرفیت کامپیوتر برای پردازش اعداد و انجام اعمال ریاضی
crunch U بیان فرفیت کامپیوتر برای پردازش اعداد و انجام اعمال ریاضی
crunched U بیان فرفیت کامپیوتر برای پردازش اعداد و انجام اعمال ریاضی
powers U اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود.
powered U اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود.
power U اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود.
powering U اصط لاح ریاضی برای بیان تعداد دفعاتی که یک عدد باید در خودش ضرب شود.
to speak [things indicating something] U بیان کردن [رفتاری یا چیزهایی که منظوری را بیان کنند]
warn U بیان وقوع یک رویداد خط رناک . بیان وجود خط ر.
warns U بیان وقوع یک رویداد خط رناک . بیان وجود خط ر.
warned U بیان وقوع یک رویداد خط رناک . بیان وجود خط ر.
pipe U نشانهای
piped U نشانهای
the peculiarities of mammals U نشانهای اختصاصی پستانداران
relational database management system U نشانهای که دو موضوع را مقایسه میکند
relational database U نشانهای که دو موضوع را مقایسه میکند
heraldry U ایین وتشریفات نشانهای خانوادگی
king of arms U متصدی تشخیص وتعیین نشانهای خانوادگی
pontificalia U جامه و نشانهای اسقفی لباس رسمی
flags U نشانهای که محتوای ثبات یا نتیجه صفر است
flag U نشانهای که محتوای ثبات یا نتیجه صفر است
symbolic U دستوری که در قالب نشانهای است و نه به صورت اعداد دودویی
quantifier U علامت یا نشانهای که حجم یا محدوده چیزی را نشان دهد
symbolically U دستوری که در قالب نشانهای است و نه به صورت اعداد دودویی
noughts and crosses U یکجور دوز بازی که نشانهای صفرو چلیپادران بکارمیرود
PRN U نشانهای در Dos-Ms برای نشان دادن پورت چاپگر استاندارد
symbolic U برنامه رفع اشکال که نمایش نشانهای متغیرها و محل ها را هم ممکن می سازد
symbolically U برنامه رفع اشکال که نمایش نشانهای متغیرها و محل ها را هم ممکن می سازد
check U نشانهای که انتخاب جعبه بررسی را نشان میدهد واغلب یک ضربدر در آن است
trashcan U نشانهای که مثل سط ل آشغال است و هر فایلی که وارد آن شود پاک میکند
benchmarks U نشانهای در اندیس که مهم است و قابل مقایسه با سایر نشانه هاست
benchmark U نشانهای در اندیس که مهم است و قابل مقایسه با سایر نشانه هاست
hatchment U صفحهای که نشانهای خانوادگی وسلاح شخص تازه مرده راروی ان نمود
checked U نشانهای که انتخاب جعبه بررسی را نشان میدهد واغلب یک ضربدر در آن است
checks U نشانهای که انتخاب جعبه بررسی را نشان میدهد واغلب یک ضربدر در آن است
trashcans U نشانهای که مثل سط ل آشغال است و هر فایلی که وارد آن شود پاک میکند
bench mark U نشانهای که ارتفاع ان مشخص است و برای نقشه برداری به عنوان مبنااستفاده میشود
end U نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است
groups U نشانهای که پنجرهای را نشان میدهد که حاوی مجموعهای نشانههای فایل یا برنامه هاست
group U نشانهای که پنجرهای را نشان میدهد که حاوی مجموعهای نشانههای فایل یا برنامه هاست
ended U نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است
ends U نشانهای در ماشین تایپ برای نمایش اینکه کاغذ به انتها رسیده است
Recycle Bin U نشانهای روی صفحه نمایش ویندوزکه مانند محل نگهداری کاغذهای بیهوده است
scrolls U میله نمایش داده شده در اطراف پنجره با نشانهای که میزان فضای تغییر را نشان میدهد
scroll U میله نمایش داده شده در اطراف پنجره با نشانهای که میزان فضای تغییر را نشان میدهد
aiming field U نشانهای که روی صفحه نشان داده میشود مربوط به محلی که قلم نوری قابل تشخیص است
suitcases U نشانهای که حاوی نوشتار صفحه نمایش است و امکان نصب راحت نوشتارها روی سیستم را می دهند
suitcase U نشانهای که حاوی نوشتار صفحه نمایش است و امکان نصب راحت نوشتارها روی سیستم را می دهند
selections U نشانهای در میله ابزار که به کاربر امکان انتخاب یک ناحیه تصویر که بعداگ بریده , کپی یا پردازش میشود میدهد
My Computer U نشانهای که اغلب در گوشه سمت چپ در بالای صفحه نمایش در پنجره جاری قرار دارد. و حاوی مروری بر PC است
selection U نشانهای در میله ابزار که به کاربر امکان انتخاب یک ناحیه تصویر که بعداگ بریده , کپی یا پردازش میشود میدهد
negative true logic U سیستمی منطقی که در ان یک ولتاژ بالا بیان کننده بیت صفرو یک ولتاژ پایین بیان کننده بیت یک میباشد
mathematical notation U نشانه گذاری ریاضی [ریاضی]
wild card character U نشانهای که در هنگام جستجوی فایل یا داده استفاده میشود و تمام فایل ها را نشان میدهد
escutcheon U سپری که دارای نشانهای نجابت خانوادگی باشد صفحهای که روی ان اسم چیزی نقش شده باشد سپرارم دار
rhetoric U علم معانی بیان معانی بیان
mathematical logic U منطق ریاضی [ریاضی]
von neuman morgensterm utility index U شاخص مطلوبیت ون نیومن مورگن استرن منظورشاخص عددی برای مطلوبیت مورد انتظار استکه دروضعیت ریسک و نامطمئنی ازاین شاخص استفاده میشود .ازنظر ریاضی این شاخص درحقیقت امید ریاضی مژلوبیت کل است
statements U بیان
verbiage [American English] U بیان
statement U بیان
diction U بیان
rhetorically U بیان
say so U بیان
pronunciations U بیان
pronunciation U بیان
quotation U بیان
quotations U بیان
expression U بیان
expressions U بیان
interpretations U بیان
declarations U بیان
dite U بیان
recitation U بیان
dit U بیان
interpretation U بیان
recitations U بیان
averment U بیان
say so U حق بیان
say-so U حق بیان
say-so U بیان
explanations U بیان
wording U بیان
explanation U بیان
experssion U بیان
locution U بیان
word choice U بیان
wording U بیان
locutions U بیان
choice of words U بیان
diction U بیان
expositions U بیان
declaration U بیان
exposition U بیان
explication U بیان
frame U بیان کردن
fluidity U سلاست بیان
declaratory U متضمن بیان
licorice U شیرین بیان
expressed U بیان یا شرح
appositive U عطف بیان
say U بیان کردن
mentioned <adj.> <past-p.> U بیان شده
restatements U بیان مجدد
named <adj.> <past-p.> U بیان شده
restatement U بیان مجدد
fluidity U روانی بیان
express U بیان یا شرح
expresses U بیان یا شرح
enunciative U بیان کننده
shibboleths U بیان رایج
self-expression U بیان حال
shibboleth U بیان رایج
fair spoken U خوش بیان
expessible U قابل بیان
termed <adj.> <past-p.> U بیان شده
expounder U بیان کننده
freedom of experssion U ازادی بیان
expressible U به بیان درامدنی
eloquence U علم بیان
says U بیان کردن
liquorice U شیرین بیان
dictograph U بیان نگار
paradoxes U بیان مغایر
paradox U بیان مغایر
expressing U بیان یا شرح
mouth U مدخل بیان
inexpressibility U بیان ناپذیری
mouthing U مدخل بیان
stated <adj.> <past-p.> U بیان شده
account U بیان علت
mouths U مدخل بیان
lip U سخن بیان
telling-off U بیان کردن
numbers U بیان کیفیت
presentment U بیان حضور
mouthed U مدخل بیان
remarks U افهار بیان
remarking U افهار بیان
remarked U افهار بیان
remark U افهار بیان
number U بیان کیفیت
anticlimaxes U بیان قهقرایی
sweet root U شیرین بیان
apposition U عطف بیان
imparting U بیان کردن
set out U بیان کردن
set forth U بیان کردن
tells U بیان کردن
imparts U بیان کردن
tell U بیان کردن
imparted U بیان کردن
stater U بیان کننده
statement U بیان وضعیت
impart U بیان کردن
statements U بیان وضعیت
verbalization U بیان کلامی
simply stated U به بیان کوتاه
diction U طرز بیان
said U بیان شده
verbalization U بیان شفاهی
intonation U بیان با الحان
intonations U بیان با الحان
voice U بیان کردن
anticlimax U بیان قهقرایی
utter U بیان کردن
to set forth U بیان کردن
rhetoricians U اموزگار معانی بیان
polarities U بیان جهت جریان یک شی
word picture U بیان یا شرح روشن
quantifying U چندی بیان کردن
bubbles U بیان کردن حباب
bubbled U بیان کردن حباب
bubbling U بیان کردن حباب
polarity U بیان جهت جریان یک شی
bubble U بیان کردن حباب
rhetorician U اموزگار معانی بیان
circumlocution U بیان غیر مستقیم
enigmas U رمز بیان مبهم
enigma U رمز بیان مبهم
detailing U یات را بیان کردن
detail U یات را بیان کردن
circumlocutions U بیان غیر مستقیم
riddle U تفسیریا بیان کردن
worded U بالغات بیان کردن
word U بالغات بیان کردن
euphuism U بیان مطنطن لفافی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com