Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 61 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
slowish
U
نسبتا کند
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
rather
U
نسبتا
andante
U
نسبتا ملایم
andante
U
نسبتا اهسته
considerably
U
نسبتا"زیاد
anthracite
U
زغال سنگ نسبتا خالص که حاوی تاحدود 59% کربن میباشد
smallish
U
نسبتا کوچک
biggish
U
نسبتا بزرگ
largish
U
نسبتا بزرگ
large scale
U
نسبتا زیاد بمعیار وسیع
large-scale
U
نسبتا زیاد بمعیار وسیع
darkish
U
نسبتا تاریک
modest
U
معتدل نسبتا کم
youngish
U
نسبتا جوان
relatively
U
نسبتا"
comparatively
U
نسبتا
fair
U
نسبتا خوب متوسط
fairer
U
نسبتا خوب متوسط
fairest
U
نسبتا خوب متوسط
fairs
U
نسبتا خوب متوسط
good
U
معتبر موجه نسبتا" زیاد
enough
U
باندازهء کافی نسبتا
partly
U
نسبتا دریک جزء
thickly
U
نسبتا ضخیم
clothesline
U
ضربه نسبتا"مستقیم نزدیک زمین
coolish
U
نسبتا خنک
deprossion
U
منطقهای با فشار بارومتری نسبتا کم
ectoplasm
U
طبقه خارجی سیتوپلاسم که بدون دانه و نسبتا سفت است برون مایه
flattish
U
نسبتا خنک یابیمزه
gallinipper
U
حشره گزنده نسبتا بزرگ سرخک
gambusia
U
ماهی ابنوس قسمتهای نسبتا گرمسیر
goodish
U
نسبتا خوب
hypothermal
U
نسبتا گرم
lightish
U
نسبتا سبک
lightish
U
نسبتا روشن
nowhere near
U
نسبتا دور
oldish
U
نسبتا پیر
orthocephalic
U
دارای سر نسبتا کوتاه وصورت پهن
p channel mos
U
تکنولوژی نیمه هادی اکسیدفلزی نسبتا" قدیمی برای دستگاههایی که با تکنولوژی LSI ساخته شده اند
poorish
U
نسبتا فقیر
poorish
U
نسبتا ضعیف
prettyish
U
نسبتا زیبا
semiarid
U
نسبتا کم اب
somedeal
U
اندکی نسبتا
sort of
U
نسبتا
stiffish
U
نسبتا سخت
strongish
U
نسبتا قوی
subaquatic
U
نسبتا ابزی ا
sweetish
U
چیز نسبتا شیرین
tallish
U
نسبتا بلند
thickish
U
نسبتا ضخیم
thinnish
U
نسبتا لاغر
wettish
U
نسبتا تر
widish
U
نسبتا وسیع
wind shadow
U
منطقه اب نسبتا راکد در سمت پناهگاه قایق از باد
heavy-set
U
چهارشانه و نسبتا چاق
yellowy
U
نسبتا زرد
acerbic
<adj.>
U
انتقاد هوشندانه و در عین حال نسبتا ظالمانه از کسی یا چیزی
chrome dyes
U
کرم یا گروهی از رنگینه های شیمیایی که به همراه دی کرومات پتاسیم در رنگرزی پشم به کار رفته و رنگ نسبتا پایداری بوجود می آورند
filikli
U
[نوعی فرش با پرز بلند و نسبتا زبر و خشن و بیشتر از جنس پشم بز که در مناطق عشایری ترکیه و آذربایجان شوروی بافته شده، گره ها بدور نخ تار زده شده و کل فرش پس از اتمام بافت رنگرزی می شود.]
jijim
[cicim]
U
جاجیم
[دست بافته های نسبتا زبر که به شاه سون نیز شناخته شده و بصورت راه راه و پود نما بافته می شود.]
Partial phrase not found.
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com