Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 118 (2 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
lack of incentive
U
نبود انگیزه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
he did the wrong thing
U
نبود
if i had thought of that
U
نبود
it was nothing short of
U
کم از.....نبود
no offences was meant
U
توهین نبود
I was scared stiff. I had my heart in my mouth.
U
دل تو دلم نبود
he did not dislike itŠt.
U
بی میل نبود
it wasnot for noyhing that
U
بی خود نبود که
it was an incorrect procedure
U
جریانش درست نبود
there was not a soul
U
ذی نفسی انجا نبود
it was not p to do that
U
کردن انکارمصلحت نبود
there was no secrecy about it
مطلب پوشیده ای نبود
there was no mail to day
U
امروز پست نبود
it did not profit me
U
مرا سودمند نبود
once upon a time
U
یکی بودیکی نبود
it was all quiet in london
U
درلندن خبری نبود
it was no better
U
هیچ بهتر نبود
he did not dislike itŠt.
U
ولی بی میل هم نبود
I had completely forgotten .
U
هیچ یادم نبود
he was proof against harm
U
اسیب بردار نبود
he was not inclined to go
U
مایل برفتن نبود
It wasnt much of a dinner .
U
زیاد شام مهمی نبود
it was no part of my plan
U
ابداجزو طرح یا نقشه من نبود
Nobody was there but me.
U
هیچکسی غیر از من آنجا نبود.
neither report was correct
U
هیچیک از ان دو گزارش درست نبود
that is no new
U
اینکه خبر تازهای نبود
i'm sure i did not mean it
U
باور کنیدمقصودم این نبود
Unfortunately it was not to be .
U
متأسفانه قسمت نشد ( نبود)
He was I'll advised to quit (resign).
U
صلاحش نبود که استعفا ء دهد
There wasnt a thing to eat.
U
هیچ چیز نبود که بخوریم
it was beneath my notice
U
شایسته اینکه اعتنایی بان کنم نبود
he was in a good temper
U
توی غیظ نبود خلقش بجا بود
It was warm , but not hot .
U
هوا گرم بود ولی داغ نبود
She wasn't any too pleased about his idea.
U
او
[زن]
در مورد ایده او
[مرد]
خیلی خوشحال نبود.
that was a quasi war
U
جنگ واقعی نبود- چیزی مانندجنگ بود
The food was not fit to eat.
U
غذای ناجوری بود ( قابل خوردن نبود )
parapherna
U
بخشی از دارایی زن که جزوجهیزیه نبود بلکه در اختیارخود زن بود
conatus
U
انگیزه
impelent
U
انگیزه
mover
U
انگیزه
incitation
U
انگیزه
incentive
U
انگیزه
stimulant
U
انگیزه
inducements
U
انگیزه
inducement
U
انگیزه
incitement
U
انگیزه
impetus
U
انگیزه
incentives
U
انگیزه
stimulants
U
انگیزه
motives
U
انگیزه
motive
U
انگیزه
motivation
U
انگیزه
goading
U
مهمیز انگیزه
wage incentive
U
انگیزه مزد
transaction motive
U
انگیزه مبادلاتی
impulse
U
انگیزه دادن به
transaction motive
U
انگیزه معاملاتی
mastery motive
U
انگیزه تسلط
goaded
U
مهمیز انگیزه
impulsion
U
انگیزه انی
tax incentive
U
انگیزه مالیاتی
social motive
U
انگیزه اجتماعی
work incentive
U
انگیزه کار
demotivated
U
بی انگیزه شده
goads
U
مهمیز انگیزه
safety motive
U
انگیزه ایمنی
goad
U
مهمیز انگیزه
mainspring
U
انگیزه اصلی
motives
U
انگیزه غرض
impulses
U
انگیزه دادن به
achievement motive
U
انگیزه پیشرفت
affiliation motive
U
انگیزه پیوندجویی
economic motivation
U
انگیزه اقتصادی
saving motive
U
انگیزه پس انداز
imaginary stimulus
U
انگیزه موهومی
impulsions
U
انگیزه انی
lack of incentive
U
فقدان انگیزه
propellants
U
انگیزه محرک
cause
U
انگیزه هدف
causes
U
انگیزه هدف
causing
U
انگیزه هدف
propellant
U
انگیزه محرک
motivation
U
انگیزه انگیختگی
phenomotive
U
انگیزه پدیداری
profit motive
U
انگیزه سود
propellent
U
انگیزه محرک
export incentive
U
انگیزه صادرات
precautionary motive
U
انگیزه احتیاطی
motive
U
انگیزه غرض
It was an enjoyable performance, if less than ideal.
U
این نمایشی لذت بخشی بود اگرچه کاملا ایده آل نبود.
stimulant
U
مشروب الکلی انگیزه
speculative motive
U
انگیزه سفته بازی
inviolacy motive
U
انگیزه ایراد گریزی
interesde motive
U
انگیزه غرض الود
aetiology
U
انگیزه شناسی تعلیل
stimulus
U
انگیزه وسیله تحریک
stimulants
U
مشروب الکلی انگیزه
stimuli
U
انگیزه وسیله تحریک
abundancy motive
U
انگیزه فزون خواهی
impulses
U
انگیزه ناگهانی تکان دادن
impulse
U
انگیزه ناگهانی تکان دادن
motivating
U
تهییج کردن دارای انگیزه شده
motivate
U
تهییج کردن دارای انگیزه شده
motivated
U
تهییج کردن دارای انگیزه شده
psych out
<idiom>
U
پیی بردن به انگیزه واقعی (شخص)
motivates
U
تهییج کردن دارای انگیزه شده
else rule
U
قانون منط ق برنامه دریک دستور -IF Then برای اعمال IF دیگر اگر شرط -IF Then برقرار نبود
pep talk
<idiom>
U
صحبتی که باعث ایجاد انگیزه درفرد شود
speculative demand for money
U
تقاضا برای پول بمنظور انگیزه سفته بازی
impulsive
U
کسیکه از روی انگیزه انی وبدون فکر قبلی عمل میکند
My mind was elsewahere. My thouthts were wandering.
U
حواسم اینجا نبود ( حواسم جای دیگه بود )
he was nothing of an expert
U
هیچ متخصص نبود متخصص کجا بود
the well was a bad producer
U
ان چاه یک چاه نفت خیز خوبی نبود
Once upon a time .
U
یکی بود یکی نبود ( د رآغاز داستان )
to boondoggle
[American English]
U
پول و وقت تلف کردن
[برای پروژه ای با سرمایه دولت بخاطر انگیزه سیاسی]
he that will not when he may when he will he shall have nay
<proverb>
U
چون توانستم ندانستم چه سود چون بدانستم توانستم نبود
quantity equation
U
معادله مقداری . منظورمعادله مقداری پول است که در حقیقت نشان دهنده انگیزه معاملاتی برای پول است
rug names
U
اسامی فرش
[بدلیل پراکندگی زیاد بافت ها و اختلاف سلیقه بافندگان، طراحان و کارشناسان یک سیستم نامگذاری تعریف شده برای فرش وجود ندارد.بدین جهت از مکان، قبیله، قوم، اندازه، طرح و انگیزه استفاده می شود.]
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com