English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 122 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
here is bread in plenty U نان فراوان داریم
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
easy money U پول فراوان ترکیب نرخ پایین بهره وموجودی فراوان اعتبار
We are short of space here . U اینجا جا کم داریم
we have a seedless type too U یک رقم بی هسته هم داریم
we are in the same way U ما هم همان حال را داریم
We have a wedding ceremony comin off. U جشن عروسی در پیش داریم
We have plenty of time . U خیلی وقت هست ( داریم )
we make it a rule to U قانون ما اینست که ...قانونی داریم که .....
We are expecting guests for dinner . U برای شام مهمان داریم
what is the score U هر کدام چند بازی داریم
We have a long journey before us . U مسافرت طولانی در پیش داریم
There is no hurry , there is plenty of time . U عجله نکنید وقت زیاد داریم
we abhor a traitor U از شخص خائن تنفر و بیم داریم
We have two books extra. U دوتا کتاب اضافه ( زیادی) داریم
we regret the error U از اشتباهی که شده است تاسف داریم
You name it , weve got it. U از سفیدی ماست تا سیاهی ذغال را داریم ( همه چیز )
We'll need 10 years at a [the] minimum. U ما کمکمش به ۱۰ سال [برای این کار] نیاز داریم.
Carry the one [two] . U یک [دو] در ذهن داریم. [ریاضی] [در جمع یا ضرب دوعدد که حاصلشان دو رقمی باشد]
In regard to the proposed changes I think we need more information. U در مورد تغییرات پیشنهاد شده من فکر می کنم ما به اطلاعات بیشتری نیاز داریم.
in abundance U فراوان
foison U فراوان
feracious U فراوان
exuberantly U فراوان
an abundance of U فراوان
all out U فراوان
in galore U فراوان
oodlins U فراوان
unsparing U فراوان
redundantly U فراوان
redun dantly U فراوان
plentifully U فراوان
affluent U فراوان
excessive U فراوان
profuse U فراوان
prolific U فراوان
plentiful U فراوان
abundant U فراوان
superabundant U فراوان
plenty U فراوان
galore U فراوان
oodles U فراوان
richly U فراوان
copious U فراوان
exuberant U فراوان
fulsome U فراوان
teemed U فراوان بودن
infest U فراوان بودن در
teems U فراوان بودن
infested U فراوان بودن در
cretaceous U دارای گچ فراوان
infesting U فراوان بودن در
teeming U فراوان بودن
infests U فراوان بودن در
f. money U پول فراوان
teem U فراوان بودن
abounds U فراوان بودن
abounded U فراوان بودن
amply U بطور فراوان
luxuriant vegetation U گیاهان فراوان
abounding U فراوان بودن
abundantly U بطور فراوان
rampant vegetation U گیاهان فراوان
abound فراوان بودن
superrabundant U زیاد فراوان
post haste U با شتاب فراوان
feisty U فراوان چابک
abound in U فراوان داشتن
abound with U فراوان داشتن
exuberate U فراوان بودن
abundant element U عنصر فراوان
very U چندان فراوان
lots U بسیار فراوان
rife U فراوان عادی
bounteous U باسخاوت فراوان
it smells of the lamp U با زحمت فراوان
foison U محصول فراوان
rampant U فراوان حکمفرما
plenty of rain U باران فراوان
ample U فراوان مفصل
overflowing U فراوان ریزش
We have problems of our own. U ما مشکلات خودمان را داریم. [وقت نداریم به مشکلات شما برسیم]
he is f. of money U پول فراوان دارد
copiously U فراوان زیاد مفصلا
grow rife U فراوان یا متداول شدن
luxuriance U شکوه وجلال فراوان
knock oneself out <idiom> U باعث تلاش فراوان
pervade U فراوان یا شایع بودن
shock head U دارای موی فراوان
superabound U زیاد فراوان بودن
post haste U بسرعت شتاب فراوان
to have plenty of time U وقت فراوان داشتن
a copious choice of food and drink U غذا و نوشیدنی فراوان
pervades U فراوان یا شایع بودن
pervading U فراوان یا شایع بودن
pervaded U فراوان یا شایع بودن
in deepest sympathy U با دلسوزی بسیار فراوان
we are want of money U ما نیازمند پول هستیم به پول احتیاج داریم
luxuriated U فراوان شدن وفور یافتن
luxuriate U فراوان شدن وفور یافتن
slather U مقدار فراوان بیش ازاندازه
luxuriates U فراوان شدن وفور یافتن
overrefinement U تهذیب بسیار اراستگی فراوان
overlabour U با رنج فراوان انجام دادن
with much pains U با رنج فراوان با زحمات بسیار
overabound U بیش از اندازه فراوان بودن
luxuriating U فراوان شدن وفور یافتن
labor rich country U کشور با نیروی کار فراوان
shock headed U انبوه گیسو دارای موی فراوان
Joyedevivre U لذت فراوان زندگی [ریشه فرانسوی]
Ferdowsi is held in the greatest respect. U فردوسی مورد احترام فراوان است
it is a in terms U پرازاصطلاحات است اصطلاعات فراوان دارد
wisha U برای بیان تعجب فراوان بکار میرود
it is of a wide distribution U در خیلی جاها پیدا میشود بسیار فراوان است
Vistory was dearly bought . U پیروزی بقیمت گرانی بدست آمد ( تلفات جانی فراوان )
Mahogany was once abundant [prolific] in the tropical forests. U یک موقعی چوب ماهون در جنگل های استوایی فراوان بود.
jam session U اجرای اهنگهای طرب انگیز بوسیله ارکسترهای بزرگ و نوازندگان فراوان
opened U تابعی که میتواند در تابع یا برنامه بزرگ بدون دستور فراوان درج شود
opens U تابعی که میتواند در تابع یا برنامه بزرگ بدون دستور فراوان درج شود
Perspex U خانوادهای از پلاستیکها که بعنوان شیشه یا پلاستیکهای شفاف و نوگذران در هواپیماکاربرد فراوان دارد
open U تابعی که میتواند در تابع یا برنامه بزرگ بدون دستور فراوان درج شود
phenolic epoxy U خانوادهای از رزینها وچسبها که در مشتقات فنل کاربرد فراوان دارند و درهمه انها پلهای اکسیژن رابط رادیکالهای هیدروکربنی وجود دارد
well there are actors and actors U آخر هنر پیشه داریم تا هنر پیشه
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com