Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
reduction ratio
U
نسبت کاهش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
tax friction
U
کاهش تولید ناشی از تغییر رفتاراقتصادی بمنظور کاهش بارمالیاتی
kerning
U
کاهش دادن فضای خالی میان دو حرف معین کاهش فاصله دخشه ها
compression
U
روش کاهش اندازه بلاک داده با کاهش فضا وحذف فضاها و مواد بی استفاده
leverage
U
نسبت بدهی به دارائی خالص تغییر نسبت غیر معین
ohm's law
U
جریان در یک مدار با ولتاژ نسبت مستقیم وبا مقاومت نسبت عکس دارد
lift fan
U
توربوفنی که با نسبت کنارگذارزیاد تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکاررود
decrease
U
کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreased
U
کاهش یافتن کم شدن کاهش
decreases
U
کاهش یافتن کم شدن کاهش
liftjet
U
توربوفن یا توربوجتی بسیارسبک وزنی با نسبت کنارگذرکم که تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکارمیرود
attributable
U
قابل نسبت دادن نسبت دادنی
prorata
U
برحسب نسبت معین بهمان نسبت
nationallism
U
مکتب ملیت اعتقاد به برتری یک ملت نسبت به ملل دیگر و لزوم وفاداری مطلق هر تابع نسبت به ملیت خود
decrease
U
کاهش دادن کاهش
decreases
U
کاهش دادن کاهش
decreased
U
کاهش دادن کاهش
retardation
U
[افزایش طول نخ در اثر نیروی کشش ثابت در زمان معین]
[در چله هایی که به مدت طولانی روی دار می مانند این افزایش طول مشاهده می شود و کاهش استحکام نخ و کاهش طول عمر فرش را به همرا دارد.]
economic of scale
U
کاهش دادن هزینه ها کاهش یافتن هزینه ها
accelerationists
U
شتاب گرایان مکتبی که براساس اعتقاد انها هر گونه اقدام در جهت کاهش نرخ طبیعی بیکاری بدون اینکه قادر باشد این نرخ را کاهش دهد باعث تسریع تورم خواهدشد .میلتون فریدمن و ادموندفلپس از پیروان اصلی این گروه میباشند
acid reduction
U
کاهش در محیط اسیدی کاهش اسیدی
pigou effect
U
اثر مانده واقعی اثر کاهش سطح قیمت ها برروی مصرف که بر اساس این اثر با کاهش سطح قیمت ها و در نتیجه بالا رفتن عرضه واقعی پول و افزایش ارزش واقعی ثروت مصرف نیز افزایش خواهد یافت
acceptances
U
کاهش
acceptance
U
کاهش
decrement
U
کاهش
devaluation
U
کاهش
reduction
U
کاهش
falling-off
U
کاهش
falling off
U
کاهش
decreased
U
کاهش
decreases
U
کاهش
downturn
U
کاهش
mitigation
U
کاهش
depreciatory
U
کاهش
degression
U
کاهش
diminution
U
کاهش
slow down
U
کاهش
abatement
U
کاهش
shrinkage
U
کاهش
subraction
U
کاهش
subrtraction
U
کاهش
rebates
U
کاهش
downturns
U
کاهش
decline
U
کاهش
declined
U
کاهش
declines
U
کاهش
declining
U
کاهش
rebate
U
کاهش
attenuation
U
کاهش
slowdown
U
کاهش
dampest
U
کاهش
reductions
U
کاهش
spoil
U
کاهش
spoiled
U
کاهش
spoiling
U
کاهش
spoils
U
کاهش
reduce/enlarge
U
کاهش
slowdowns
U
کاهش
damp
U
کاهش
dampers
U
کاهش
subtraction
U
کاهش
wastage
U
کاهش
scale down
U
کاهش
imminution
U
کاهش
concession
U
کاهش
relief
U
کاهش
decrease
U
کاهش
deduction
U
کاهش
indiminishable
U
کاهش ناپذیر
mark down
U
کاهش قیمتها
intensity decrease
U
کاهش شدت
fall in temperature
U
کاهش دما
lessened
U
کاهش دادن
lessen
U
کاهش دادن
clemmensen reduction
U
کاهش کلمنسنی
mitigative
U
مایه کاهش
minuend
U
کاهش یاب
drop in temperature
U
کاهش دما
mark down
U
کاهش قیمت
depopulation
U
کاهش نفوس
reduction
U
کاهش احیاء
dishoarding
U
کاهش ذخیره
dishoarding
U
کاهش اندوخته
reductions
U
کاهش احیاء
monetary contraction
U
کاهش پول
disinflation
U
کاهش تورم
logarithmic decrement
U
کاهش لگاریتمی
waned
U
کاهش یافتن
wanes
U
کاهش یافتن
waning
U
کاهش یافتن
lapse time
U
زمان کاهش
wane
U
کاهش یافتن
disinvestment
U
کاهش سرمایه
drive reduction
U
کاهش سائق
lessening
U
کاهش دادن
rebate
U
تخفیف کاهش
easement
U
کاهش درد
shrink
U
کاهش یافتن
shrinking
U
کاهش یافتن
shrinks
U
کاهش یافتن
disinflation
U
کاهش ورم
decrement
U
میزان کاهش
abatement
U
کاهش الودگی
deceleration
U
کاهش سرعت
easing
U
کاهش درد
taper off
U
کاهش یافتن
tax cuts
U
کاهش مالیات
rebates
U
تخفیف کاهش
reduce
U
کاهش یافتن
reduces
U
کاهش یافتن
reducing
U
کاهش یافتن
palliation
U
کاهش درد
tax deduction
U
کاهش مالیات
speed reduction
U
کاهش سرعت
abatable
U
کاهش پذیر
reduction factor
U
ضریب کاهش
price reduction
U
کاهش قیمت
wage cuts
U
کاهش دستمزد
prereduction
U
کاهش اولیه
waney
U
کاهش یافته
wany
U
کاهش یافته
palliator
U
کاهش دهنده
palliation
U
کاهش دادن
reduction of armamentes
U
کاهش تسلیحات
reductional
U
تبدیل کاهش
alleviation
U
کاهش درد
relief
[from pain]
U
کاهش درد
scale down
U
کاهش مقیاس
scale down
U
کاهش تدریجی
abatement
[of pain]
U
کاهش درد
anaphrodisia
U
کاهش شهوت
reductionism
U
کاهش گری
lessens
U
کاهش دادن
decrease
U
کاهش یافتن
detraction
U
کاهش توجه
detraction
U
کاهش کسرشان
deduction
U
کاهش تفریق
slaked
U
کاهش فرونشستن
slakes
U
کاهش فرونشستن
decreases
U
کاهش یافتن
slake
U
کاهش فرونشستن
lapse rate
U
اهنگ کاهش
decrease in value
U
کاهش ارزش
decreased
U
کاهش یافتن
depreciation
U
کاهش بها
devaluation
U
کاهش نرخ
decrementation
U
کاهش پلهای
extinction
U
کاهش نور
contractura
U
[کاهش میله ستون در کف]
mitigatory
U
مایه کاهش یا ارامش
attrition
U
کاهش توان رزمی
credit squeeze
U
کاهش مقدار اعتبار
depreciation
U
کاهش بها استهلاک
abated
U
بزورتصرف کردن کاهش
to cut something
U
چیزی را کاهش دادن
extenuation
U
کاهش اهمیت جرم
depreciation of the exchange rate
U
کاهش نرخ ارز
correction for attenuation
U
اصلاح برای کاهش
credit squeeze
U
کاهش دادن اعتبار
depreciation of currency
U
کاهش ارزش پول
abates
U
بزورتصرف کردن کاهش
reduced mass
U
جرم کاهش یافته
capital loss
U
کاهش ارزش سرمایه
brown out
U
کاهش جریان برق
break in share prices
U
کاهش قیمت سهام
reducible representation
U
نمایش کاهش پذیری
redox reaction
U
واکنش اکسایش- کاهش
oxidation reduction reaction
U
واکنش اکسایش- کاهش
work decrement
U
کاهش بازده کار
to peter out
U
تدریجا کاهش یافتن
abate
U
بزورتصرف کردن کاهش
abating
U
بزورتصرف کردن کاهش
deprecation of silver
U
کاهش ارزش سیم
oxidation reduction potential
U
پتانسیل اکسایش- کاهش
redox potential
U
پتانسیل اکسایش- کاهش
slump
U
کاهش فعالیت رکود
reductions
U
تحویل استحاله کاهش
devaluation
U
کاهش ارزش پول
slumping
U
کاهش فعالیت رکود
redox system
U
سیستم اکسایش- کاهش
decrease
U
کاهش یافتن یا کم شدن
hypoxemia
U
کاهش اکسیژن بافت
flashing
U
کاهش حوزه مغناطیسی
slumped
U
کاهش فعالیت رکود
reduction
U
تحویل استحاله کاهش
to cut back
[on]
something
U
چیزی را کاهش دادن
disparagement
U
خوار شماری کاهش
to cut down
[on]
something
U
چیزی را کاهش دادن
slumps
U
کاهش فعالیت رکود
decrement
U
کاهش میزان یک متغیر
irreducible representation
U
نمایش کاهش ناپذیر
decreases
U
کاهش یافتن یا کم شدن
devalution
U
کاهش ارزش پول
diminishing returns
U
بازده کاهش یابنده
hypoglycemia
U
کاهش قند خون
currency depreciation
U
کاهش ارزش پول
alleviation of suffering
U
کاهش درد و رنج
depletion
U
کاهش منابع طبیعی
hypoxia
U
کاهش اکسیژن بافت
decrease endorsement
U
تصدیق یا تائید کاهش
cut back
U
کاهش ناگهانی تولید
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com