Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 55 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
pandean
U
نام رب النوع چراگاه هاوجنگلها که نیمی ادم ونیمی بزبود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
solgel
U
نیمی مایع ونیمی ژلاتینی
ichthyocentaur
U
جانورافسانهای که نیمی ادم ونیمی ماهی
theriaanthropism
U
پرستش موجوداتی که نیمی انسان ونیمی جانورباشند
therianthropic
U
وابست به موجوداتی که نیمی انسان ونیمی جانور بودند
grazing
U
چراگاه
pastures
U
چراگاه
grazing ground
U
چراگاه
pasturage
U
چراگاه
paddopck
U
چراگاه
pasture
U
چراگاه
momus
U
رب النوع
paddopck
U
چراگاه الخی
downland
U
چراگاه بلند
cow gate
U
چراگاه گاو
sheep walk
U
چراگاه گوسفند
hygeia
U
رب النوع صحت
hypnos or nus
U
رب النوع خواب
goddesses
U
ربه النوع
goddess
U
ربه النوع
bacchvs
U
رب النوع باده
alpheus
U
رب النوع رودخانه
aeolus
U
رب النوع باد
bacchus
U
رب النوع شراب و باده
vulcan
U
رب النوع اتش و فلزکاری
godhead
U
رب النوع جوهر الوهیت
faun
U
رب النوع مزارع وگله کوسفند
fauns
U
رب النوع مزارع وگله کوسفند
yama
U
یاما : رب النوع ارواح وداورمردگان
pound breach
U
هتک حرز یا ورود غیرقانونی به چراگاه
half
U
نیمی
one half of
U
نیمی از
terpsichore
U
رب النوع رقص واوازهای دسته جمعی
half of my time
U
نیمی ازوقت من
one is half of two
U
یکی نیمی است از دو
hygeian
U
وابسته به دارگونهء تندرستی مربوط به رب النوع صحت بهداشت
foible
U
نیمی از شمشیر از وسط تانوک
foibles
U
نیمی از شمشیر از وسط تانوک
forte
U
نیمی از شمشیر از وسط تیغه تا دسته
fortes
U
نیمی از شمشیر از وسط تیغه تا دسته
half
U
حرکت یا نمایش گرافیکی با نیمی از شدت معمولی
mutton chop
U
دنده و نیمی از مهره که باهم سرخ کنند
paphian
U
وابسته PAPHOS شهرباستانی جزیره قبرس که اختصاص برب النوع عشق داشت
reversals
U
نیمی از سیکل نیروهایی که بصورت نوسانی وارد میشوند
haploid
U
دارای نیمی ازکروموزومهای اصلی مانندکروموسوم سلولهای جنسی
half
U
دیسک درایویی که مقابل آن نیمی از حالت استاندارد باشد.
No less than half the students failed the test.
U
کم کمش نیمی از دانش آموزان درآزمون قبول نشدند.
en
U
واحد اندازه گیری که معادل نیمی از یک ein است
reversal
U
نیمی از سیکل نیروهایی که بصورت نوسانی وارد میشوند
to halve two timbers
U
دوتیر رادرهم جا انداختن بدانگونه که نیمی ازکلفتی هریک بریده شو
minotaur
U
جانوری که نیمی از بدنش گاو ونیم دیگرش انسان بودن
pyxidium
U
کپسول گیاهی که نیمی از ان در اثر شکفتن بازواز نیم پایینش جدا میگردد مجری
half
U
مجموعه بیتتها که نیمی از کلمه استاندارد را می گیرند ولی به عنوان واحد مجزا قابل دسترسی اند
sheepwalk
U
مرتع گوسفند چراگاه گوسفند
allogamous
U
مختلف الجنس و مختلف النوع
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com