English Persian Dictionary - Beta version		  
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
 ⌨ Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 149 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
 English Persian Menu
quarrelsomely U نزاع طلبانه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
reformists U اصلاح طلبانه
imperialistic U استعمار طلبانه
reformist U اصلاح طلبانه
ambitiously U جاه طلبانه
battles U نزاع
battling U نزاع
quarrelled U نزاع
factions U نزاع
wane U نزاع
battled U نزاع
battle U نزاع
sparred U نزاع
wrangle U نزاع
spar U نزاع
wrangled U نزاع
wrangles U نزاع
strife U نزاع
wrangling U نزاع
waned U نزاع
wanes U نزاع
waning U نزاع
quarreling U نزاع
quarrels U نزاع
quarreled U نزاع
quarrel U نزاع
tussling U نزاع
tussles U نزاع
tussled U نزاع
tussle U نزاع
quarrelling U نزاع
fussing U نزاع
fusses U نزاع
fussed U نزاع
fuss U نزاع
faction U نزاع
jarring U نزاع
spars U نزاع
disputing U نزاع
scuffling U نزاع
fighting U نزاع
wars U نزاع
hotwar U نزاع
war U نزاع
strifeless U بی نزاع
dispute U نزاع
rows U نزاع
contretemps U نزاع
rowed U نزاع
embroilment U نزاع
dustup U نزاع
scuffle U نزاع
dissension U نزاع
falling out U نزاع
falling-out U نزاع
row U نزاع
affray U نزاع
disputed U نزاع
disputes U نزاع
brangle U نزاع
scuffled U نزاع
scuffles U نزاع
embroils U به نزاع انداختن
embroiling U به نزاع انداختن
contentions U مشاجره نزاع
quarrels U نزاع کردن
embroiled U به نزاع انداختن
quarrelling U نزاع کردن
embroil U به نزاع انداختن
fray U نبرد نزاع
fights U نزاع کردن
fight U نزاع کردن
barrator U اهل نزاع
contentiousness U نزاع طلبی
dissentious U نزاع جو موردنزاع
flite U نزاع کردن
to fall out U نزاع کردن
the root of dispute U مایه نزاع
dispute U مشاجره نزاع
to pull caps U نزاع کردن
contention U مشاجره نزاع
frays U نبرد نزاع
frayed U نبرد نزاع
militancy U نزاع طلبی
disputed U منازعه نزاع
wrangle U نزاع کردن
wrangled U نزاع کردن
wrangles U نزاع کردن
wrangling U نزاع کردن
jars U نزاع کردن
squeal U دعوا نزاع
squealed U دعوا نزاع
squeals U دعوا نزاع
wars U محاربه نزاع
dispute U نزاع کردن
disputed U نزاع کردن
disputes U مشاجره نزاع
disputed U مشاجره نزاع
disputes U نزاع کردن
disputes U منازعه نزاع
disputing U مشاجره نزاع
disputing U نزاع کردن
disputing U منازعه نزاع
dispute U منازعه نزاع
jarred U نزاع کردن
war U محاربه نزاع
quarreled U نزاع کردن
discord U دعوا نزاع
quarreling U نزاع کردن
quarrel U نزاع کردن
tussling U نزاع کردن
tussles U نزاع کردن
tussled U نزاع کردن
tussle U نزاع کردن
quarrelled U نزاع کردن
jar U نزاع کردن
they had words U باهم نزاع کردند
tousle U مچاله کردن نزاع
they dispute about nothing U درسرهیچ نزاع می کنند
quarrelsomeness U نزاع طلبی جنگجوئی
extirpate the source of dispute U قلع ماده نزاع
contested area U منطقه مورد نزاع
scrapped U نزاع اوراق کردن
scrapping U نزاع اوراق کردن
scraps U نزاع اوراق کردن
warfare U نزاع زدو خورد
brawls U نزاع وجدال کردن
scrap U نزاع اوراق کردن
brawling U نزاع وجدال کردن
brawled U نزاع وجدال کردن
brawl U نزاع وجدال کردن
jarred U دعوا و نزاع طنین انداختن
To go for each other. U بیکدیگر پریدن ( نزاع کردن )
jars U دعوا و نزاع طنین انداختن
quarelsomeness U نزاع طلبی فتنه جوئی
jar U دعوا و نزاع طنین انداختن
To come to blows . U دست به یقه شدن ( نزاع کردن )
battle royal U نزاع سخت کشمکش خصومت امیز
militants U اهل نزاع وکشمکش جنگ طلب
militant U اهل نزاع وکشمکش جنگ طلب
pacific settlement U تسویه نزاع یا مسئلهای به صورت مسالمت امیز
wrangling U داد و بیداد [مشاجره] [نزاع] [اصطلاح تحقیر آمیز]
prize fighting U درمحلهای عمومی برای جایزه که طرفین نزاع و شرط بندی کنندگان قابل تعقیب هستند
strive U جدوجهد کردن نزاع کردن
strived U جدوجهد کردن نزاع کردن
striving U جدوجهد کردن نزاع کردن
striven U جدوجهد کردن نزاع کردن
strives U جدوجهد کردن نزاع کردن
hunting design U طرح شکارگاهی [این طرح از زمان صفویه رواج یافته و در آن صحنه های مختلف شکار توسط انسان و یا نزاع حیوانات مختلف نشان داده می شود. منشاء اولیه آن کاشان ذکر شده است.]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | Terms |• Privacy  © 2009 Perdic.com