English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 204 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
close U نزدیک شدن به فورواردها
closer U نزدیک شدن به فورواردها
closes U نزدیک شدن به فورواردها
closest U نزدیک شدن به فورواردها
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
find touch U بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
inside U ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
insides U ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
closest U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closes U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
close U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closer U نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
inshore U نزدیک کرانه نزدیک ساحل
point bland U بسیار نزدیک در مسافت نزدیک
approaches U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approached U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approach U نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
mid wicket U توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
approach lane U مسیر نزدیک شدن به ساحل خطوط نزدیک شدن به ساحل
best gold U تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
nearing U نزدیک
forby U از نزدیک
forby U نزدیک
nears U نزدیک
neighbouring U نزدیک
fast by U نزدیک
in sight U نزدیک
forbye U نزدیک
near- U نزدیک
neared U نزدیک
hard by U نزدیک
nearer U نزدیک
foreby U نزدیک
near U نزدیک
nearest U نزدیک
forbye U از نزدیک
close aboard U نزدیک
cephalo U نزدیک به سر
caudal U نزدیک به دم
hand to hand U نزدیک
closest U نزدیک
close U نزدیک
closes U نزدیک
nigh U نزدیک
closer U نزدیک
close up U از نزدیک
close-up U از نزدیک
contiguous U نزدیک
close by U نزدیک
at hand U نزدیک
towards U نزدیک
narrowly U از نزدیک
hand-to-hand U نزدیک
imminent U نزدیک
forthcoming U نزدیک
approaching U نزدیک
beside U نزدیک
upcoming U نزدیک
by U از نزدیک
close-ups U از نزدیک
adjacent U نزدیک
near at hand U نزدیک
near upon U نزدیک
accessible U نزدیک
next door to U نزدیک
not ahunderd mails flom U نزدیک
up to <idiom> U نزدیک به
up against <idiom> U نزدیک به
on the verge of U نزدیک به
nearby U نزدیک
vicinal U نزدیک
to gain ground upon U نزدیک
on the eve of U نزدیک
near by U نزدیک
near by U نزدیک به
proximate U نزدیک
short sighted U نزدیک بین
upcoming U دراتیه نزدیک
deepest U نزدیک به هدف
to be on the way U نزدیک شدن
aftermost U نزدیک پاشنه
approachable U نزدیک شدنی
to keep close U نزدیک ماندن
myopia U نزدیک بینی
admaxillary U نزدیک ارواره
to gain on U نزدیک شدن به
deep U نزدیک به هدف
adducent U نزدیک کننده
subsaturated U نزدیک به اشباع
to come by U نزدیک شدن
subcentral U نزدیک مرکز
subapical U نزدیک راس
subadult U نزدیک سن تکلیف
adductor U نزدیک کننده
deciding U نزدیک به هدف
closer U نزدیک بهم
short-sighted U نزدیک بین
closer U نزدیک به ناو
to be quite close U نزدیک به هم بودن
close U نزدیک بهم
close U نزدیک به ناو
near by U دم دست نزدیک
in the near future U در آینده نزدیک
toward U نزدیک به مقارن
low U نزدیک سبد
closest U نزدیک بهم
closest U نزدیک به ناو
Near our office . U نزدیک اداره ما
stand by <idiom> U نزدیک بودن
deeper U نزدیک به هدف
closes U نزدیک بهم
closes U نزدیک به ناو
inextremis U نزدیک بمرگ
going on U نزدیک شدن
near point U نقطه نزدیک
gain on U نزدیک شدن به
near shore U نزدیک به ساحل
nearer the end U نزدیک تر بیابان
nearsightedness U نزدیک بینی
neighbor U همسایه نزدیک
odd comeshortly U روز نزدیک
odd comeshortly U اینده نزدیک
of kin U نزدیک همانند
on the simmer U نزدیک بجوش
hail fellow U صمیمی نزدیک
hand and glove U خیلی نزدیک
inapproachable U نزدیک نشدنی
keep back U نزدیک نشوید
in the near f. U دراینده نزدیک
myopy U نزدیک بینی
in shore U در اب نزدیک کرانه
immediate flanks U جناحین نزدیک
his almost night U نزدیک شب است
near sight U نزدیک بینی
hare sighted U نزدیک بین
near sightedness U نزدیک بینی
paranasal U نزدیک بینی
hand in glove U خیلی نزدیک
far and near U دور و نزدیک
erelong U در اینده نزدیک
draw on U نزدیک شدن
close coordination U همکاری نزدیک
close controlled U همکاری نزدیک
close control U کنترل نزدیک
close combat U رزم نزدیک
parahepatic U نزدیک جگر
paranephric U نزدیک گرده
parotic U نزدیک به گوش
caudal U نزدیک به انتها
paulo postfuture U اینده نزدیک
proximal U نزدیک مبدا
recent memory U حافظه نزدیک
toward(s) evening U نزدیک به عصر
close coordination U هماهنگی نزدیک
infighting U نبرد نزدیک
to draw near or nigh U نزدیک شدن
draw near U نزدیک شدن
danger close U خطر نزدیک
cypres U تقریبی نزدیک
come by U نزدیک شدن
close support U پشتیبانی نزدیک
close supervision U نظارت نزدیک
close range U فاصله نزدیک
close range U مسافت نزدیک
close price U قیمت نزدیک
close in U نزدیک شدن
one of these days U دراینده نزدیک
aggress U نزدیک شدن
nearsighted U نزدیک بین
besides U بعلاوه نزدیک
neared U نزدیک به ضربه
accosting U نزدیک کشیدن
accosting U نزدیک شدن
accosted U نزدیک کشیدن
Near East U خاور نزدیک
almost U بطور نزدیک
accosted U نزدیک شدن
nearer U نزدیک به ضربه
near- U نزدیک به ضربه
near U نزدیک به ضربه
approach U نزدیک شدن
insides U نزدیک بمرکز
short-range U نزدیک برد
by U نزدیک کنار
approximate U نزدیک کردن
accosts U نزدیک کشیدن
short range U نزدیک برد
accosts U نزدیک شدن
nearest U نزدیک به ضربه
nearing U نزدیک به ضربه
short U نزدیک تور
shorter U نزدیک تور
shortest U نزدیک تور
approaches U نزدیک شدن
at U پهلوی نزدیک
adjoining U نزدیک مجاور
approached U نزدیک شدن
grazes U نزدیک به زمین
accost U نزدیک کشیدن
nears U نزدیک به ضربه
whitish U نزدیک به سفید
accost U نزدیک شدن
inside U نزدیک بمرکز
graze U نزدیک به زمین
grazed U نزدیک به زمین
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com