English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
rate of time preference U نرخ برتری زمانی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
slices U مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
slice U مدت زمانی که به کاربر یا برنامه یاکا در یک سیستم چندکاره اختصاص داده شود. مدت زمانی که به یک کار در سیستم اشتراک زمانی داده شود یا در سیستم چند برنامهای
uptime U پریود زمانی که در طول ان یک سیستم کامپیوتر فعال است یا صحیح عمل میکندیک دوره زمانی که تجهیزات بدون خرابی کار می کنند
ppm U Position Pulse مدولاسیون یا تلفیق زمانی پالس که دران مقدار نمونه لحظهای موج موقعیت زمانی یک پالس را مدوله میکندodulation
assembly U 1-زمانی که طول می کشد تا برنامه اسمبلی یک برنامه را ترجمه کند. 2-زمانی که اسمبلر برنامه را از زبان اسمبلی به کد ماشین تبدیل میکند
Majesties U برتری
Majesty U برتری
profit U برتری
profited U برتری
profits U برتری
hegemony U برتری
beat out U برتری
trancscendent U برتری
transcendence or cy U برتری
unidextrality U یک سو برتری
vantage U برتری
momentum U برتری
powers U برتری
powering U برتری
priority U برتری
priorities U برتری
pre eminence U برتری
predomination U برتری
preemimence U برتری
sinistrality U چپ برتری
paramountcy U برتری
Excellency U برتری
Excellencies U برتری
privilege U برتری
primacy U برتری
advantage U برتری
excellence U برتری
supremacy U برتری
preference U برتری
preferences U برتری
ecellency U برتری
paramountey U برتری
powered U برتری
power U برتری
transcendence U برتری
preponderance U برتری
precedence U برتری
superiority U برتری
influence U برتری تفوق
dextrality U راست برتری
preminence U برتری علو
comparative advantage U برتری نسبی
influencing U برتری تفوق
manual dominance U دست برتری
distinction U برتری ترجیح
distinctions U برتری ترجیح
excelling U برتری داشتن بر
cerebral dominance U سو برتری نیمکره مخ
predominance U برتری علو
laterality U برتری جانبی
outclass U برتری داشتن بر
eye dominance U چشم برتری
lateral dominance U برتری جانبی
handedness U دست برتری
fire superiority U برتری اتش
outclasses U برتری داشتن بر
maritime lien U برتری دریایی
outclassed U برتری داشتن بر
mixed cerebral dominance U برتری نامتمایز مخ
influenced U برتری تفوق
influences U برتری تفوق
outclassing U برتری داشتن بر
ocular dominance U چشم برتری
excelled U برتری داشتن بر
prominence U پیشامدگی برتری
excel U برتری داشتن بر
predominancy U برتری علو
absolute advantage U برتری مطلق
antecede U برتری جستن
superiority U برتری قوا
hemispherical dominance U برتری نیمکره
one up <idiom> U برتری داشتن
overtop U برتری جستن از
overmaster U برتری یافتن بر
head start U فرصت برتری
head starts U فرصت برتری
best U برتری جستن
supremacist U برتری گرای
supremacists U برتری گرای
outvie U برتری جستن از
to have the pull of U برتری داشتن بر
headships U بزرگی برتری
headship U بزرگی برتری
transcended U برتری یافتن
transcend U برتری یافتن
transcending U برتری یافتن
transcends U برتری یافتن
outreach U برتری یافتن
excels U برتری داشتن بر
overridden U برتری جستن بر
override U برتری جستن بر
overrides U برتری جستن بر
overrode U برتری جستن بر
ascendance U تفوق برتری
salience U جلو امدگی برتری
right handedness U دست راست برتری
humdinger U دارای برتری فاحش
saliency U جلو امدگی برتری
humdingers U دارای برتری فاحش
pull U برتری جزئی و مختصر
to gain a over U برتری یاتفوق جستن بر
anti air U ضد برتری هوایی دشمن
pulls U برتری جزئی و مختصر
manoptoscope U برتری سنج بینایی
upper hand U برتری دست بالا
outguess U در حدس و گمان برتری داشتن بر
outdistancing U غلبه بر حریفان با برتری بسیار
look down on someone <idiom> U باحقارت واحساس برتری نگریستن
papalism U فرصاغراق امیزنسبت به برتری پاپ
outdistances U غلبه بر حریفان با برتری بسیار
sovereignty U اقتدار و برتری قلمرو پادشاه
out maneuver U برتری مانور پیدا کردن
teutonism U عقیده برتری نژادی المان
outdistance U غلبه بر حریفان با برتری بسیار
outdistanced U غلبه بر حریفان با برتری بسیار
vantage ground U زمین دارای برتری اتش و دید
to get the upper hand U برتری جستن تفوق پیدا کردن
set up U جلو برتری حریف را گرفتن پاس به یار ازادتر
paragons U رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
paragon U رقابت کردن بعنوان نمونه بکار بردن برتری یافتن
pan germanism U نظریه مبتنی بر برتری نژاد اریایی ژرمنی بر سایر نژادها
outclasses U دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclassing U دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
outclassed U دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
supremacy U برتری کامل قوا سیادت جنگی یا نظامی حاکمیت بر میدان نبرد
outclass U دارای مقام بلندتری بودن از از حیث مرتبه و طبقه برتری داشتن بر
absolute advantage برتری مطلق یک کشور یا واحد تولیدی درعرضه یک محصول یا خدمت با هزینه ای کمتر از رقیب
stand-offs U برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
stand off U برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
stand-off U برتری رزمی جنگ افزار فاصله لازم برای نفوذ گلوله ثاقب در لحظه عمل کردن
time limits U حد زمانی
temporal U زمانی
monomial U یک زمانی
onetime U یک زمانی
contemporaneousness U هم زمانی
time limit U حد زمانی
simultaneeity U هم زمانی
eternities U بی زمانی
time sense U حس زمانی
eternity U بی زمانی
on <prep.> U در [زمانی]
timeline U خط زمانی
sometime U یک زمانی
synchrony U هم زمانی
whilom U یک زمانی
synchronization U هم زمانی
racism U اعتقادبه برتری برخی نژادها بربعضی دیگر و لزوم توجیه خصوصیات قومی و ملی وفرهنگی بر مبنای معیارهای نژادی
time frame U چارچوب زمانی
time frames U چارچوب زمانی
time limits U محدوده زمانی
time limits U محدودیت زمانی
time scale U مقیاس زمانی
time scales U مقیاس زمانی
timetabled U برنامه زمانی
time lags U فاصله زمانی
time lag U فاصله زمانی
time lag U تاخیر زمانی
time sharing U اشتراک زمانی
timetable U برنامه زمانی
time lags U تاخیر زمانی
time limit U محدودیت زمانی
time limit U محدوده زمانی
no longer U نه دیگر [زمانی]
no longer U نه بیشتر [زمانی]
flashbacks U وقفه زمانی
flashback U وقفه زمانی
timeline U تسلسل زمانی
temporal U جسمانی زمانی
When I came in U زمانی که من تو آمدم
time pressure U فشار زمانی
pressure of time U فشار زمانی
timetables U برنامه زمانی
spatiotemporal U فضایی و زمانی
in a short time U در اندک زمانی
time division multiplexing U تسهیم زمانی
time error U خطای زمانی
time estimation U براورد زمانی
time fire U تیر زمانی
time flutter U اختلال زمانی
time jitter U اختلال زمانی
time fuse U ماسوره زمانی
time horizon U افق زمانی
time division multiplex U تسهیم زمانی
time disorientation U گم گشتگی زمانی
temporal maze U ماز زمانی
temporal sign U علامت زمانی
throughput time U اشتراک زمانی
time bar U محدودیت زمانی
time base U مبدا زمانی
time constant U ثابت زمانی
mechanical time fuze U ماسوره زمانی
time dilation U پارادوکس زمانی
discrete time U با گسستگی زمانی
time interval U فاصله زمانی
time series U سریهای زمانی
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com