English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
harsh U ناگوار زننده
harsher U ناگوار زننده
harshest U ناگوار زننده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
concussive U ضربت زننده صدمه زننده
lenten U ناگوار
horrible U ناگوار
indelectable U ناگوار
unpleasant U ناگوار
insalubrious U ناگوار
burdensome U ناگوار
unpleasantly U ناگوار
horrific U ناگوار
mishaps U رویداد ناگوار
embitters U ناگوار کردن
miscarriage U حادثه ناگوار
disagreeable U ناگوار مغایر
miscarriages U حادثه ناگوار
mishap U رویداد ناگوار
embittering U ناگوار کردن
misadventure U حادثه ناگوار
misadventures U حادثه ناگوار
embitter U ناگوار کردن
contretemps U رویداد ناگوار
misadventure U رویداد ناگوار
embittered U ناگوار کردن
misadventures U رویداد ناگوار
misadventures U حادثه ناگوار بدبختی
mischance U رویداد بد حادثه ناگوار
mischances U رویداد بد حادثه ناگوار
misadventure U حادثه ناگوار بدبختی
accident U سانحه واقعه ناگوار
contretemps U روی داد ناگوار
unsavory U ناگوار ناخوش ایند
accidents U سانحه واقعه ناگوار
loathful U زننده
tarts U زننده
wetter U نم زننده
repeller U زننده
loathsome U زننده
tart U زننده
forbidding U زننده
hideous U زننده
applauder U کف زننده
beater U زننده
repercussive U پس زننده
scabrous U زننده
acrimonious U زننده
odoriferous U زننده
percutient U زننده
vile U زننده
pit a pat U زننده
nasty U زننده
nastiest U زننده
nasties U زننده
nastier U زننده
mordant U زننده
viler U زننده
starring U زننده
vilest U زننده
staring U زننده
bitten U زننده
repellents U زننده
nauseam U زننده
poignant U زننده
prickling U زننده
garish U زننده
acrid U زننده
biting U زننده
striking U زننده
striker U زننده
water repellent U پس زننده اب
clappers U کف زننده
clapper U کف زننده
unlovely U زننده
strikingly U زننده
stinking U زننده
pinching U زننده
strikers U زننده
knockers U زننده
knocker U زننده
nippy U زننده
shuffler U زننده
repellent U زننده
squalid U زننده
pungent U زننده
libellant U تهمت زننده
flagellator U تازیانه زننده
flagellator U شلاق زننده
flogger U زننده شلاق
libelant U تهمت زننده
flogger U تازیانه زننده
galssy U بی نور زننده
germinant U جوانه زننده
gasper U نفس زننده
lasher n U سد شلاق زننده
garishly U بطور زننده
knotter U گره زننده
kicker U زننده ضربه با پا
inveigler U گول زننده
malodor U بوی زننده
slumberer U چرت زننده
pricker U سیخ زننده
puddler U بهم زننده
shouter U فریاد زننده
shackler U بخو زننده
scarifier U تیغ زننده
scintillant U جرقه زننده
scintillator U جرقه زننده
seasoner U چاشنی زننده
sourish U به ترشی زننده
spicily U بطور زننده
napper U چرت زننده
ad nauseam U بسیار زننده
trudger U قدم زننده
tacker U کوک زننده
tacker U میخ زننده
pacer U گام زننده
pertubative U برهم زننده
strider U گام زننده
staring red U قرمز زننده
seasoner U ادویه زننده
estimator U تخمین زننده
glare U روشنایی زننده
bubbliest U جوش زننده
bubbly U جوش زننده
sharps U زننده زیرک
repugnant U تنفرانگیز زننده
picky U ضربه زننده
sharpest U زننده زیرک
sharp U زننده زیرک
howlers U جیغ زننده
accuser U تهمت زننده
bubblier U جوش زننده
callers U صدا زننده
pickiest U ضربه زننده
glared U روشنایی زننده
glares U روشنایی زننده
scintillating U جرقه زننده
caller U صدا زننده
revolting U بهم زننده
repulsive U زننده تنفراور
gaunt U زننده بی ثمر
gaunt U زننده ساختن
pickier U ضربه زننده
accusers U تهمت زننده
fizzy U جوش زننده
accusant U تهمت زننده
catterer U چهچه زننده
crying U جار زننده
calumnious U تهمت زننده
coruscant U برق زننده
calumniator U افترا زننده
cornerman U زننده کرنر
disturber U برهم زننده
dozer U چرت زننده
acrimoniousness U سخن زننده
howler U جیغ زننده
beater U کتک زننده
appellant U تهمت زننده
stench U بوی زننده تعفن
hydromancer U تفال زننده بوسیله اب
boiling U جوش زننده خشمناک
fetid U دارای بوی زننده
fulsome U زننده اغراق امیز
stenches U بوی زننده تعفن
rankly U بطور زننده یابدبو
swatter U ضربت سخت زننده
trusser U چوب بست زننده
sewer U اگو بخیه زننده
luridly U کم رنگ وپریده زننده
inoffensively U بی انکه زننده باشد
indign U زننده بدون استحقاق
sewers U اگو بخیه زننده
reddish U مایل بسرخی زننده
incisive speech U سخن تند یا زننده
mawkish U بطور زننده احساساتی
rakish U فاجر جلف و زننده
pungently U بطور زننده یا تند
lurid U کم رنگ وپریده زننده
greeny U بسبزی زننده سبزفام
invection U سخن سخت زننده
repulsively U بطور زننده یا دافع
poignantly U بطور تیزیا زننده
harsh color U رنگ تند و ناملایم و زننده
prankster U کسیکه شوخی زننده کند
wheeler U دور زننده چرخ دار
pranksters U کسیکه شوخی زننده کند
deceptive U گول زننده فریب امیز
loathly U زننده بطور نفرت انگیز
inside of the foot kick U بغل پای ضربه زننده
nippingly U بطور زننده یا طعنه امیز
pranks U شوخی زننده تزئین کردن
prank U شوخی زننده تزئین کردن
lunger U ضربت زننده جهش کننده
sharp tongued U بکار برنده سخنان زننده
compound riposte U ضد حمله با یک یا دو حرکت گول زننده
stirring U بهم زننده هیجان اور
smacking U سیلی زننده خوش طعم
smacker U سیلی زننده خوش طعم
broiler U بهم زننده جوجه یا پرنده کبابی
out flanking U دور زننده احاطه کننده جناح
fanner U قرقی یا باز کوچک باد زننده
volleyer U زننده توپ در هوا قبل ازبرخورد با زمین
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com