English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 205 (602 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
gibes U ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
jibe U ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
jibed U ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
jibes U ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
jibing U ناگهان باین سو و ان سو حرکت کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
braid U ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
braided U ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
braids U ناگهان حرکت کردن جهش ناگهانی کردن
make off U ناگهان ترک کردن
snub cable U ناگهان ترمز کردن
slap down U ناگهان توقیف کردن
incident U ناگهان اتفاق افتادن فهور کردن
jilt U ناگهان معشوق را رها کردن فریفتن
jilting U ناگهان معشوق را رها کردن فریفتن
jilted U ناگهان معشوق را رها کردن فریفتن
nose dive U ناگهان شیرجه رفتن یا تنزل کردن
jilts U ناگهان معشوق را رها کردن فریفتن
incidents U ناگهان اتفاق افتادن فهور کردن
lash vi U باریدن تکان ناگهان بخودامدن تصادم کردن
precipitates U سر اشیب تند داشتن ناگهان سقوط کردن
to abscond [from] <idiom> U ناگهان ترک کردن [در رفتن ] [اصطلاح مجازی]
to pounce upon a bird U ناگهان برسر مرغی فرودامدن یا حمله کردن
precipitated U سر اشیب تند داشتن ناگهان سقوط کردن
precipitating U سر اشیب تند داشتن ناگهان سقوط کردن
precipitate U سر اشیب تند داشتن ناگهان سقوط کردن
hereunto U باین
hereat U باین
hereto U باین
cruises U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruise U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruised U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
cruising U سرعت حرکت در اب دریانوردی کردن حرکت دریایی
hereaway U باین طرف
so large U باین بزرگی
to this effect U باین معنی
hereof U متعلق باین
so soon U باین زودی
In this order. In this way. U باین ترتیب
hereat U باین دلیل
to pounce on somebody U به کسی ناگهان جستن [و حمله کردن ] [مانند جانور شکارگر]
so U خیلی باین زیادی
many happy returns of the day U صد سال باین سالهابرسید
to jink [colloquial] [British English] U در دویدن [راه رفتن] [رانندگی کردن] ناگهان مسیر را تغییر دادن
I have finally come to the conclusion that… U با لاخره باین نتیجه رسیدم که ...
so much for that U تا اینجاراجع باین موضوع بس است
infallibilism U اعتقاد باین اصل که پاپ خطانمیکند
bar mitzvahs U جشنی که برای رسیدن پسر باین سن بر پامیشود
We shall look into the matter in due ( good ) time . U درموقع مناسب باین مطلب رسیدگه خواهد شد
bar mitzvah U جشنی که برای رسیدن پسر باین سن بر پامیشود
guillemot U نشان نقل قول باین شکل " " گیومه
animalism U نفس پرستی اعتقاد باین که انسان جانوری بیش نیست
differential ailerons U ارتباط شهپرها به قسمتی که زاویه حرکت شهپری که به طرف بالا حرکت میکند اززاویه شهپر دیگر که بطرف پایین حرکت میکند بیشتر است
(on the) spur of the moment <idiom> U ناگهان
before you know it U ناگهان
suddenness U ناگهان
unaware U ناگهان
unawares U ناگهان
abruptly U ناگهان
sudden U ناگهان
all of a sudden U ناگهان
accidentally U ناگهان
unexpectedly U ناگهان
all at once U ناگهان
raster U سیستم اسکن کردن تمام صفحه نمایش CRT تمام صفحه , پیش نمایش CRT با یک اشعه تصویر با حرکت افقی روی آن و حرکت به پایین در انتهای هر خط
light out U ناگهان رفتن
to keel over U ناگهان افتادن
to die in ones shoes U ناگهان مردن
aback U غافلگیر ناگهان
scooted U ناگهان سرخوردن
bolting U مستقیما ناگهان
supervene U ناگهان رخ دادن
scoot U ناگهان سرخوردن
scooting U ناگهان سرخوردن
scoots U ناگهان سرخوردن
Suddenly , I felt hot. U ناگهان گرمم شد
pop off U ناگهان ناپدیدشدن
slapdash U بی پروا ناگهان
abrupt U سراشیبی ناگهان
suddenly U ناگهان ناگاه
turn on one's heel <idiom> U ناگهان پیچیدن
plucking U ناگهان کشیدن
bolt U مستقیما ناگهان
to make a pounce U ناگهان جستن
sudden-death U ناگهان باخت
to walk off U ناگهان رفتن
plucked U ناگهان کشیدن
pluck U ناگهان کشیدن
plucks U ناگهان کشیدن
bolts U مستقیما ناگهان
before you can say knife U برقی ناگهان
sudden death U ناگهان باخت
bolted U مستقیما ناگهان
sailed U باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sailings U باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
sail U باکشتی حرکت کردن روی هوا با بال گسترده پرواز کردن
plunges U ناگهان داخل شدن
tumble U لغزیدن ناگهان افتادن
pass out U ناگهان بیهوش شدن
fly open U ناگهان باز شدن
tumbled U لغزیدن ناگهان افتادن
tumbles U لغزیدن ناگهان افتادن
plungers U موجی که ناگهان می شکند
irrupt U ناگهان ایجاد شدن
Suddenly he showed up (emerged). U ناگهان سروکله اش پیداشد
plunger U موجی که ناگهان می شکند
light up <idiom> U ناگهان شادوخوشحال شدن
to chop back U ناگهان تغییرجهت دادن
to crop up U ناگهان رخ دادن- اب خوردن
crash dive U ناگهان بزیر اب رفتن
plunge U ناگهان داخل شدن
plunged U ناگهان داخل شدن
cant U ناگهان چرخانیدن یاچرخیدن
waving U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waves U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
wave U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
waved U حرکت سیگنال که مرتب زیاد و کم میشود در حین حرکت آن در رسانه
feinted U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feint U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feinting U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
feints U فریفتن با حرکت دروغین حرکت فریبنده بازو برای بازکردن گارد حریف
mouses U نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
mouse U نرخ حرکت نشانه گر در صفحه نمایش در مقایسه با مسافتی که شما mouse رد حرکت می دهید
route order U ترتیب حرکت در روی جاده حرکت به ستون راه
twitching U ناگهان کشیدن جمع شدن
to burst upon the view U ناگهان به چشم عموم پدیدارشدن
with a powder U ازروی بی پروایی تند ناگهان
twitch grass U تکان ناگهانی ناگهان کشیدن
twitched U ناگهان کشیدن جمع شدن
twitches U ناگهان کشیدن جمع شدن
strike it rich <idiom> U ناگهان پول و پله ای به هم زدن
twitch U ناگهان کشیدن جمع شدن
Suddenly I was tongue-tied(speechless). U ناگهان زبانم بند آمد
lumbered U چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumber U چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumbering U چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
lumbers U چوب بری کردن سنگین حرکت کردن
move on U ازجای خود حرکت دادن ازجای خود حرکت کردن
trackball U وسیلهای برای حرکت نشانه گر روی صفحه که با حرکت دادن توپ موجود در محفظه کنترل می شوند
fish tailing U حرکت نوسانی یا تاب [تریلر در حال حرکت]
stroked U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
stroking U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
strokes U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
move off the ball U حرکت سریع از نقطه معین پس از حرکت توپ
tape U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
tapes U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
taped U وسیله تبدیل حرکت دورانی به حرکت خطی
stroke U حرکت کامل با پارو حرکت توام دست و پا
A solution suddenly proffered itself. U ناگهان راه حلی به نظر رسید.
to jink right [left] U ناگهان مسیر را به راست [چپ] تغییر دادن
flashes U ناگهان شعله ور شدن نور مختصر
flashes U برق زدن ناگهان شعله ور شدن
flash U ناگهان شعله ور شدن نور مختصر
flashed U برق زدن ناگهان شعله ور شدن
flash U برق زدن ناگهان شعله ور شدن
To jump down somebodys throat. U ناگهان وسط حرف کسی پریدن
flashed U ناگهان شعله ور شدن نور مختصر
loitering U معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loitered U معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loiter U معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
loiters U معطل کردن باتنبلی حرکت کردن
have way on U حرکت کردن
to weigh anchor U حرکت کردن
get under way U حرکت کردن
to bear oneself U حرکت کردن
sailings U حرکت کردن
sail U حرکت کردن
moved U حرکت کردن
inch U حرکت کردن
skews U کج حرکت کردن
skew U کج حرکت کردن
departure U حرکت کردن
departures U حرکت کردن
skewing U کج حرکت کردن
moves U حرکت کردن
waggled U حرکت کردن
waggle U حرکت کردن
whir U حرکت کردن
waggles U حرکت کردن
waggling U حرکت کردن
move U حرکت کردن
sailed U حرکت کردن
counter clockwise U حرکت عکس حرکت عقربههای ساعت
transfer U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
compound motion U حرکت صلیبی حرکت عرضی و طولی
transfers U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
transferring U حرکت سمتی لوله حرکت درسمت
boggle U دراثر امری ناگهان وحشت زده وناراحت شدن
landfall n U دیدار خشکی زمینی که ناگهان بمیراث کسی دراید
to make an early start U زود حرکت کردن
ranges U سیر و حرکت کردن
make leeway U حرکت پهلویی کردن
ranged U سیر و حرکت کردن
to move on U واداربه حرکت کردن
dart U بسرعت حرکت کردن
to bolt U ناگهانی حرکت کردن
sneaks U دزدکی حرکت ه کردن
sneaked U دزدکی حرکت ه کردن
sneak U دزدکی حرکت ه کردن
range U سیر و حرکت کردن
submarines U زیردریا حرکت کردن
submarine U زیردریا حرکت کردن
darting U بسرعت حرکت کردن
darted U بسرعت حرکت کردن
streaks U بسرعت حرکت کردن
larrup U سنگین حرکت کردن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com