English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 302 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
visibility U نسبت دید
aspect ratio U نسبت دید
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
scale U کمتریا افزایش نسبت
cathedral U تمایل نوک بالهای هواپیما به طرف پایین نسبت به ریشه بالها
cathedrals U تمایل نوک بالهای هواپیما به طرف پایین نسبت به ریشه بالها
bearing U نسبت
bearing U موقعیت یک نقطه نسبت به نقطه دیگر جهت قطب نما
give U نسبت دادن به بیان کردن
gives U نسبت دادن به بیان کردن
giving U نسبت دادن به بیان کردن
connection U بستگی نسبت
connexions U بستگی نسبت
colour U شماره بیتهای دادهای که به یک پیکسل نسبت داده می شوند تا رنگ آن را شرح دهند. یک بیت برای دو رنگ
colours U شماره بیتهای دادهای که به یک پیکسل نسبت داده می شوند تا رنگ آن را شرح دهند. یک بیت برای دو رنگ
trust U تاسیس به خصوصی است در حقوق انگلوساکسون که در ان شخصی مالی را به شخص دیگری منتقل میکند واین شخص متعهد میشودامور خاصی را نسبت به شخص ثالث انجام دهد و یابه طور کلی اموری را که مورد نظر موسس بوده بجااورد
trusted U تاسیس به خصوصی است در حقوق انگلوساکسون که در ان شخصی مالی را به شخص دیگری منتقل میکند واین شخص متعهد میشودامور خاصی را نسبت به شخص ثالث انجام دهد و یابه طور کلی اموری را که مورد نظر موسس بوده بجااورد
trusts U تاسیس به خصوصی است در حقوق انگلوساکسون که در ان شخصی مالی را به شخص دیگری منتقل میکند واین شخص متعهد میشودامور خاصی را نسبت به شخص ثالث انجام دهد و یابه طور کلی اموری را که مورد نظر موسس بوده بجااورد
share U سیستم عامل شبکه که به منابع کلمه رمز نسبت میدهد به جای اینکه شماره کاربران را تنظیم کند تا دستیابی محدود شود
shared U سیستم عامل شبکه که به منابع کلمه رمز نسبت میدهد به جای اینکه شماره کاربران را تنظیم کند تا دستیابی محدود شود
shares U سیستم عامل شبکه که به منابع کلمه رمز نسبت میدهد به جای اینکه شماره کاربران را تنظیم کند تا دستیابی محدود شود
rate U نسبت
rate U اندازه نسبت
rates U نسبت
rates U اندازه نسبت
credit U نسبت دادن
credited U نسبت دادن
crediting U نسبت دادن
credits U نسبت دادن
sacrilegious U موهن نسبت به مقدسات
relation U رابطه نسبت
relation U نقل قول وابسته به نسبت یا خویشی
relation U نسبت
regard U باره نسبت
regarded U باره نسبت
regards U باره نسبت
fundamentalist U کسیکه نسبت بکتاب مقدس واصول دین پروتستان طرفدارعقایدکهنه است
to U تا نسبت به
homage U اعلام رسمی بیعت از طرف متحد یا متفقی نسبت به پادشاه
allergies U حساسیت نسبت بچیزی
allergy U حساسیت نسبت بچیزی
protection U سد کردن راه حریف نسبت به مهاجمی که در شرف پاس دادن است
handicap U مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
handicaps U مسابقه ارابه رانی با دادن امتیاز از محل شروع به نسبت مسابقه امتیاز دادن به شرکت کنندگان
attribution U نسبت دادن
airspeed U سرعت هواپیما نسبت به هوای محیط خود
airspeeds U سرعت هواپیما نسبت به هوای محیط خود
class conscious U دارای حساسیت وتعصب نسبت بطبقه اجتماعی خود
class-conscious U دارای حساسیت وتعصب نسبت بطبقه اجتماعی خود
class-consciousness U دارای حساسیت وتعصب نسبت بطبقه اجتماعی خود
vertical U در زاویه راست نسبت به افق
monetarists U طرفداران مکتب پولی گروهی که معتقدند که سیاست پولی در رابطه باایجاد ثبات اقتصادی و تثبیت اشتغال و درامد نقش موثرتری نسبت به سیاست مالی دارد . همچنین این عده اعتقاد دارند که اقتصاد بخودی خود تثبیت خواهد شد
loyalist U وفادار نسبت بتاج وتخت
loyalists U وفادار نسبت بتاج وتخت
than U نسبت به
percentage U نسبت یا درصد
percentage U نسبت حرکات موفقیت امیز
percentages U نسبت یا درصد
percentages U نسبت حرکات موفقیت امیز
definition U یات . 2-مقدار یا فرمولی که به یک متغیر یا برچسب نسبت داده شود
definitions U یات . 2-مقدار یا فرمولی که به یک متغیر یا برچسب نسبت داده شود
acoustics آواشناسی نسبت های صوتی قابلیت شنوایی
texture U طرز قرار گرفتن ذرات خاک نسبت بهم
textures U طرز قرار گرفتن ذرات خاک نسبت بهم
column U در نرم افزار پردازش کلمه میله وضعیت که در پایین صفحه است که بیان کننده موقعیت نشانه گر نسبت به ستون ها در صفحه است
columns U در نرم افزار پردازش کلمه میله وضعیت که در پایین صفحه است که بیان کننده موقعیت نشانه گر نسبت به ستون ها در صفحه است
back U نشانگری که موقعیت گره پدر نسبت به گره اصلی را نگه می دارد. که در برنامه سازی برای حرکت به عقب در فایل استفاده میشود
backs U نشانگری که موقعیت گره پدر نسبت به گره اصلی را نگه می دارد. که در برنامه سازی برای حرکت به عقب در فایل استفاده میشود
attach U نسبت دادن گذاشتن
attaches U نسبت دادن گذاشتن
attaching U نسبت دادن گذاشتن
quotient U نسبت
quotients U نسبت
amendment U پیشنهاداصلاحی نمایندهء مجلس نسبت به لایحه یا طرح قانونی
amendments U پیشنهاداصلاحی نمایندهء مجلس نسبت به لایحه یا طرح قانونی
master U ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
mastered U ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
masters U ترمینالی در شبکه که نسبت به سایرین تقدم دارد و توسط مدیر سیستم برای تنظیم سیستم یا انجام دستورات مقدم به کار می رود
tolerance U قدرت تحمل نسبت بدارویا زهر
tolerances U قدرت تحمل نسبت بدارویا زهر
towards U نسبت به
system U مقررات مربوط به اعطای امتیازهای اضافی به نسبت ضعف یا قدرت اسب
systems U مقررات مربوط به اعطای امتیازهای اضافی به نسبت ضعف یا قدرت اسب
rapport U نسبت
correspondingly U بهمان نسبت
decibel U واحدی که نسبت بین دو مقدار الکتریسیته یاصوت را بیان میکند
decibels U واحدی که نسبت بین دو مقدار الکتریسیته یاصوت را بیان میکند
distortion U نسبت اشل قائم به اشل افقی در مدلها
distortions U نسبت اشل قائم به اشل افقی در مدلها
blood U نسبت خویشاوندی
open U وضع راکت نسبت به دیوار مقابل با سطح ان به طرف بالا
opened U وضع راکت نسبت به دیوار مقابل با سطح ان به طرف بالا
opens U وضع راکت نسبت به دیوار مقابل با سطح ان به طرف بالا
favouritism U مساعدت نسبت به
ascribe U نسبت دادن
ascribed U نسبت دادن
ascribes U نسبت دادن
ascribing U نسبت دادن
export U ذخیره سازی داده در یک فرمت فایل دیگری نسبت به پیش فرض
exported U ذخیره سازی داده در یک فرمت فایل دیگری نسبت به پیش فرض
exporting U ذخیره سازی داده در یک فرمت فایل دیگری نسبت به پیش فرض
disclaim U ترک دعوا کردن نسبت به
disclaimed U ترک دعوا کردن نسبت به
Other Matches
leverage U نسبت بدهی به دارائی خالص تغییر نسبت غیر معین
ohm's law U جریان در یک مدار با ولتاژ نسبت مستقیم وبا مقاومت نسبت عکس دارد
lift fan U توربوفنی که با نسبت کنارگذارزیاد تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکاررود
liftjet U توربوفن یا توربوجتی بسیارسبک وزنی با نسبت کنارگذرکم که تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکارمیرود
attributable U قابل نسبت دادن نسبت دادنی
prorata U برحسب نسبت معین بهمان نسبت
nationallism U مکتب ملیت اعتقاد به برتری یک ملت نسبت به ملل دیگر و لزوم وفاداری مطلق هر تابع نسبت به ملیت خود
format U نسبت
formats U نسبت
ratio U نسبت
the rat of to U نسبت دو به سه
proportions U نسبت
relational U نسبت
respect U نسبت
respects U نسبت
proportion U نسبت
t ratio U نسبت تی
cognation U نسبت
proportional U به نسبت
kinship U نسبت
in the ratio of U به نسبت
in respect of U نسبت به
in respect of U به نسبت
in relation to U نسبت به
in regard to U نسبت به
in regard of U نسبت به
in proprotion to U نسبت به
in connexion with U نسبت به
apropos of U نسبت به
ratios U نسبت
as compared to U نسبت به
uncross U نسبت
with respect to U نسبت به
In what proportion ? U به چه نسبت ؟
In the ration lf one to ten . U به نسبت یک به ده
us U نسبت بما
toward U بطرف نسبت به
activity ratio U نسبت فعالیت
magnetogyric ratio U نسبت ژیرومغناطیس
lay to U نسبت دادن به
abundance U نسبت فراوانی
cash ratio U نسبت نقدینگی
inverse ratio or proportion U نسبت معکوس
inverse ratio U نسبت معکوس
ionic ratio U نسبت یونی
mobility ratio U نسبت تحرک
mole ratio U نسبت مولی
one's complement U متمم نسبت به یک
attribute U نسبت دادن
nines complement U متمم نسبت به 9
attributes U نسبت دادن
attributing U نسبت دادن
water cement ratio U نسبت اب و سیمان
compression ratio U نسبت تراکم
bear on U نسبت داشتن
factor proportion U نسبت عوامل
baud rate U نسبت باود
feedback ratio U نسبت فیدبک
fineness ratio U نسبت فرافت
liquidity ratio U نسبت نقدینگی
aspect ratio U نسبت تصویر
error ratio U نسبت خطا
distribution ratio U نسبت توزیع
concentration ratio U نسبت تمرکز
contact ratio U نسبت تماس
control ratio U نسبت فرمان
bypass ratio U نسبت کنارگذاری
correlation ratio U نسبت همبستگی
cost benefit ratio U نسبت فایده
current ratio U نسبت جاری
deposit ratio U نسبت سپرده
aspect ratio U نسبت صفحه
ascribable U نسبت دادنی
glide ratio U نسبت سریدن
impluse ratio U نسبت ضربه
oxygen ration U نسبت اکسیژن
acidity coefficient U نسبت اکسیژن
abundance ratio U نسبت فراوانی
absorption ratio U نسبت جذب
impluse ratio U نسبت ایمپولز
in d. of U با بی اعتنایی نسبت به
imputation U نسبت دادن
imputable U نسبت دادنی
gyromagnetic ratio U نسبت ژیرومغناطیسی
he is faithful to me U نسبت به من باوفاست
hit ratio U نسبت اصابت
image ratio U نسبت تصویر
impedance ratio U نسبت امپدانس
affine U نسبت ازدواجی
affine U نسبت سلبی
advalorem U به نسبت قیمت
scalling factor U نسبت اشل
reduction ratio U نسبت کاهش
recycling ratio U نسبت بازگردانی
imputed U نسبت دادن
to do by U رفتارکردن نسبت به
imputes U نسبت دادن
sensitivity ratio U نسبت حساسیت
settlement ratio U نسبت نشست
imputing U نسبت دادن
to behave toward U رفتارکردن نسبت به
shunt ratio U نسبت شنت
into U نسبت به مقارن
recycle ratio U نسبت بازگردانی
selection ratio U نسبت گزینش
assion U نسبت دادن
self relative U نسبت بخود
scale down U به نسبت ثابت
saving ratio U نسبت پس انداز
roundness U نسبت گردی
feedback ratio U نسبت پس خوراند
relativization U نسبت دادن
to put down U نسبت دادن
transformer ratio U نسبت مبدل
ratio of transformer U نسبت مبدل
viscosity ratio U نسبت گرانروی
relationships U وابستگی نسبت
transformation ratio U نسبت تبدیل
relationship U وابستگی نسبت
ten's complement U متمم نسبت به 01
velocity ratio U نسبت سرعت
operating ratio U نسبت عملیاتی
porosity U نسبت روزنه ها
price ratio U نسبت قیمت
transmissivity U نسبت فرافرستی
two's complement U متمم نسبت به دو
weight ratio U نسبت وزن
progenitorship U نسبت جدی
progressive ratio U نسبت تصاعدی
ratio detector U اشکارساز نسبت
impute U نسبت دادن
strength ratio U نسبت استحکام
stress ratio U نسبت تنش
proximity of blood U قرابت نسبت
there is nothing wanting U چیزی کم نسبت
voltage ratio U نسبت ولتاژ
void ratio U نسبت منفذها
prorenata U نسبت موافق
golden ratio U نسبت طلایی [ریاضی]
sensibility to praise U حساسیت نسبت به ستایش
charge mass ratio U نسبت بار به جرم
incapable of pain U بیحس نسبت بدرد
thoughtful of others U با ملاحظه نسبت بدیگران
signal to noise ratio U نسبت پیام به همهمه
singal to noise ratio U نسبت سیگنال به اغتشاش
file activity ratio U نسبت فعالیت پرونده
current transfer ratio U نسبت انتقال جریان
to bear witness to U شهادت دادن نسبت به
engine pressure ratio U نسبت فشار موتور
susceptible to pain U حساس نسبت بدرد
scale up U افزایش به نسبت ثابت
to be kind to... U مهربان بودن نسبت به ....
context sensitive U حساس نسبت به متن
gear transmission ratio U نسبت دنده گیربکس
gear ratio U نسبت چره دنده ها
sensitive to light U حساس نسبت به روشنایی
genealogically U ازروی نسبت نامه
the p of income to expenses U نسبت درامدبه هزینه
geopotential U پتانسیل نسبت به زمین
signal to nise ratio U نسبت سیگنال به نویز
he showed me kindness U ابرازمحبت نسبت به من نمود
prorate U به نسبت تقسیم کردن
proration U سرشکنی تقسیم به نسبت
nine's complement U متم نسبت به 9 متمم 9
wage profit ratio U نسبت دستمزد به سود
work ratio U نسبت کار به استراحت
He is distantly related to us . U نسبت دوری با ما دارد
ratio of capital to output U نسبت سرمایه به تولید
ratio of specific heats U نسبت گرمایی ویژه
nozzle contraction U نسبت همگرایی نازل
nozzle expasion ratio U نسبت واگرایی نازل
with relation to U نسبت به راجع به در باره
price system U نسبت و رابطه قیمتها با هم
ohm per volt U نسبت اهم بر ولت
trump up U نسبت ناروا دادن
trespass against U خطا کردن نسبت به
traitor to the countruy U خائن نسبت به کشور
relational U وابسته به نسبت یاخویشی
to think ill of any one U نسبت به کسی بد گمان
metaphsics U نسبت بهشتی و دانش
lift thrust U نسبت برا به تراست
future-oriented <adj.> U پایدار [نسبت به آینده]
sustainable <adj.> U پایدار [نسبت به آینده]
relative aperture U نسبت فاصله کانونی
rescussor U متمرد نسبت به قانون
return to scale U بازده نسبت به مقیاس
lateralrelationship U نسبت در خط افقی از پهلو
impedance ratio U نسبت مقاومت فاهری
in regard to U راجع به در خصوص نسبت به
lift drag ratio U نسبت برا به پسا
legal right toa property U حق قانونی نسبت به ملکی
thermotropism U حساسیت نسبت به گرما
law of variable proportion U قانون نسبت متغیر
labor capital ratio U نسبت کار به سرمایه
RPI [row per inch] U رجشمار نسبت به اینچ
indisposed towards any one U بی میل نسبت به کسی
to stick together U نسبت بیکدیگروفادار بودن
voltage ratio of transformer U نسبت ولت مبدل
compositions U نسبت اجزای سازنده
baud rate U نسبت علائم درثانیه
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com