Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
percentage
U
نسبت حرکات موفقیت امیز
percentages
U
نسبت حرکات موفقیت امیز
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
connects
U
حرکت موفقیت امیز
ten strike
U
امر موفقیت امیز
connect
U
حرکت موفقیت امیز
lunes
U
حرکات جنون امیز
bighead
U
عقیده اغراق امیز شخص نسبت بخودش
double standard
U
قواعد تبعیض امیز وسخت گیرمخصوصا نسبت بجنس زن
winning streak
<idiom>
U
موفقیت پشت موفقیت
rat race
U
عملیات رقابت امیز عنیف وشتاب امیز
leverage
U
نسبت بدهی به دارائی خالص تغییر نسبت غیر معین
lift fan
U
توربوفنی که با نسبت کنارگذارزیاد تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکاررود
ohm's law
U
جریان در یک مدار با ولتاژ نسبت مستقیم وبا مقاومت نسبت عکس دارد
liftjet
U
توربوفن یا توربوجتی بسیارسبک وزنی با نسبت کنارگذرکم که تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکارمیرود
trickier
U
خدعه امیز مهارت امیز
incriminatory
U
تهمت امیز اتهام امیز
admonitory
U
نصیحت امیز توبیخ امیز
expostulatory
U
سرزنش امیز تعرض امیز
gratulant
U
تهنیت امیز تبریک امیز
antagonistic
U
خصومت امیز رقابت امیز
tricky
U
خدعه امیز مهارت امیز
trickiest
U
خدعه امیز مهارت امیز
suasive
U
ترغیب امیز تحریک امیز
prorata
U
برحسب نسبت معین بهمان نسبت
attributable
U
قابل نسبت دادن نسبت دادنی
nationallism
U
مکتب ملیت اعتقاد به برتری یک ملت نسبت به ملل دیگر و لزوم وفاداری مطلق هر تابع نسبت به ملیت خود
achievements
U
موفقیت
hit
U
موفقیت
hitting
U
موفقیت
achievement
U
موفقیت
success
U
موفقیت
hits
U
موفقیت
successes
U
موفقیت
prosperity
U
موفقیت
good speed
U
موفقیت
hitting
U
اصابت موفقیت
hit
U
اصابت موفقیت
hits
U
اصابت موفقیت
unsuccessfully
U
عدم موفقیت
pass muster
<idiom>
U
آزمایش را با موفقیت
unsuccessful
U
عدم موفقیت
flying colors
U
موفقیت قطعی
grand slams
U
موفقیت کامل
failures
U
عدم موفقیت
failure
U
عدم موفقیت
miscarriage
U
عدم موفقیت
success ratio
U
بهر موفقیت
successful
<adj.>
U
موفقیت آمیز
grand slam
U
موفقیت کامل
average
U
میانگین موفقیت
averaged
U
میانگین موفقیت
achievable
U
موفقیت پذیر
unsuccess
U
عدم موفقیت
abortiveness
U
عدم موفقیت
exploitation
U
استفاده از موفقیت
top flight
U
بالاترین موفقیت
averaging
U
میانگین موفقیت
averages
U
میانگین موفقیت
miscarriages
U
عدم موفقیت
He was drunk with success.
U
سرمست از موفقیت بود
lock up
<idiom>
U
اطمینال کامل از موفقیت
win out
<idiom>
U
موفقیت پس از کار سخت
oddson
U
محتمل به بردیا موفقیت
achieving
U
موفقیت در انجام کاری
achieve
U
کسب موفقیت کردن
achieves
U
موفقیت در انجام کاری
achieved
U
موفقیت در انجام کاری
achieve
U
موفقیت در انجام کاری
prospect
[of something]
U
امید موفقیت
[در چیزی]
movements
U
حرکات
fleshment
U
خوشحالی حاصله از نخستین موفقیت
to carry something to a successful issue
U
چیزی را با موفقیت به پایان رساندن
abort
عدم موفقیت درانجام ماموریت
he wished success to all
U
بهمه گفت موفقیت شماراخواستارم
caculated risk
<idiom>
U
شانس زیاد برای موفقیت
bring off
U
به نتیجه موفقیت امیزی رسیدن
land on one's feet
<idiom>
U
با موفقیت برشرایط سخت پیروزشدن
pumped
U
حرکات فریبنده
prescribed exercise
U
حرکات اجباری
movements
U
حرکات یکانها
eye movements
U
حرکات چشم
compulsory freestyle
U
حرکات اجباری
rings
U
حرکات دارحلقه
tactical movement
U
حرکات تاکتیکی
school figures
U
حرکات اسب
puerilism
U
حرکات کودکانه
air movements
U
حرکات هوایی
peristalsis
U
حرکات حلقوی
motion analysis
U
تحلیل حرکات
calisthenics
U
حرکات نرمشی
gestures
U
حرکات بیانگر
pump
U
حرکات فریبنده
voluntary exercise
U
حرکات اختیاری
pumps
U
حرکات فریبنده
compulsory
U
حرکات اجباری
retrograde movement
U
حرکات به عقب
eurythmics
U
تناسب حرکات
cadences
U
موزونی حرکات
cadence
U
موزونی حرکات
play marking
U
حرکات تهاجمی
optional
U
حرکات اختیاری
calisthenics
U
حرکات سوئدی
track record
U
آمار اعمال یا موفقیت های پیشین
track records
U
آمار اعمال یا موفقیت های پیشین
His triumph was very short- lived .
U
موفقیت اش بسیار کوتاه ( مدت ) بود
We made a long step toward success.
U
قدم بزرگه بسوی موفقیت برداشتیم
get through
<idiom>
U
کاری شاق را با موفقیت پشت سر نهادن
pass completion average
U
میانگین موفقیت بازیگر درگرفتن پاس
you said it/you can say that again
<idiom>
U
نشان دادن موفقیت با نظریه دیگران
road movement
U
حرکات روی جاده
maneuvering board
U
تابلوی حرکات ناوها
rapid eye movements
U
حرکات سریع چشم
piaffe
U
نمایش حرکات یورتمهای
music of the spheres
U
اهنگ حرکات افلاک
lip key
[دستگاه ثبت حرکات لب]
floor exercise
U
حرکات زمینی ژیمناستیک
lateral and sway bracing
U
حرکات جانبی و نوسانی
eurythmics
U
حرکات بدنی موزون
position of attention
U
حرکات و احترامات نظامی
eurhythmics
U
حرکات بدنی موزون
girlishness
U
حرکات یا حالات دخترانه
mass of maneuver
U
سنگینی حرکات یکان
compound attack
U
حمله شمشیرباز با حرکات پی در پی
appeasement gestures
U
حرکات صلح جویانه
air register
U
تنظیم حرکات هوایی
air movement section
U
قسمت حرکات هوایی
aerobatic
U
حرکات آکروباتی با هواپیما
notations
U
ثبت حرکات شطرنج
adiadokinesis
U
زوال حرکات تناوبی
transposition
U
تبدیل حرکات شطرنج
gestural
U
متضمن حرکات واشارات
disport
U
حرکات نشاط انگیزکردن
disported
U
حرکات نشاط انگیزکردن
composite attack
U
حمله شمشیرباز با حرکات پی در پی
surges
U
حرکات افقی اب دریا
surged
U
حرکات افقی اب دریا
surge
U
حرکات افقی اب دریا
notation
U
ثبت حرکات شطرنج
by-play
U
حرکات یا مکالمات فرعی
circulation control
U
مدار کنترل حرکات
disports
U
حرکات نشاط انگیزکردن
disporting
U
حرکات نشاط انگیزکردن
With a long face .
U
با لب ؟ لوچه آویزان ( اشاره به ناکامی وعدم موفقیت )
by the skin of one's teeth
<idiom>
U
بزور
[با زحمت]
کاری را با موفقیت انجام دادن
chase
U
تغییر دادن توپ زن به علت عدم موفقیت او
if it works
U
اگر این کار با موفقیت انجام شود
chasing
U
تغییر دادن توپ زن به علت عدم موفقیت او
chases
U
تغییر دادن توپ زن به علت عدم موفقیت او
chased
U
تغییر دادن توپ زن به علت عدم موفقیت او
theatrical gestures
U
حرکات واداهایی که در خورتماشاخانه باشد
figure skate
U
اسکیت با انجام حرکات مختلف
tics
U
حرکات غیر ارادی اندامها
air control ship
U
ناو کنترل حرکات هوایی
cardiography
U
ثبت حرکات وضربان قلب
pattern
U
گامها و حرکات دو اسکیت بازبا هم
patterns
U
گامها و حرکات دو اسکیت بازبا هم
combatdrill
U
تمرین حرکات و ارایشهای رزمی
kinesiology
U
تشریح حرکات بدنی انسان
screwing
U
حرکات دورانی یخهای دریایی
by-play
U
حرکات یا مکالمات کنار صحنه
lip-reads
U
کلمات را بوسیله حرکات لب فهمیدن
lip-read
U
کلمات را بوسیله حرکات لب فهمیدن
lip read
U
کلمات را بوسیله حرکات لب فهمیدن
tic
U
حرکات غیر ارادی اندامها
rest on one's laurels
<idiom>
U
خرسند شدن از موفقیت که قبلا حاصل شده است
land office business
U
کار وسیع وبسیط وسریع کارپر سود یا پر موفقیت
score
U
گرم کردن اسب ثبت حرکات
free skating
U
قسمت حرکات ازاد مسابقه اسکیت
lipreading
U
فهم کلمات از راه حرکات لب لب خوانی
degree of difficulty
U
درجه بندی حرکات مشکل شیرجه
figurine algebraic notation
U
ثبت جبری و شکلی حرکات شطرنج
movement control
U
کنترل حرکات و نظارت برحرکت یکانها
progressive attack
U
پیشروی شمشیرباز با حرکات تهاجمی گوناگون
scores
U
گرم کردن اسب ثبت حرکات
pinning combination
U
مجموع حرکات منجر به ضربه فنی
paragraph three
U
هرکدام از حرکات روی یک پاتوام با چرخش
scored
U
گرم کردن اسب ثبت حرکات
myocardiograph
U
اسبابی که حرکات قلب راترسیم میکند
algebriac notation
U
ثبت حرکات شطرنج با استفاده نمادهای جبری
entrucking table
U
جدول حرکات و بارگیری خودروهای باری ارتشی
flag days
U
روزهای مناسب یا نامناسب برای حرکات موتوری
streak
U
یک دوره پیروزی یاشکست انجام حرکات عالی
streaked
U
یک دوره پیروزی یاشکست انجام حرکات عالی
pnemograph
U
الت نگارش حرکات سینه هنگام تنفس
stop hit
U
ضد حمله شمشیربازضمن حرکات پیچیده حریف مهاجم
streaks
U
یک دوره پیروزی یاشکست انجام حرکات عالی
streaking
U
یک دوره پیروزی یاشکست انجام حرکات عالی
lindy
U
رقص دارای حرکات سریع وجهشهای مداوم
psychomotor
U
ناشی از حرکات عضلانی دراثر عمل فکری
lap money
U
جایزه نقدی برای موفقیت درهر دور مسابقه اتومبیل رانی
beau geste
U
حرکات لطیف وزیبا در هنگام سخن گفتن ژست
regulating station
U
پست تنظیم حرکات و عبور ومرور پرسنل و خودروها
kymograph
U
دستگاه ثبت نوسانات یا حرکات موجی مانند نبض
dressage
U
حرکات زیبا و شیرین کاری اسبهای تربیت شده
escapement
U
تنظیم ابتدایی حرکات عمودی یک ورق کاغذ در چاپگر
combination shot
U
ضربه مرکب با یک سری حرکات گوی تا به کیسه بیافتد
When we get this project off the ground we can relax.
U
وقتی این پروژه پا بگیرد و با موفقیت شروع شود، دیگر خیالمان راحت است.
They have successfully managed the balancing act between retaining the rustic charm and modern conversion.
U
آنها با موفقیت توانستند تعادل بین افسون روستایی و تبدیل مدرن را ایجاد کنند.
dummy
U
دستوری در برنامه که برا ی موفقیت دستورات زبان یا افزایش طول بلاک قرار دارد
dummies
U
دستوری در برنامه که برا ی موفقیت دستورات زبان یا افزایش طول بلاک قرار دارد
calibrate
U
تنظیم یک صفحه نمایش یا joystick تا به سیگنالها حرکات درست پاسخ دهد
calibrates
U
تنظیم یک صفحه نمایش یا joystick تا به سیگنالها حرکات درست پاسخ دهد
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com