Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 116 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
thriftessness
U
نداشتن عقل معاش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
sustenance
U
معاش
livelihood
U
معاش
living
U
معاش
livelihoods
U
معاش
basic allowance for subsistence
U
حق معاش
subsistence allowance
U
معاش
subsistence
U
معاش حق معاش
ration allowance
U
حق معاش
bread and butter
U
وسیله معاش
fend
U
تکفل معاش
passage money
U
معاش کردن
thriftless
U
بی عقل معاش
thrift
U
عقل معاش
family allowance
U
مدد معاش
allowance
U
جیره حق معاش
livelihood
U
وسیله معاش
subsistence
U
معاش خرجی
allowances
U
جیره حق معاش
livelihoods
U
وسیله معاش
subsistent
U
مدد معاش بگیر
meal ticket
U
وسیلهی امرار معاش
meal tickets
U
وسیلهی امرار معاش
to scramble for a living
U
تقلای معاش کردن
earns
U
کسب معاش کردن
earned
U
کسب معاش کردن
canny
U
دارای عقل معاش
cannier
U
دارای عقل معاش
canniest
U
دارای عقل معاش
earn
U
کسب معاش کردن
living wage
U
مزدکافی برای امرار معاش
to make the pot boi;
U
معاش خود را پیدا کردن
blue bark
U
تقاضای هزینه سفر و معاش حرکت
to scramble for a living
U
برای معاش یازندگی تلاش کردن
basic allowance
U
سهمیه اولیه ضریب حقوقی معاش
She is thrifty .
U
عقل معاش دارد (مقتصد است )
ways and means
U
طرق و وسایل انجام چیزی تامین معاش
well-to-do
<idiom>
U
پول کافی برای امرار معاش کردن
amateurism
U
اشتغال هنر بخاطرذوق نه برای امرار معاش
to set a person on his feet
U
معاش کسیراتامین کردن موقعیت کسیرا استوارکردن
want
U
نداشتن
wanted
U
نداشتن
lacks
U
نداشتن
lackvt
U
نداشتن
lack
U
نداشتن
lacked
U
نداشتن
potboil
U
برای امرار معاش نویسندگی یاکارهای هنری مبتذل کردن
powerlessly
U
با نداشتن نیرو
to be at a loss for an answer
U
پاسخی نداشتن
stone-broke
<idiom>
U
آه دربساط نداشتن
To know no bounds.
U
حد وحصر نداشتن
to sit out
U
شرکت نداشتن در
to be in the wrong
U
حق نداشتن زورگفتن
sit out
U
شرکت نداشتن در
dislike
U
دوست نداشتن
disliked
U
دوست نداشتن
disliking
U
دوست نداشتن
disinterest
U
علاقه نداشتن
dislikes
U
دوست نداشتن
misses
U
نداشتن فاقدبودن
missed
U
نداشتن فاقدبودن
clean record
U
نداشتن پیشینه بد
freedom from evil record
U
نداشتن پیشینه بد
errorless
U
نداشتن خطا
miss
U
نداشتن فاقدبودن
out of step
<idiom>
U
هم آهنگ وتوازن نداشتن
out of favor with someone
<idiom>
U
حسن نیت نداشتن
distrusting
U
سوء فن اعتماد نداشتن
not have two pennies to rub together
<idiom>
U
دیناری در بساط نداشتن
distrusts
U
سوء فن اعتماد نداشتن
distrusted
U
سوء فن اعتماد نداشتن
distrust
U
سوء فن اعتماد نداشتن
diffidently
U
با نداشتن اعتماد بخود
make no bones about something
<idiom>
U
هیچ رازی نداشتن
not a leg to stand on
<idiom>
U
مدرک کافی نداشتن
not have a penny to one's name
<idiom>
U
آهی در بساط نداشتن
wanted
U
نیازمند بودن به نداشتن
to not feel hungry
[to not like having anything]
U
اصلا اشتها نداشتن
want
U
نیازمند بودن به نداشتن
To be between the devil and the deep blue sea.
U
راه پس وپیش نداشتن
to make no doubt
U
مطمئن بودن شک نداشتن
disconnection
U
قطع نداشتن رابطه
to paddle one's own canoe
U
کار بکسی نداشتن
inapprehension
U
نداشتن بیم یا نگرانی
inertness
U
نداشتن زورجنبش یا ایستادگی
to get the key of the street
U
جای شب ماندن نداشتن
intestacy
U
نداشتن وصیت نامه
to foel
U
حال درستی نداشتن
inefficiently
U
با نداشتن قابلیت بیفایده
to act independently of others
U
کاری به کار دیگران نداشتن
strapped for cash
<idiom>
U
هیچ پولی دربساط نداشتن
loses
U
نداشتن چیزی دیگر پس از این
forlackof shoes
U
بواسطه نداشتن یا نبودن کفش
not have a bean
<idiom>
U
حتی یک شاهی هم پول نداشتن
to dislike somebody
[something]
U
دوست نداشتن کسی
[چیزی]
lose
U
نداشتن چیزی دیگر پس از این
out of tune
<idiom>
U
باهم خوب وسازش نداشتن
in the dark
<idiom>
U
هیچ اطلاعی از چیزی نداشتن
to play a poor game
U
ناشی بودن مهارت نداشتن
Nothing to declare
U
همراه نداشتن کالاهای گمرکی
(can't) stand
<idiom>
U
تحمل نکردن،دوست نداشتن
to knock about
U
سرگردان بودن زندگی منظم نداشتن
to have no prospects
U
هیچ چشم داشتی
[امیدی ]
نداشتن
caught short
<idiom>
U
پول کافی برای پرداخت نداشتن
have half a mind
<idiom>
U
احساس وسوسه کردن بیشتر از تحمل نداشتن
to be a dead duck
U
امکان موفق شدن را نداشتن
[چیزی یا کسی]
Beats me!
<idiom>
U
من رو گیر انداختی.
[نداشتن جوابی برای سوالی]
You've got me there!
<idiom>
U
من رو گیر انداختی.
[نداشتن جوابی برای سوالی]
You've got me stumped.
<idiom>
U
من رو گیر انداختی.
[نداشتن جوابی برای سوالی]
aviation pay
U
معاش هوایی سختی خدمت هوایی
walkovers
U
برد به سبب نداشتن حریف مسابقهای که فقط یک اسب بعلت حذف دیگر اسبها باقی مانده
byes
U
صعود به دور بعدبه سبب نداشتن حریف گذشتن توپ از خط عرضی دروازه امتیاز بدون توپزن
bye
U
صعود به دور بعدبه سبب نداشتن حریف گذشتن توپ از خط عرضی دروازه امتیاز بدون توپزن
walkover
U
برد به سبب نداشتن حریف مسابقهای که فقط یک اسب بعلت حذف دیگر اسبها باقی مانده
rug condition
U
[وضعیت ظاهری و ارزش واقعی فرش که به عوامل مختلفی از جمله اندازه، رنگ، عدم پارگی نخ هاخسارت ناشی از بیدزدگی، نداشتن ریشه تقلبی، ارتفاع پرز مناسب و غیره بستگی دارد.]
family allowance
U
معاش اولاد حق اولاد
Recent search history
Forum search
There is no search result on forum.
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com