English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
price system U نسبت و رابطه قیمتها با هم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
relation U رابطه نسبت
psychomancy U رابطه با روح رابطه ارواح باهم
countershaft U محور رابطه در یک رشته محور که بین محور ومتحرک قرار می گیرد تا نسبت سرعت زیادی را بوجود اوردو یا در محلی قرار گیرد که در ان اتصال مستقیم مشکل باشد
monetarists U طرفداران مکتب پولی گروهی که معتقدند که سیاست پولی در رابطه باایجاد ثبات اقتصادی و تثبیت اشتغال و درامد نقش موثرتری نسبت به سیاست مالی دارد . همچنین این عده اعتقاد دارند که اقتصاد بخودی خود تثبیت خواهد شد
price levels U سطح قیمتها
deflation U تقلیل قیمتها
price war U جنگ قیمتها
mark down U کاهش قیمتها
list price U فهرست قیمتها
equation of exchange U همچنین نگاه کنید به "رابطه فیشر "معادله مبادلات بیان رابطه بین حجم پول در گردش سرعت گردش پول
The prices have gone up. U قیمتها بالارفته اند
Without regard for prices . U بدون توجه به قیمتها
Price are fixed here . U دراینجا قیمتها ثابت هستند
The rise in prices in the European markets. U ترقی قیمتها دربازارهای اروپا
To keep prices down. U جلوی افزایش قیمتها را گرفتن
boot U اختلاف موجودبین قیمتها در مبادله دودارایی
consumer's surplus U یکنواختی قیمتها برای مصرف کننده
nexus U رابطه رابطه داخلی
long run equilibrium U موازنه بلند مدت قیمتها قیمت عادی
leverage U نسبت بدهی به دارائی خالص تغییر نسبت غیر معین
ohm's law U جریان در یک مدار با ولتاژ نسبت مستقیم وبا مقاومت نسبت عکس دارد
lift fan U توربوفنی که با نسبت کنارگذارزیاد تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکاررود
liftjet U توربوفن یا توربوجتی بسیارسبک وزنی با نسبت کنارگذرکم که تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکارمیرود
prorata U برحسب نسبت معین بهمان نسبت
attributable U قابل نسبت دادن نسبت دادنی
I am done with you. U رابطه بین من و تو تمام شد! [رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
I am [have] finished with you. U رابطه بین من و تو تمام شد! [رابطه بین دوست پسر و دوست دختر]
subsidy U حقوق گمرکی اشیا وارداتی و صادراتی معافیت مالیاتی تولیدکنندگان به منظور پایین نگهداشتن قیمتها
nationallism U مکتب ملیت اعتقاد به برتری یک ملت نسبت به ملل دیگر و لزوم وفاداری مطلق هر تابع نسبت به ملیت خود
cartels U اتحادیه کمپانیهای تولید و عرضه کننده کالا به منظور قبضه کردن بازارکشور یا حتی جهان و تعیین قیمتها به میل خود وجلوگیری از رقابت
cartel U اتحادیه کمپانیهای تولید و عرضه کننده کالا به منظور قبضه کردن بازارکشور یا حتی جهان و تعیین قیمتها به میل خود وجلوگیری از رقابت
contingence U رابطه
relevance U رابطه
respect U رابطه
relationships U رابطه
relationship U رابطه
equations U رابطه
bond U رابطه
linkages U رابطه
equation U رابطه
correlation U رابطه
respects U رابطه
relevancy U رابطه
linkage U رابطه
relation U رابطه
connection U رابطه
connexions U رابطه
terms of trade U رابطه مبادله
relations of production U رابطه تولید
cash nexus U رابطه نقدی
monotonic relation U رابطه همسو
fiduciary relationship U رابطه امانی
causal link U رابطه سببیت
ties U رابطه برابری
transitive U رابطه مجازی
relation learning U رابطه اموزی
causal relationship U رابطه علی
interrelationship U رابطه متقابل
interrelationships U رابطه متقابل
liaises U رابطه داشتن
tie U رابطه برابری
linear relationship U رابطه خطی
corresponded U رابطه داشتن
corresponds U رابطه داشتن
transitive U رابطه غیرمستقیم
trade-offs U رابطه جایگزینی
correlation U ضریب رابطه
liaise U رابطه داشتن
functional relation U رابطه تابعی
mil relation U رابطه میلیمی
lesbianism U رابطه جنسی زن با زن
mil relation U رابطه میلیم
trade-off U رابطه جایگزینی
trade off U رابطه جایگزینی
symbiotic relation U رابطه همزیستی
liaised U رابطه داشتن
liaising U رابطه داشتن
bode's relation U رابطه بود
binary relation U رابطه دوتایی
functional relationship U رابطه تابعی
sonship U رابطه فرزندی
arithmetic relation U رابطه حسابی
flow formula U رابطه جریان
correspond U رابطه داشتن
interrelation U رابطه متقابل
preattunement U هم آهنگی [رابطه ای]
privity of contract U رابطه متعاقدین
preattunement U وفق [رابطه ای]
incommunicable U بدون رابطه
definitional equation U رابطه تعریفی
mil formula U رابطه میلیمی
de broglie relation U رابطه دوبروی
positive relation U رابطه مستقیم
lead lag relation U رابطه سبقت
positive relation U رابطه مثبت
preattunement U هم کوکی [رابطه ای]
relationship U رابطه [ریاضی]
liaison U بستگی رابطه
liaison U رابطه نامشروع
liaisons U رابطه نامشروع
commutation relation U رابطه جابجایی
liaisons U بستگی رابطه
mutual relationship U رابطه متقابل
negative relation U رابطه منفی
negative relation U رابطه معکوس
contractual relationship U رابطه قراردادی
equivalence relation U رابطه هم ارزی
absolute address محل یک شی در رابطه با مبدا
oral intercourse U رابطه جنسی دهانی
cohabited U رابطه جنسی داشتن
cohabiting U رابطه جنسی داشتن
cohabits U رابطه جنسی داشتن
sexual intercourse U رابطه جنسی مجامعت
intimacy U رابطه نامشروع جنسی
cohabit U رابطه جنسی داشتن
parent child relationship U رابطه پدر و پسر
denouncement U اعلان قطع رابطه
wealth saving relationship U رابطه ثروت و پس انداز
cohering U رابطه خویشی داشتن
coheres U رابطه خویشی داشتن
cohered U رابطه خویشی داشتن
cohere U رابطه خویشی داشتن
break away U قطع رابطه کردن
to make a connection U رابطه ای برقرار کردن
mass energy relation U رابطه جرم و انرژی
disconnection U قطع نداشتن رابطه
input output relation U رابطه ورودی- خروجی
difference equation U رابطه بازگشتی [ریاضی]
This does not apply to . . . U در رابطه با . . . کاربرد ندارد.
recurrence relation [RR] U رابطه بازگشتی [ریاضی]
stress strain relation U رابطه تنش- کرنش
cause and effect relationship U رابطه علت و معلولی
to discontinue relations [with somone] U رابطه قطع کردن [با کسی]
average marginal relationship U رابطه مفاهیم متوسط ونهائی
filiation U نسل رابطه پدر و فرزندی
to correspond with U رابطه [نامه نگاری] داشتن با
causal nexus U رابطه میان علت و معلول
habit U روش طرز رشد رابطه
habits U روش طرز رشد رابطه
causality U رابطه بین علت ومعلول
creation of contractual tie U انشاء ایجاد رابطه قراردادی
mil rule U قانون مربوط به رابطه میلیمی
divisibility relation U رابطه بخش پذیری [ریاضی]
fisher equation U این رابطه عبارت است از :
thermoelectric U وابسته به رابطه برق وحرارت
neutral technology U تکنولوژی بی طرف در رابطه با عوامل تولید
intercommunication U رابطه یا مخابره بین چند مرکز
to be together with somebody U با کسی بودن و رابطه جنسی داشتن
trade off between inflation and U رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری
faulty connection U رابطه اشتباه [الکترونیک مهندسی برق]
to have connections U رابطه داشتن [با مردم برای هدفی]
sugar daddies U مرد مسن و پولدار که با زن جوانتر رابطه دارد
sugar daddy U مرد مسن و پولدار که با زن جوانتر رابطه دارد
subcontrariety U رابطه بین دو قیاس متقابل تشابه قیاسی
aerodynamic shape U شکل یک جسم در رابطه باجریان هوا در اطراف ان
to push for an answer [in reference to something] U برای پاسخ فشار آوردن [در رابطه با چیزی]
to pull strings U از رابطه ها برای پارتی بازی استفاده کردن
to make friends [to make connections] U رابطه پیدا کردن [با مردم برای هدفی]
to make [commit] a faux pas U اشتباه اجتماعی کردن [در رابطه با رفتار بین مردم]
fornication U رابطه جنسی [قبل از] بیرون از ازدواج [دین] [حقوق]
compatible U زیردستگاهی که در رابطه باکل دستگاه عملکرد مناسبی دارد
hypotaxis U رابطه ترکیبی یا صرف ونحوی کلمه اصلی بامشتقاتش
I give the programme zero [nought] out of ten for reality. U من به این برنامه در رابطه با حقیقی بودنش از ده امتیاز صفر را می دهم.
phenology U مبحث رابطه بین اب وهواوتغییرات حاصله در پدیدههای زیست شناسی
geocoding U روش تهیه یک صفحه گرافیکی اطلاعات در رابطه با یک ناحیه جغرافیایی
to pick up somebody [to find sexual partners] U بلند کردن کسی [زنی] [برای رابطه جنسی] [اصطلاح روزمره]
pareto distribution U در حقیقت بیانگر توزیع درامد است که بر اساس ان رابطه بین درامدشخصی و جمعیت در ان بررسی میشود
phillips curve U شکلی غیرخطی بوده و در حقیقت نشان میدهد که یک رابطه جانشینی بین تورم و بیکاری وجود دارد
isolationism U سیاست مبتنی برکناره گیری و دوری جستن ازجریانات سیاسی جهان و نیزقطع رابطه اقتصادی با سایرکشورها
relative income hypothesis U بوده و نقش اداب و رسوم در رابطه بامصرف را نشان میدهد . این تئوری ازدیگرتئوریهای جدید درباره مصرف است
apropos of U نسبت به
as compared to U نسبت به
quotients U نسبت
relational U نسبت
in respect of U نسبت به
in respect of U به نسبت
rates U نسبت
In the ration lf one to ten . U به نسبت یک به ده
t ratio U نسبت تی
in the ratio of U به نسبت
respect U نسبت
the rat of to U نسبت دو به سه
respects U نسبت
bearing U نسبت
rapport U نسبت
cognation U نسبت
relation U نسبت
rate U نسبت
to U تا نسبت به
in regard of U نسبت به
kinship U نسبت
in connexion with U نسبت به
than U نسبت به
in proprotion to U نسبت به
quotient U نسبت
in regard to U نسبت به
in relation to U نسبت به
towards U نسبت به
uncross U نسبت
formats U نسبت
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com