Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
metaphsics
U
نسبت بهشتی و دانش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
straight "A " student
U
دانش آموزی
[دانش جویی]
که همیشه همه درسها را ۲۰ می گیرد
olympiad
U
بهشتی
paradisiac
U
بهشتی
supernal
U
بهشتی
paradisean
U
بهشتی
paradisal
U
بهشتی
elysian
U
بهشتی
paradisaic
U
بهشتی
bird of paradise
U
مرغ بهشتی
heavenly
U
بهشتی خدایی
lyre bird
U
مرغ بهشتی
birds of paradise
U
مرغ بهشتی
king bird
U
یکجورمرغ بهشتی
pheasants
U
مرغ بهشتی
pheasant
U
مرغ بهشتی
skyey
U
لاجوردی بهشتی
houri
U
حوری بهشتی
apodis
U
مرغ بهشتی طائرالفردوس
apus
U
مرغ بهشتی طائرالفردوس
leverage
U
نسبت بدهی به دارائی خالص تغییر نسبت غیر معین
ohm's law
U
جریان در یک مدار با ولتاژ نسبت مستقیم وبا مقاومت نسبت عکس دارد
lift fan
U
توربوفنی که با نسبت کنارگذارزیاد تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکاررود
kingbird
U
مرغ بهشتی یکجورمرغ مگس گیر
liftjet
U
توربوفن یا توربوجتی بسیارسبک وزنی با نسبت کنارگذرکم که تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکارمیرود
prorata
U
برحسب نسبت معین بهمان نسبت
attributable
U
قابل نسبت دادن نسبت دادنی
ambrosia
U
خوراک خدایان که زندگی جاوید بانها میداده مائدهء بهشتی
nationallism
U
مکتب ملیت اعتقاد به برتری یک ملت نسبت به ملل دیگر و لزوم وفاداری مطلق هر تابع نسبت به ملیت خود
paradise rug
U
طرح درختی باغ و گل
[در این طرح انواع درخت، گل و پرنده زمینه طرح را در بر می گیرند و نمادی از طبیعت بوجود می آورند که گاه به آن طرح بهشتی می گویند.]
understanding
U
دانش
science
U
دانش
gramarey
U
دانش
gramary
U
دانش
realizing
U
دانش
knowledge
U
دانش
realising
[British]
U
دانش
knowledge
U
دانش
cognition
U
دانش
cognisance
[British]
U
دانش
gramarye
U
دانش
wisdom
U
دانش
sciences
U
دانش
kenning
U
دانش
know how
U
دانش
know-how
U
دانش
scholarship
U
دانش
scholarships
U
دانش
educate
U
دانش اموختن
educates
U
دانش اموختن
educating
U
دانش اموختن
grader
U
دانش اموز
to reach for knowledge
U
دانش کوشیدن
pupils
U
دانش اموز
patrons of learning
U
دانش پروران
pupil
U
دانش اموز
pansophism
U
دانش مطلق
thermodynamics
U
دانش دماپویایی
erudition
U
فضل و دانش
aeronautics
U
دانش هوانوردی
learning
U
دانش یادگیری
scholar
U
دانش پژوه
scholars
U
دانش پژوه
letter
U
معرفت دانش
letters
U
معرفت دانش
computer awarness
U
دانش کامپیوتر
life sciences
U
دانش زیستی
life science
U
دانش زیستی
witting
U
معلومات دانش
to a knowledge
U
دانش اندوختن
schoolboy
U
دانش اموز
schoolboys
U
دانش اموز
alumnus
U
دانش اموخته
an encourouges of science
U
دانش پرور
computer literacy
U
دانش کامپیوتر
academy
U
انجمن دانش
polymathy
U
دانش زیاد
student
U
دانش اموز
philomath
U
دانش پرست
students
U
دانش اموز
academies
U
انجمن دانش
smattering
U
دانش سطحی
photology
U
دانش روشنایی
polyhistor
U
دانش بسیار
schoolfellow
U
کسب دانش
physical science
U
دانش مادی
technical know how
U
دانش فنی
knowlege representation
U
نمایش دانش
striker
U
دانش اموز
omniscience
U
دانش بی پایان
treatises
U
دانش نویسه
kith
U
دانش و معرفت
postgraduates
U
دانش اموخته
schooling
U
کسب دانش
postgraduate
U
دانش اموخته
knowing faculty
U
قوه دانش
in ken
U
د رحدود دانش
knowledge engineer
U
مهندسی دانش
architectonic
U
دانش معماری
knowledge base
U
پایگاه دانش
knowledge domain
U
قلمرو دانش
knowledge representation
U
نمایش دانش
normal school
U
دانش سرا
ominscience
U
دانش بی پایان
teacher's college
U
دانش سرا
treatise
U
دانش نویسه
organum
U
وسیله دانش
onomastics
U
دانش نام
strikers
U
دانش اموز
maieutic
U
دانش مامایی
knowledge representation
U
بازنمود دانش
aeronautic
U
مربوط به دانش هوانوردی
old boy
U
دانش آموز پیشین
old boys
U
دانش آموز پیشین
relativity of knowledge
U
نسبی بودن دانش
psychologt
U
دانش قواوکارهای ذهنی
metaphsics
U
دانش ماورای طبیعت
reservoir of knowledge
U
مخزن یا گنج دانش
savoir vivre
U
دانش اداب ومعاشرت
knowledge
U
نرم افزاری که دانش
nonrated man
U
دانش اموز دریایی
academician
U
عضو انجمن دانش
paleology
U
دانش چیزهای کهنه
statics
U
دانش پایداری نیروها
rudimentary knowledge
U
دانش مقدماتی یا نخستین
cardiology
U
دانش قلب شناسی
summa
U
اثار دانش بشری
domain knowledge
U
دانش محیط کاربرد
he is a prodigy of learning
U
اعجوبه ایست در دانش
logic
U
دانش تفکرات و دلایل
geogeny
U
دانش زمین پیدایی
geogony
U
دانش زمین پیدایی
aeronautical
U
مربوط به دانش هوانوردی
geology
U
دانش زمین شناسی
liturgiology
U
دانش ایین نمازliturgist
gynecology
U
دانش امراض زنانه
superficiality
U
دانش سطحی بیمایگی
technology
U
دانش فنی تکنولوژی
phonics
U
دانش صدا وپژواک
technologies
U
دانش فنی تکنولوژی
To acquire knowledge.
U
دانش فرا گرفتن
equivalent knowledge credit
U
تصدیق دانش علمی
podiatry
U
دانش ناخوشیهای پاودرمان انها
sophy
U
پسوندی بمعنی " دانش "و " شناسی "
encyclopedia
U
دایره العلوم دانش جنگ
seaman recruit
U
دانش اموز ملوانی دریایی
encyclopaedias
U
دایره العلوم دانش جنگ
acadmist
U
عضو انجمن دانش یافرهنگستان
encyclopedias
U
دایره العلوم دانش جنگ
His knowledge has no limits.
U
دانش اوحد واندازه ای ندارد
phonology
U
دانش دگرگونی صدا در زبان
psychics
U
دانش قوا وکارهای ذهنی
gnosis
U
دانش رازهای روحانی عرفان
macrobiotics
U
دانش طولانی کردن عمر
acodemian
U
عضوانجمن دانش عضوفرهنگستان عضودانشگاه یادانشکده
old school tie
U
کراوات ویژهی دانش آموزان هر مدرسه
extracurricular
U
فعالیتهای فوق برنامهای دانش اموز
technologies
U
اعمال دانش علمی به فرآیندهای صنعتی
technology
U
اعمال دانش علمی به فرآیندهای صنعتی
Ekistics
U
[دانش مطالعه زیستگاه های انسانی]
women students
U
زنان دانش اموز محصلین اناث
academical
U
ادبی عضو انجمن دانش بافرهنگستان
misology
U
بیزاری از علم ودانش وخرد دانش گریزی
learning curve
U
نمایش گرافیکی بدست آوردن دانش در زمان
actinochemistry
U
مبحث دانش شیمی راجع به نیروی خورشید
lore
U
دانش مجموعه معارف وفرهنگ یک قوم ونژاد
caddie
U
دانش اموز دانشکده افسری پسر کهتر
caddies
U
دانش اموز دانشکده افسری پسر کهتر
informatics
U
دانش و مط العه روشهای پردازش اطلاعات و ارسال
caddied
U
دانش اموز دانشکده افسری پسر کهتر
caddying
U
دانش اموز دانشکده افسری پسر کهتر
There is no royal road to learning .
<proverb>
U
مقصد علم و دانش را,جاده اى نیست هموار .
cbt
U
استفاده از سیستم کامپیوتری برای آموزش به دانش آموزان
opto electronics
U
تکنولوژی مربوط به مجتمع سازی دانش نور و الکترونیک
computer literacy
U
دانش کامپیوترها و چگونگی استفاده از انها برای حل مسائل
knowledge
U
دستورات و دانش خبره را در یک فیلد مشخص اعمال میکند
matricular
U
وابسته بصورت اعضای یک انجمن یا دانش جویان دانشگاه
c
U
استفاده از سیستم کامپیوتری برای آموزش دانش آموزان
No less than half the students failed the test.
U
کم کمش نیمی از دانش آموزان درآزمون قبول نشدند.
to make a p of one's learing
U
دانش خودرا نمایش دادن علم فروشی کردن
academically
U
چنانچه شایسته انجمن دانش یا فرهنگستانی باشد ادیبانه
information
U
دانش نمایش داده شده به شخص به صورتی که قابل فهم باشد
egg bound
U
صفت مرغی که تخم درتخم دانش گشته یاپیچ خورده است
c
U
استفاده از کامپیوتر برای آموزش به دانش آموزان و برآورد پیشرفت آنها
intellectualist
U
کسکیه اهمیت بسیار بقوه تعقل میدهدو انرامطلقاسرچشمه دانش میداند
articled
U
کسیکهاستخدام شده و مشغول فراگیری دانش لازم برای کار خود میباشد
Excepting
[With the exception of]
two students, no one could answer the last question correctly.
U
به غیر از دو دانش آموز هیچ کس نتوانست آخرین پرسش را درست پاسخ بدهد.
self-
U
که هر قطعه جدید اطلاع را یا قانون را به پایگاه داده اضافه میکند تا دانش مهارت و کارایی آن افزوده شود
electronics
U
دانش به کارگیری مط العه الکترون ها و خصوصیات آنهابرای محصولات تولید شده مثل یک قطعه یاکامپیوتر یا ماشنی حساب یا تلفن
tactics
U
دانش فرماندهی در صحنه جنگ طرق و وسائل و طرحهای ماهرانهای که جهت وصول به هدف به کار گرفته میشود رویه ماهرانه
c
U
استفاده از کامپیوتر برای کمک به دانش آموزان برای یادگیری یک موضوع
kinship
U
نسبت
proportional
U
به نسبت
In what proportion ?
U
به چه نسبت ؟
in connexion with
U
نسبت به
the rat of to
U
نسبت دو به سه
in the ratio of
U
به نسبت
as compared to
U
نسبت به
in respect of
U
نسبت به
apropos of
U
نسبت به
in relation to
U
نسبت به
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com