Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 199 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
youngish
U
نسبتا جوان
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
younker
U
نجیب زاده جوان جوان سلحشور
yonker
U
نجیب زاده جوان جوان سلحشور
princock
U
جوان ژیگولو جوان جلف
princox
U
جوان ژیگولو جوان جلف
wettish
U
نسبتا تر
rather
U
نسبتا
semiarid
U
نسبتا کم اب
relatively
U
نسبتا"
sort of
U
نسبتا
comparatively
U
نسبتا
darkish
U
نسبتا تاریک
hypothermal
U
نسبتا گرم
goodish
U
نسبتا خوب
widish
U
نسبتا وسیع
coolish
U
نسبتا خنک
thickly
U
نسبتا ضخیم
smallish
U
نسبتا کوچک
biggish
U
نسبتا بزرگ
largish
U
نسبتا بزرگ
yellowy
U
نسبتا زرد
modest
U
معتدل نسبتا کم
thinnish
U
نسبتا لاغر
thickish
U
نسبتا ضخیم
prettyish
U
نسبتا زیبا
poorish
U
نسبتا ضعیف
somedeal
U
اندکی نسبتا
andante
U
نسبتا ملایم
andante
U
نسبتا اهسته
poorish
U
نسبتا فقیر
stiffish
U
نسبتا سخت
oldish
U
نسبتا پیر
nowhere near
U
نسبتا دور
tallish
U
نسبتا بلند
lightish
U
نسبتا سبک
subaquatic
U
نسبتا ابزی ا
lightish
U
نسبتا روشن
strongish
U
نسبتا قوی
considerably
U
نسبتا"زیاد
slowish
U
نسبتا کند
sweetish
U
چیز نسبتا شیرین
heavy-set
U
چهارشانه و نسبتا چاق
fair
U
نسبتا خوب متوسط
fairer
U
نسبتا خوب متوسط
fairest
U
نسبتا خوب متوسط
fairs
U
نسبتا خوب متوسط
enough
U
باندازهء کافی نسبتا
partly
U
نسبتا دریک جزء
flattish
U
نسبتا خنک یابیمزه
large-scale
U
نسبتا زیاد بمعیار وسیع
deprossion
U
منطقهای با فشار بارومتری نسبتا کم
good
U
معتبر موجه نسبتا" زیاد
large scale
U
نسبتا زیاد بمعیار وسیع
clothesline
U
ضربه نسبتا"مستقیم نزدیک زمین
gambusia
U
ماهی ابنوس قسمتهای نسبتا گرمسیر
gallinipper
U
حشره گزنده نسبتا بزرگ سرخک
orthocephalic
U
دارای سر نسبتا کوتاه وصورت پهن
wind shadow
U
منطقه اب نسبتا راکد در سمت پناهگاه قایق از باد
anthracite
U
زغال سنگ نسبتا خالص که حاوی تاحدود 59% کربن میباشد
acerbic
<adj.>
U
انتقاد هوشندانه و در عین حال نسبتا ظالمانه از کسی یا چیزی
ectoplasm
U
طبقه خارجی سیتوپلاسم که بدون دانه و نسبتا سفت است برون مایه
beardless
U
جوان
moll
U
زن جوان
molls
U
زن جوان
adolescent
U
جوان
adolescents
U
جوان
yoth
U
جوان
callant
U
جوان
callan
U
جوان
frying
U
جوان
young persons
U
جوان
young
U
جوان
dells
U
زن جوان
younger
U
جوان
fries
U
جوان
fry
U
جوان
juvenescent
U
نو جوان
youth
U
جوان
youths
U
جوان
dell
U
زن جوان
lass
U
زن جوان
lasses
U
زن جوان
playboy
U
جوان عیاش
ephebophilia
U
جوان خواهی
youthful
U
جوان باطراوت
punks
U
جوان ولگرد
juvenescent
U
جوان شونده
swain
U
جوان روستایی
yong lion
U
شیر جوان
peachick
U
جوان خودفروش
punk
U
جوان ولگرد
nag
U
اسب جوان
trull
U
دختر جوان
playboy
U
جوان دخترباز
playboys
U
جوان عیاش
playboys
U
جوان دخترباز
immature soil
U
خاک جوان
lionet
U
شیر جوان
snot
U
جوان گستاخ
insenescible
U
همیشه جوان
to die young
U
جوان مردن
floozy
U
زن جوان بوالهوس
puss
U
دخترک زن جوان
young population
U
جمعیت جوان
gigolo
U
جوان جلف
youngish
U
جوان وار
nagged
U
اسب جوان
nags
U
اسب جوان
young smith
U
اسمیت جوان
gigolos
U
جوان جلف
juvenescent
U
تازه جوان
boyo
U
پسربچه جوان
beau
U
جوان شیک
young and old
U
پیر و جوان
rejuvenation
U
جوان سازی
youth
U
شباب شخص جوان
rejuvenated
U
دوباره جوان کردن
rejuvenate
U
دوباره جوان کردن
filly
U
دختر شوخ و جوان
rejuvenating
U
دوباره جوان کردن
[be]
no chicken
U
دیگر جوان نبودن
rejuvenates
U
دوباره جوان کردن
skipjack
U
جوان ژیگولووخود نما
cora
U
[سر ستونی در شکل زن جوان]
rejuveoize
U
دوباره جوان شدن
rejuveoize
U
دوباره جوان کردن
rejuvenesce
U
دوباره جوان شدن
youths
U
شباب شخص جوان
rejuvenation
U
دوباره جوان سازی
agerasia
U
پیر جوان نما
yoth
U
شخص جوان جوانمرد
young turk
U
افسر جوان افراطی
sow
U
ماده خوک جوان
sowed
U
ماده خوک جوان
sows
U
ماده خوک جوان
to wear one's years well
U
خوب ماندن جوان
hooligan
U
جوان اوباش صفت
hooligans
U
جوان اوباش صفت
juvenescence
U
حالت جوان شدن
fillies
U
دختر شوخ و جوان
He is not young anymore.
U
او
[مرد]
دیگر جوان ن
[یست]
.
yuppie
U
جوان تحصیل کرده و پر - درآمد
spring chicken
<idiom>
U
شخص جوان (بصورت منفی)
sylphid
U
زن جوان وزیبا وباریک اندام
sweetbread
U
تیموس حیوانات جوان دنبلان
She doesnt like that young man.
U
از آن جوان خوشش نمی آید
yuppies
U
جوان تحصیل کرده و پر - درآمد
You are 5 years younger than me.
U
شما ۵ سال جوان تر از من هستید.
cocotte
U
زن جوان بد اخلاق وجلف هرزه
chaperon
U
همراه دختران جوان رفتن
chaperon
U
نگهبان یاملازم خانمهای جوان
maid
U
دوشیزه یا زن جوان پیشخدمت مونث
macaroni
U
ماکارونی جوان خارج رفته
kitty
U
دختر جوان زن سبک و جلف
chaperons
U
نگهبان یاملازم خانمهای جوان
chaperons
U
همراه دختران جوان رفتن
maids
U
دوشیزه یا زن جوان پیشخدمت مونث
narcissus
U
جوان رعنایی که عاشق تصویرخودشد
chaperones
U
همراه دختران جوان رفتن
chaperones
U
نگهبان یاملازم خانمهای جوان
gill flirt
U
زن جوان سبک وهرزه دخترول
chaperone
U
نگهبان یاملازم خانمهای جوان
chaperone
U
همراه دختران جوان رفتن
kitties
U
دختر جوان زن سبک و جلف
junker
U
جوان نجیب زاده المانی
johnny
U
جوان ژیگولو و خوشگذران پاسبان
adonic
U
جوان زیبایی که معشوق ونوس بود
greensick
U
مبتلا به بیماری کم خونی زنان جوان
hidden momentum of population growth
U
به دلیل این که یک جمعیت وسیع جوان
chaperon
U
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
YWCAs
U
مخفف باشگاه زنان جوان مسیحی
YWCA
U
مخفف باشگاه زنان جوان مسیحی
chaperones
U
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
oaks
U
مسابقه مادیانهای اصیل جوان در انگلستان
fuzz
U
ریش تازه جوان کرکی شدن
have an old head on young shoulders
<idiom>
U
جوان ولی عقل بزرگترها را داشتن
chaperone
U
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
chaperons
U
شخصی که همراه خانمهای جوان میرود
You cannot put old heads on young shoulders .
<proverb>
U
سر پیر نتوان بر شانه جوان بگذاشت .
an unlicked cub
U
جوان زمخت- ادم نتراشیده ونخراشیده
passanger
U
شاهین وحشی جوان را هنگام مهاجرت گرفتن
duenna
U
زن سالمندی که مراقب دختران وزنان جوان است
hope chest
U
جعبهای که زن جوان جهیزیه والبسه خود را در ان میگذارد
adonis
U
جوان زیبایی که مورد علاقه افرودیت بود
interplant
U
کاشتن درختهای جوان بین درختان دیگر
reformatory schools
U
کانون اصلاح وتربیت مدارس تهذیب مجرمین جوان
chrome dyes
U
کرم یا گروهی از رنگینه های شیمیایی که به همراه دی کرومات پتاسیم در رنگرزی پشم به کار رفته و رنگ نسبتا پایداری بوجود می آورند
p channel mos
U
تکنولوژی نیمه هادی اکسیدفلزی نسبتا" قدیمی برای دستگاههایی که با تکنولوژی LSI ساخته شده اند
governess
U
زنی که موافبت بچه یا اشخاص جوان را بعهده میگیرد زن حاکم
governesses
U
زنی که موافبت بچه یا اشخاص جوان را بعهده میگیرد زن حاکم
jugend stil
U
[ترجمه تحت الفظی سبک جوان در هنر نوی آلمان]
finishing school
U
اموزشگاهی که زنان جوان رابرای دخول درجامعه اماده ومهذب میسار
finishing schools
U
اموزشگاهی که زنان جوان رابرای دخول درجامعه اماده ومهذب میسار
probation
U
کاراموزی به سر بردن محکومین جوان در مراکز اموزش مخصوص کانون اصلاح و تربیت
sugar daddy
<idiom>
U
پیرمردی که پولدار است به خانمهای جوان درقبال مصاحبت پول پرداخت میکند
jijim
[cicim]
U
جاجیم
[دست بافته های نسبتا زبر که به شاه سون نیز شناخته شده و بصورت راه راه و پود نما بافته می شود.]
pullet
U
جوجه مرغ یکساله و کمتر مرغ جوان
pullets
U
جوجه مرغ یکساله و کمتر مرغ جوان
filikli
U
[نوعی فرش با پرز بلند و نسبتا زبر و خشن و بیشتر از جنس پشم بز که در مناطق عشایری ترکیه و آذربایجان شوروی بافته شده، گره ها بدور نخ تار زده شده و کل فرش پس از اتمام بافت رنگرزی می شود.]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com