Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 87 (6 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
subaquatic
U
نسبتا ابزی ا
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
aquatic organism
U
زیوسته ابزی موجود زنده ابزی
lentic
U
ابزی
aquatic
U
ابزی
aquiculture
U
ابزی پروری
waterfowl
U
مرغ ابزی
waterweed
U
گیاه ابزی
aquatic organism
U
زیسمند ابزی
aquaculture
U
ابزی پروری
semiaquatic
U
نیمه ابزی
underwater
U
زیر ابزی
hydrophyte
U
گیاه ابزی
benthos
U
موجودات دریایی ابزی
aquatic
U
جانور یا گیاه ابزی
aquariums
U
نمایشگاه جانوران و گیاهان ابزی
aquarium
U
نمایشگاه جانوران و گیاهان ابزی
aquaria
U
نمایشگاه جانوران و گیاهان ابزی
hydro
U
پیشوندهایی بمعنی ابدار و ابزی
subaquatic
U
نیمه ابزی واقع در زیر اب
hydr
U
پیشوندهایی بمعنی ابدار و ابزی
water moccasin
U
مار سمی ابزی جنوب امریکا
jabiru
U
لک لک ابزی نقاط گرم و معتدل امریکا
snapping turtle
U
لاک پشت بزرگ خوراکی ابزی
gallinule
U
نوعی پرنده ابزی از خانواه ابچلیک ها
elodea
U
جنس گیاهان کوچک و ابزی و تک هستهای درامریکا
platypus
U
پستاندار ابزی ومنقاردار و صدفخوار جنوب استرالیا
live box
U
جعبه یا قلمی که در اب اویزان میکنند تا موجودات ابزی را زنده نگاهدارند
semiarid
U
نسبتا کم اب
relatively
U
نسبتا"
comparatively
U
نسبتا
sort of
U
نسبتا
rather
U
نسبتا
wettish
U
نسبتا تر
thinnish
U
نسبتا لاغر
widish
U
نسبتا وسیع
yellowy
U
نسبتا زرد
thickish
U
نسبتا ضخیم
lightish
U
نسبتا سبک
lightish
U
نسبتا روشن
tallish
U
نسبتا بلند
strongish
U
نسبتا قوی
oldish
U
نسبتا پیر
stiffish
U
نسبتا سخت
somedeal
U
اندکی نسبتا
slowish
U
نسبتا کند
poorish
U
نسبتا ضعیف
prettyish
U
نسبتا زیبا
poorish
U
نسبتا فقیر
hypothermal
U
نسبتا گرم
goodish
U
نسبتا خوب
youngish
U
نسبتا جوان
modest
U
معتدل نسبتا کم
darkish
U
نسبتا تاریک
largish
U
نسبتا بزرگ
biggish
U
نسبتا بزرگ
smallish
U
نسبتا کوچک
considerably
U
نسبتا"زیاد
andante
U
نسبتا اهسته
andante
U
نسبتا ملایم
thickly
U
نسبتا ضخیم
coolish
U
نسبتا خنک
nowhere near
U
نسبتا دور
sweetish
U
چیز نسبتا شیرین
heavy-set
U
چهارشانه و نسبتا چاق
flattish
U
نسبتا خنک یابیمزه
fair
U
نسبتا خوب متوسط
fairer
U
نسبتا خوب متوسط
fairest
U
نسبتا خوب متوسط
fairs
U
نسبتا خوب متوسط
enough
U
باندازهء کافی نسبتا
partly
U
نسبتا دریک جزء
good
U
معتبر موجه نسبتا" زیاد
large-scale
U
نسبتا زیاد بمعیار وسیع
deprossion
U
منطقهای با فشار بارومتری نسبتا کم
large scale
U
نسبتا زیاد بمعیار وسیع
gallinipper
U
حشره گزنده نسبتا بزرگ سرخک
orthocephalic
U
دارای سر نسبتا کوتاه وصورت پهن
gambusia
U
ماهی ابنوس قسمتهای نسبتا گرمسیر
clothesline
U
ضربه نسبتا"مستقیم نزدیک زمین
wind shadow
U
منطقه اب نسبتا راکد در سمت پناهگاه قایق از باد
anthracite
U
زغال سنگ نسبتا خالص که حاوی تاحدود 59% کربن میباشد
acerbic
<adj.>
U
انتقاد هوشندانه و در عین حال نسبتا ظالمانه از کسی یا چیزی
ectoplasm
U
طبقه خارجی سیتوپلاسم که بدون دانه و نسبتا سفت است برون مایه
chrome dyes
U
کرم یا گروهی از رنگینه های شیمیایی که به همراه دی کرومات پتاسیم در رنگرزی پشم به کار رفته و رنگ نسبتا پایداری بوجود می آورند
p channel mos
U
تکنولوژی نیمه هادی اکسیدفلزی نسبتا" قدیمی برای دستگاههایی که با تکنولوژی LSI ساخته شده اند
jijim
[cicim]
U
جاجیم
[دست بافته های نسبتا زبر که به شاه سون نیز شناخته شده و بصورت راه راه و پود نما بافته می شود.]
filikli
U
[نوعی فرش با پرز بلند و نسبتا زبر و خشن و بیشتر از جنس پشم بز که در مناطق عشایری ترکیه و آذربایجان شوروی بافته شده، گره ها بدور نخ تار زده شده و کل فرش پس از اتمام بافت رنگرزی می شود.]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com