English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
take back <idiom> U ناگهانی بدست آوردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
come by <idiom> U بدست آوردن
gains U بدست آوردن
gained U بدست آوردن
gain U بدست آوردن
attenuation U بدست آوردن
acquire بدست آوردن
gun for something <idiom> U بازحمت بدست آوردن
to get [hold of] something U بدست آوردن چیزی
eke out <idiom> U به سختی بدست آوردن
to obtain something U بدست آوردن چیزی
in for <idiom> U مطمئن بدست آوردن
to bring something U بدست آوردن چیزی
collecting U بدست آوردن یا دریافت داده
To know someone blind spots. U رگ خواب کسی را بدست آوردن
To make ( find , get ) an opportunity . U فرصت ( فرصتی ) بدست آوردن
in order to <idiom> U اعتماد شخص را بدست آوردن
To obtain the desired result . U نتیجه مطلوب را بدست آوردن
capturing U عمل بدست آوردن داده
collects U بدست آوردن یا دریافت داده
captures U عمل بدست آوردن داده
capture U عمل بدست آوردن داده
collect U بدست آوردن یا دریافت داده
analysis U بدست آوردن اطلاعات و نتایج از داده
to get a good return on an investment U بازده سودمندی در سرمایه گذاریی بدست آوردن
learning curve U نمایش گرافیکی بدست آوردن دانش در زمان
make a living <idiom> U پول کافی برای گذراندن زندگی بدست آوردن
gets U دستور بدست آوردن رکورد از فایل یا پایگاه داده
get U دستور بدست آوردن رکورد از فایل یا پایگاه داده
getting U دستور بدست آوردن رکورد از فایل یا پایگاه داده
scan U بررسی تصویر یا شی یا لیستی از موضوعات برای بدست آوردن داده مشروح آن
scans U بررسی تصویر یا شی یا لیستی از موضوعات برای بدست آوردن داده مشروح آن
scanned U بررسی تصویر یا شی یا لیستی از موضوعات برای بدست آوردن داده مشروح آن
MIP mapping U روش محاسبه پیکس ها در یک تصور برای بدست آوردن فاصله شی از دید بیننده
distribute U عمل بدست آوردن اطلاع از داده هایی که در محلهای مختلف قرار دارند
distributes U عمل بدست آوردن اطلاع از داده هایی که در محلهای مختلف قرار دارند
distributing U عمل بدست آوردن اطلاع از داده هایی که در محلهای مختلف قرار دارند
image [سیستم الکترونیکی یا کامپیوتری پردازش تصویر و بدست آوردن اطلاعات تصویر]
images U سیستم الکترونیکی یا کامپیوتری پردازش تصویر و بدست آوردن اطلاعات تصویر
sample size U بیتی استفاده میشود. بدست آوردن اندازهای از سیگنال که برای تامین اطلاعات درباره سیگنال به کار می رود
procedural U زبان برنامه نویسی سطح بالا که برنامه نویس عملیات لازم را برای بدست آوردن نتیحه وارد میکند
constants U ROM-DC که با سرعت مشخصی می چرخد اندازه هر یک از فریمهای داده روی دیسک برای بدست آوردن یک داده با قاعده برای خارج شدن یک فریم در ثانیه تغییر میکند
constant U ROM-DC که با سرعت مشخصی می چرخد اندازه هر یک از فریمهای داده روی دیسک برای بدست آوردن یک داده با قاعده برای خارج شدن یک فریم در ثانیه تغییر میکند
documented U نرم افزاری که به کاربر امکان بدست آوردن و ذخیره متن چاپ شده به صورت دیجیتالی میدهد و معمولاگ همراه با اسکنر و رسانه با فرفیت ذخیره سازی بالا مثل ROM-CD قابل ضبط می آید
document U نرم افزاری که به کاربر امکان بدست آوردن و ذخیره متن چاپ شده به صورت دیجیتالی میدهد و معمولاگ همراه با اسکنر و رسانه با فرفیت ذخیره سازی بالا مثل ROM-CD قابل ضبط می آید
documenting U نرم افزاری که به کاربر امکان بدست آوردن و ذخیره متن چاپ شده به صورت دیجیتالی میدهد و معمولاگ همراه با اسکنر و رسانه با فرفیت ذخیره سازی بالا مثل ROM-CD قابل ضبط می آید
ambivalence U توجه ناگهانی و دلسردی ناگهانی نسبت بشخص یاچیزی
nose dive U شیرجه ناگهانی در هواپیما تنزل ناگهانی قیمت
flurries U اشفتن طوفان ناگهانی باریدن ناگهانی
flurry U اشفتن طوفان ناگهانی باریدن ناگهانی
surged U یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
surge U یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
surges U یک تغییر ولتاژ یا جریان کوتاه ناگهانی و معمولا"نامطلوب در یک مدار در حال کار افزایش ناگهانی ولتاژ ضربه
spurt U جهش ناگهانی پرتاب ناگهانی
spurting U جهش ناگهانی پرتاب ناگهانی
spurts U جهش ناگهانی پرتاب ناگهانی
spurted U جهش ناگهانی پرتاب ناگهانی
drawings U روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
drawing U روشی است که در ان فلز گرم از سوراخهایی به شکل مخصوص کشیده میشود تا شکل نیمرخ مطلوب بدست اید . پروفیلهای مختلف را از این طریق بدست می اورند
at the hand of U بدست
by U بدست
Yo be down one ones luck. to have a run of bad luck U بد آوردن
catch U بدست اوردن
earned U بدست اوردن
come by U بدست اوردن
soothes U دل بدست اوردن
soothe U دل بدست اوردن
earn U بدست اوردن
procuring U بدست اوردن
obtainable U بدست اوردنی
procurable U بدست اوردنی
procures U بدست اوردن
obtain U بدست اوردن
soothed U دل بدست اوردن
get at able U بدست اوردنی
acquirable U بدست اوردنی
acquirer U بدست اورنده
procurement U بدست اوری
earns U بدست اوردن
acquires U بدست اوردن
obtains U بدست اوردن
attainable U بدست اوردنی
acquiring U بدست اوردن
obtained U بدست اوردن
procured U بدست اوردن
catcher U بدست اورنده
getting U بدست امده
procure U بدست اوردن
to come to hand U بدست امدن
get table U بدست اوردنی
getting U بدست اوردن
get U بدست اوردن
obtainment U بدست اوری
provider U بدست اورنده
pick up U بدست اوردن
gets U بدست امده
hand in hand U دست بدست
get U بدست امده
gets U بدست اوردن
providers U بدست اورنده
procurer U بدست اورنده
securer U بدست اورنده
impetrate U بدست اوردن
offer U بدست اوردن
offered U بدست اوردن
offers U بدست اوردن
gains U بدست اوردن
gained U بدست اوردن
gain U بدست اوردن
manual U وابسته بدست
to go to the wright U بدست استادافتادن
get round U بدست اوردن
to bring the water to the boil U آب را به جوش آوردن
To show a deficit . To run short . U کسر آوردن
To bring into existence . U بوجود آوردن
To cite an example . U مثال آوردن
To cry out . U فریاد بر آوردن
To take into account (consideration). U بحساب آوردن
To phrase. U به عبارت در آوردن
to bring something U آوردن چیزی
to get [hold of] something U آوردن چیزی
to bring to the [a] boil U به جوش آوردن
play-acts U ادا در آوردن
play-acting U ادا در آوردن
put inpractice U به اجرا در آوردن
acquire به دست آوردن
play-acted U ادا در آوردن
it never rains but it pours <idiom> U چپ و راست بد آوردن
play-act U ادا در آوردن
fall on feet <idiom> U شانس آوردن
holdouts U دوام آوردن
holdout U دوام آوردن
tough break <idiom> U بدبیاری آوردن
woo U به دست آوردن
take U به دست آوردن
step U به دست آوردن
receive U به دست آوردن
realize U به دست آوردن
procure U به دست آوردن
song and dance <idiom> U دلیل آوردن
obtain U به دست آوردن
get U به دست آوردن
gain U به دست آوردن
find U به دست آوردن
conciliate U به دست آوردن
compass U به دست آوردن
achieve U به دست آوردن
vasbyt U تاب آوردن
wring U به دست آوردن
abrade سر غیرت آوردن
actualise [British] U به اجرا در آوردن
actualize U به اجرا در آوردن
carry ineffect U به اجرا در آوردن
carry out U به اجرا در آوردن
put into effect U به اجرا در آوردن
put ineffect U به اجرا در آوردن
win U به دست آوردن
make something happen U به اجرا در آوردن
carry into effect U به اجرا در آوردن
implement U به اجرا در آوردن
on the spur of the moment <idiom> U ناگهانی
all at once <idiom> U ناگهانی
precipitates U ناگهانی
snaps U ناگهانی
snapping U ناگهانی
abrupt U ناگهانی
instantaneous U ناگهانی
precipitating U ناگهانی
strikes U تک ناگهانی
precipitate U ناگهانی
sudden U ناگهانی
strike U تک ناگهانی
spontaneity U ناگهانی
snap U ناگهانی
precipitated U ناگهانی
snapped U ناگهانی
surprise attack U تک ناگهانی
to change hands U دست بدست رفتن
to put U بدست امین دادن
retrieve U دوباره بدست اوردن
change hands U دست بدست رفتن
retrieved U دوباره بدست اوردن
retrieves U دوباره بدست اوردن
finagle U باحیله بدست اوردن
recover U دوباره بدست اوردن
impropriate U بدست عام دادن
encyclic U بدست چندنفر رونده
to shuffle from hand to hand U دست بدست کردن
to pander any one's lust U دل کسیرا بدست اوردن
get back U دوباره بدست اوردن
to get back U دوباره بدست اوردن
municipalize U بدست شهرداری دادن
quando acciderint U هر گاه بدست اید
strike a balance U موازنه بدست اوردن
step into U بسهولت بدست اوردن
They found no trace of her . U ازاونشانی بدست نیامد
pass on U دست بدست دادن
recovers U دوباره بدست اوردن
import U باپیروزی بدست امدن
imported U باپیروزی بدست امدن
to come into a property U دارایی را بدست اوردن
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com