Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
to poach a start in race
U
نا بهنگام پیش افتادن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
updated
U
1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
update
U
1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
updates
U
1-فایل اصلی که با افزودن مواد جدید بهنگام میشود. 2-اطلاع چاپ شده که گونه بهنگام اطلاع است .3-گونه جدید سیستم که به کاربرهای سیستم موجود ارسال میشود
to fall on ones knees
U
بیرون افتادن بلابه افتادن
mistimed
U
تا بهنگام
timely
U
بهنگام
seasonable
U
بهنگام
precociously
U
نا بهنگام
timous or meous
U
بهنگام
timous
U
بهنگام
betimes
U
بهنگام
opportune
U
بهنگام
up to date
U
بهنگام
in season
U
بهنگام
up-to-date
U
بهنگام
timeous
U
بهنگام
update
U
بهنگام دراوری
updates
U
بهنگام در اوردن
updated
U
بهنگام در اوردن
microsoft
U
بهنگام سازی
updated
U
بهنگام دراوری
updates
U
بهنگام دراوری
update
U
بهنگام در اوردن
The untively death ( passing away ) …
U
درگذشت نا بهنگام ...
patted
U
بهنگام بموقع
patting
U
بهنگام بموقع
updating
U
بهنگام دراوری
pats
U
بهنگام بموقع
pat
U
بهنگام بموقع
intempestive laughter
U
خنده بیجا یا نا بهنگام
well-timed
U
بهنگام در وقت مناسب
well timed
U
بهنگام در وقت مناسب
whiffle
U
نا بهنگام وزیدن جنبیدن شعله
premature decision
U
تصمیم نا بهنگام یا شتاب امیز
upgrading
U
قدرتمندتر و بهنگام تر با افزودن قط عات جدید
upgrades
U
قدرتمندتر و بهنگام تر با افزودن قط عات جدید
upgraded
U
قدرتمندتر و بهنگام تر با افزودن قط عات جدید
turnaround jumper
U
پرش از پشت و چرخش بهنگام شوت
turnaround jump shot
U
پرش از پشت و چرخش بهنگام شوت
upgrade
U
قدرتمندتر و بهنگام تر با افزودن قط عات جدید
journals
U
لیست تغییرات یا بهنگام سازی ها در فایل
journal
U
لیست تغییرات یا بهنگام سازی ها در فایل
o quake at work and sweet at meals.
<proverb>
U
به وقت کار,جدیت ,بهنگام غذا,رئوفت.
I dont mean to intrude .
U
قصد مزا حمت ندارم ( ملاقات یا ورود نا بهنگام )
dual
U
صفحه LCD رنگی که تصویر را در دو مرحله بهنگام میکند
upto the mark
U
داخل موضوع درست درجای خود بهنگام بموقع
storage
U
حافظهای که نیاز دارد محتوایش مرتب بهنگام شود
stepped motor
U
دستگاه مکانیکی که بهنگام پالس دادن به ان مقدار ثابتی می چرخد
additions
U
رکوردی که برای بهنگام سازی رکورد اصلی فایل بکار می رود
addition
U
رکوردی که برای بهنگام سازی رکورد اصلی فایل بکار می رود
switching
U
بهنگام سازی ثابت اطلاعات بین تغییر مبدا و مقصد در شبکه
dynamic
U
حافظه با دستیابی تصادفی که نیاز دارد و محتوای آن مرتب بهنگام شود
refresh
U
مدت زمانی که کنترول محتوای قطعه RAM پویا را بهنگام میکند
dynamic
U
تصویر مثل گراف که با ورود داده جدید بلارنگ بهنگام در می آید
refreshed
U
مدت زمانی که کنترول محتوای قطعه RAM پویا را بهنگام میکند
dynamically
U
حافظه با دستیابی تصادفی که نیاز دارد و محتوای آن مرتب بهنگام شود
dynamically
U
تصویر مثل گراف که با ورود داده جدید بلارنگ بهنگام در می آید
refreshes
U
مدت زمانی که کنترول محتوای قطعه RAM پویا را بهنگام میکند
databases
U
بازیابی و بهنگام سازی محاورهای رکوردهای پایگاه داده با استفاده از ترمینالهای line-on
changes
U
رکوردی که حاوی داده جدید برای بهنگام سازی رکورد اصلی است
database
U
بازیابی و بهنگام سازی محاورهای رکوردهای پایگاه داده با استفاده از ترمینالهای line-on
mastered
U
مجموعه دادههای مرجع لازم برای یک برنامه کاربردی که متناوبا بهنگام میشود
change
U
رکوردی که حاوی داده جدید برای بهنگام سازی رکورد اصلی است
maintenance
U
فرآیند بهنگام سازی فایل با تغییر دادن یا اضافه کردن یا حذف ورودی ها
masters
U
مجموعه دادههای مرجع لازم برای یک برنامه کاربردی که متناوبا بهنگام میشود
master
U
مجموعه دادههای مرجع لازم برای یک برنامه کاربردی که متناوبا بهنگام میشود
changed
U
رکوردی که حاوی داده جدید برای بهنگام سازی رکورد اصلی است
changing
U
رکوردی که حاوی داده جدید برای بهنگام سازی رکورد اصلی است
adds
U
فایل مخصوصی که در آن رکوردها پیش از بهنگام سازی پایگاه داده اصلی ذخیره می شوند
amendment record
U
رکوردی که حاوی اطلاعات جدید برای بهنگام سازی رکورد یا فایل اصلی است
add
U
فایل مخصوصی که در آن رکوردها پیش از بهنگام سازی پایگاه داده اصلی ذخیره می شوند
adding
U
فایل مخصوصی که در آن رکوردها پیش از بهنگام سازی پایگاه داده اصلی ذخیره می شوند
change
U
نواری که حاوی تغییرات اخیر یا تراکنشهای رکورد استفاده شده برای بهنگام سازی فایل اصلی است
changed
U
نواری که حاوی تغییرات اخیر یا تراکنشهای رکورد استفاده شده برای بهنگام سازی فایل اصلی است
updates
U
فایلی که حاوی تغییرات اخیر یا تراکنشهای رکوردها است که برای بهنگام سازی فایل اصلی به کار می رود
updated
U
فایلی که حاوی تغییرات اخیر یا تراکنشهای رکوردها است که برای بهنگام سازی فایل اصلی به کار می رود
changing
U
نواری که حاوی تغییرات اخیر یا تراکنشهای رکورد استفاده شده برای بهنگام سازی فایل اصلی است
update
U
فایلی که حاوی تغییرات اخیر یا تراکنشهای رکوردها است که برای بهنگام سازی فایل اصلی به کار می رود
changes
U
نواری که حاوی تغییرات اخیر یا تراکنشهای رکورد استفاده شده برای بهنگام سازی فایل اصلی است
changing
U
فایل که حاوی رکوردهایی برای بهنگام سازی فایل اصلی است
changes
U
فایل که حاوی رکوردهایی برای بهنگام سازی فایل اصلی است
changed
U
فایل که حاوی رکوردهایی برای بهنگام سازی فایل اصلی است
change
U
فایل که حاوی رکوردهایی برای بهنگام سازی فایل اصلی است
detailing
U
فایل حاوی رکودهایی که برنامه بهنگام سازی فایل اصلی به کار می روند
detail
U
فایل حاوی رکودهایی که برنامه بهنگام سازی فایل اصلی به کار می روند
revise
U
بهنگام کردن یا صحیح کردن یک گونه از متن یا فایل
revises
U
بهنگام کردن یا صحیح کردن یک گونه از متن یا فایل
revising
U
بهنگام کردن یا صحیح کردن یک گونه از متن یا فایل
deletion
U
رکوردی که حاوی داده جدید برای بهنگام سازی یا حذف داده در رکورد اصلی است
transaction
U
رکورد حاوی داده جدید که برای بهنگام سازی رکورد اصلی باید استفاده شود
transaction
U
فایل حاوی تغییرات اخیر یا تراکنشهای رکورد که برای بهنگام سازی فایل اصلی به کار می رود
movement
U
فایل که تغییر اخیر را تراکنشهای رکورد را ذخیره میکند تا برای بهنگام سازی فایل اصلی استفاده شود
retards
U
پس افتادن
tumble
U
افتادن
prostrates
U
افتادن
retarding
U
پس افتادن
retard
U
پس افتادن
To do something in a pique .
U
سر لج افتادن
topple
U
از سر افتادن
toppled
U
از سر افتادن
to fall down
U
افتادن
topples
U
از سر افتادن
toppling
U
از سر افتادن
tumbled
U
افتادن
scored
U
خط افتادن
scores
U
خط افتادن
prostrating
U
افتادن
to fall off
U
افتادن
fall
U
افتادن
prostrated
U
افتادن
plonk
U
افتادن
plonked
U
افتادن
plonking
U
افتادن
plonks
U
افتادن
prostrate
U
افتادن
opposes
U
در افتادن
score
U
خط افتادن
to shank off
U
افتادن
oppose
U
در افتادن
tumbles
U
افتادن
To go out o fashion .
U
از مد افتادن
to be thrown
U
افتادن
lies
U
افتادن
lag
U
پس افتادن
to come a mucker
U
افتادن
lapse vi
U
افتادن
lagged
U
پس افتادن
to come a cropper
U
افتادن
drop back
U
افتادن
to be deferred
U
پس افتادن
to be off ones feed
U
افتادن
lags
U
پس افتادن
to bite the dust
U
افتادن
clear itself
U
لا افتادن
lied
U
افتادن
out of breath
<idiom>
U
به هن هن افتادن
founders
U
از پا افتادن
founder
U
از پا افتادن
foundering
U
از پا افتادن
foundered
U
از پا افتادن
lie
U
افتادن
refreshed
U
بهنگام سازی مرتب محتوای RAM پویا با خواندن و نوشتن مجدد داده ذخیره شده برای اطمینان از بازیابی داده
refresh
U
بهنگام سازی مرتب محتوای RAM پویا با خواندن و نوشتن مجدد داده ذخیره شده برای اطمینان از بازیابی داده
refreshes
U
بهنگام سازی مرتب محتوای RAM پویا با خواندن و نوشتن مجدد داده ذخیره شده برای اطمینان از بازیابی داده
tail away
U
عقب افتادن
predicament position
U
بخطر افتادن
hap
U
اتفاق افتادن
to get into trouble
U
بزحمت افتادن
come to pass
U
اتفاق افتادن
come about
U
اتفاق افتادن
coaptation
U
بهم افتادن
superannuate
U
ازمد افتادن
to get out of breath
U
ازنفس افتادن
to get out of shape
U
از شکل افتادن
to be derailed
U
از خط بیرون افتادن
befell
U
اتفاق افتادن
befalls
U
اتفاق افتادن
to get ahead of
U
پیش افتادن از
to get oneself into trouble
U
بزحمت افتادن
to gain a over
U
پیش افتادن از
fall out
U
اتفاق افتادن
dry up
U
خشک افتادن
to fall out
U
بیرون افتادن
desexualize
U
از مردی افتادن
precess
U
جلو افتادن
get ahead
U
جلو افتادن
going away
U
پیش افتادن
drop behind
U
عقب افتادن از
befall
U
اتفاق افتادن
befallen
U
اتفاق افتادن
befalling
U
اتفاق افتادن
taking precedence
U
جلو افتادن
desex
U
از مردی افتادن
to be reduced to poverty
U
بگدائی افتادن
to come into operation
U
بکار افتادن
chanced
U
اتفاق افتادن
chances
U
اتفاق افتادن
chancing
U
اتفاق افتادن
overlaps
U
رویهم افتادن
overlapped
U
روی هم افتادن
to draw the c. forth
U
پرده افتادن
shend
U
جلو افتادن از
overlap
U
روی هم افتادن
to be deferred
U
عقب افتادن
outmatch
U
پیش افتادن از
prostration
U
بخاک افتادن
outmarch
U
پیش افتادن از
push off
U
راه افتادن
running off
U
از خط بیرون افتادن
overlap
U
رویهم افتادن
to fall crash
U
افتادن وباصداخردشدن
overlaps
U
روی هم افتادن
out act
U
پیش افتادن از
obsolesce
U
ازرواج افتادن
to stand over
U
عقب افتادن
stand over
U
عقب افتادن
betide
U
اتفاق افتادن
to fall into error
U
دراشتباه افتادن
outpace
U
پیش افتادن از
prolapse
U
پایین افتادن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com