Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
admaxillary
U
نزدیک ارواره
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
maxilla
U
استخوان ارواره ارواره
find touch
U
بیرون فرستادن توپ نزدیک خط دروازه برای تجمع نزدیک
insides
U
ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
inside
U
ناحیه نزدیک سبد بسکتبال نزدیک به تور والیبال قسمتی از بدن اسکیت باز که بسمت پیچ است منطقه دورخیز
closer
U
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closes
U
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
closest
U
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
close
U
نزدیک شدن احاطه کردن نزدیک
point bland
U
بسیار نزدیک در مسافت نزدیک
inshore
U
نزدیک کرانه نزدیک ساحل
mandible
U
ارواره
jaws
U
ارواره
jaw
U
ارواره
mandibles
U
ارواره
chops
U
ارواره
chaw
U
ارواره
orthognathous
U
راست ارواره
wapper jawed
U
دارای ارواره کج
jibbing
U
حرف ارواره
nether lip or jaw
U
لب یا ارواره زیرین
protrusion of the jaw
U
پیشامدگی ارواره
jibs
U
حرف ارواره
jawbone
U
استخوان ارواره
jawbones
U
استخوان ارواره
submaxilla
U
ارواره پایین
chapt
U
مرد ارواره
glass jaw
U
ارواره شیشهای
crack jaw
U
ارواره شکن
mandibular
U
ارواره زیرین
maxillary bone
U
استخوان ارواره
maxilla
U
ارواره زیرین
jaw breaker
U
ارواره شکن
jib
U
حرف ارواره
jibbed
U
حرف ارواره
projecting jaw
U
ارواره پیش امده
intermaxillary
U
واقع در میان ارواره ها
inframaxillary nerves
U
پیهای ارواره زیرین
gnathal
U
فکی وابسته به ارواره
gnathic
U
فکی وابسته به ارواره
prognathism
U
پیش امدگی ارواره
submaxillary glands
U
غدههای زیر ارواره
lanternjaws
U
ارواره دراز و لاغر
supramaxillary
U
وابسته به ارواره زبرین
trismus
U
تشنج ارواره زیرین
actinomycosis
U
مرض قارچی ارواره
infra axillary
U
وابسته به ارواره زیرین
inframaxillary
U
وابسته به ارواره زیرین
gnathitis
U
اماس ارواره بالا
mandibular
U
اروارهای وابسته به ارواره زیرین
prognathic
U
دارای ارواره پیش امده
jowls
U
ارواره زیرین پرنده گونه
jowl
U
ارواره زیرین پرنده گونه
premaxillary
U
واقع در جلو ارواره زبرین
prognathous
U
دارای ارواره پیش امده
lantern jawed
U
دارای ارواره دراز و لاغر
stag evil
U
تشنج ارواره زیرین اسب
whalebone
U
استخوان ارواره نهنگ عاج تمساح
approach
U
نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approaches
U
نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
approached
U
نزدیک شدن داخل گفتگو شدن مسیر نزدیک شدن هواپیما به باند فرودتقرب
gar
U
نوعی ماهی که ارواره هایی شبیه منقاردارد
plectognath
U
ماهی ای که ارواره زبرینش بکاسه سر چسبیده است
pleurodont
U
دارای دندان محکم شده ازداخل ارواره
premaxilla
U
استخوان جلو ارواره زیرین مهره داران
overshot jaw
U
ارواره زبرین هنگامی که ازارواره زیرین جلوترامده است
gomphosis
U
اتصال و جوش خوردن استخوان دندان به ارواره مفصل متحرک
mid wicket
U
توپزن نزدیک توپ انداز توپگیر طرفین میله نزدیک توپ انداز
approach lane
U
مسیر نزدیک شدن به ساحل خطوط نزدیک شدن به ساحل
best gold
U
تیری که نزدیک به نشان اصابت کرده تیری که نزدیک به مرکزهدف اصابت کرده باشد
close
U
نزدیک
closer
U
نزدیک
upcoming
U
نزدیک
hard by
U
نزدیک
nigh
U
نزدیک
neighbouring
U
نزدیک
near by
U
نزدیک به
closes
U
نزدیک
beside
U
نزدیک
forthcoming
U
نزدیک
closest
U
نزدیک
approaching
U
نزدیک
in sight
U
نزدیک
at hand
U
نزدیک
close by
U
نزدیک
forbye
U
نزدیک
imminent
U
نزدیک
forby
U
از نزدیک
forby
U
نزدیک
fast by
U
نزدیک
by
U
از نزدیک
contiguous
U
نزدیک
hand-to-hand
U
نزدیک
forbye
U
از نزدیک
foreby
U
نزدیک
close-ups
U
از نزدیک
close aboard
U
نزدیک
close-up
U
از نزدیک
close up
U
از نزدیک
caudal
U
نزدیک به دم
cephalo
U
نزدیک به سر
towards
U
نزدیک
narrowly
U
از نزدیک
hand to hand
U
نزدیک
proximate
U
نزدیک
adjacent
U
نزدیک
near
U
نزدیک
up to
<idiom>
U
نزدیک به
near upon
U
نزدیک
neared
U
نزدیک
near at hand
U
نزدیک
nearer
U
نزدیک
next door to
U
نزدیک
not ahunderd mails flom
U
نزدیک
to gain ground upon
U
نزدیک
accessible
U
نزدیک
on the verge of
U
نزدیک به
vicinal
U
نزدیک
nearby
U
نزدیک
near-
U
نزدیک
on the eve of
U
نزدیک
up against
<idiom>
U
نزدیک به
near by
U
نزدیک
nearing
U
نزدیک
nears
U
نزدیک
nearest
U
نزدیک
aggress
U
نزدیک شدن
aftermost
U
نزدیک پاشنه
to come by
U
نزدیک شدن
to gain on
U
نزدیک شدن به
to be on the way
U
نزدیک شدن
subsaturated
U
نزدیک به اشباع
his almost night
U
نزدیک شب است
subcentral
U
نزدیک مرکز
adducent
U
نزدیک کننده
proximal
U
نزدیک مبدا
toward(s) evening
U
نزدیک به عصر
recent memory
U
حافظه نزدیک
short sighted
U
نزدیک بین
subadult
U
نزدیک سن تکلیف
caudal
U
نزدیک به انتها
subapical
U
نزدیک راس
adductor
U
نزدیک کننده
myopia
U
نزدیک بینی
in the near future
U
در آینده نزدیک
deeper
U
نزدیک به هدف
deepest
U
نزدیک به هدف
to be quite close
U
نزدیک به هم بودن
deep
U
نزدیک به هدف
upcoming
U
دراتیه نزدیک
approachable
U
نزدیک شدنی
close price
U
قیمت نزدیک
deciding
U
نزدیک به هدف
toward
U
نزدیک به مقارن
stand by
<idiom>
U
نزدیک بودن
to keep close
U
نزدیک ماندن
myopy
U
نزدیک بینی
going on
U
نزدیک شدن
near by
U
دم دست نزدیک
keep back
U
نزدیک نشوید
near point
U
نقطه نزدیک
near shore
U
نزدیک به ساحل
infighting
U
نبرد نزدیک
nearer the end
U
نزدیک تر بیابان
nearsightedness
U
نزدیک بینی
gain on
U
نزدیک شدن به
neighbor
U
همسایه نزدیک
odd comeshortly
U
روز نزدیک
hail fellow
U
صمیمی نزدیک
hand and glove
U
خیلی نزدیک
near sight
U
نزدیک بینی
inextremis
U
نزدیک بمرگ
inapproachable
U
نزدیک نشدنی
one of these days
U
دراینده نزدیک
in the near f.
U
دراینده نزدیک
near sightedness
U
نزدیک بینی
in shore
U
در اب نزدیک کرانه
immediate flanks
U
جناحین نزدیک
hare sighted
U
نزدیک بین
paranasal
U
نزدیک بینی
hand in glove
U
خیلی نزدیک
odd comeshortly
U
اینده نزدیک
of kin
U
نزدیک همانند
close supervision
U
نظارت نزدیک
parotic
U
نزدیک به گوش
close range
U
فاصله نزدیک
paulo postfuture
U
اینده نزدیک
close range
U
مسافت نزدیک
Near our office .
U
نزدیک اداره ما
close in
U
نزدیک شدن
close coordination
U
هماهنگی نزدیک
close coordination
U
همکاری نزدیک
close controlled
U
همکاری نزدیک
close control
U
کنترل نزدیک
close support
U
پشتیبانی نزدیک
on the simmer
U
نزدیک بجوش
far and near
U
دور و نزدیک
erelong
U
در اینده نزدیک
draw on
U
نزدیک شدن
to draw near or nigh
U
نزدیک شدن
parahepatic
U
نزدیک جگر
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com