Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (12 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
letter of even date
U
نامه همین تاریخ
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
There is the rub .
U
گیر کار همین جاست (همین است )
backdating
U
تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
backdates
U
تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
backdated
U
تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
backdate
U
تاریخ قبل از تاریخ واقعی را ذکر کردن
antedated cheque
U
چک به تاریخ مقدم بر تاریخ واقعی صدور
antedate
U
پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
martyrology
U
تاریخ شهدا تاریخ شهدای مسیحی
antedated
U
پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
antedates
U
پیش از تاریخ حقیقی تاریخ گذاشتن
prehistory
U
ماقبل تاریخ تاریخ قبلی
dates
U
تاریخ گذاردن تاریخ گذاشتن
date
U
تاریخ گذاردن تاریخ گذاشتن
hagiology
U
تاریخ مقدس تاریخ انبیاء
protohistory
U
تاریخ ماقبل تاریخ
post script
U
مطلبی که در هنگام تهیه نامه فراموش شده و بعدا درذیل نامه ذکر میگردد
letter of intent
U
تمایل نامه نامه علاقه مندی به انجام معامله
pourparler
U
جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
pourparley
U
جلسه غیررسمی برای مذاکره در اطراف عهد نامه یا موافقت نامه تبادل نظر کردن
cryptoparts
U
بخشهای یک نامه رمز قسمتهای رمزی نامه
libels
U
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libelling
U
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libelled
U
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeling
U
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libel
U
هجو نامه یا توهین نامه افترا
libeled
U
هجو نامه یا توهین نامه افترا
written agreement
U
موافقت نامه پیمان نامه
affidavits
U
شهادت نامه قسم نامه
certificate
U
رضایت نامه شهادت نامه
certificates
U
رضایت نامه شهادت نامه
credential
U
گواهی نامه اعتبار نامه
this same
U
همین
to a. letter
U
روی نامه عنوان نوشتن نامه نوشتن کاغذی رابعنوان
one of these o c shortlies
U
در همین روزها
not long a go
U
همین تازگی ها
all the same
<adv.>
U
به همین نحو
likewise
<adv.>
U
به همین نحو
as a consequence
<adv.>
U
بخاطر همین
consequently
<adv.>
U
بخاطر همین
immediately next door
<adv.>
U
همین جنبی
immediately next door
<adv.>
U
همین همسایه ای
In the vicinity ( neighbourhood ).
U
همین نزدیکی ها
One of these days .
U
همین روزها
very
U
همان همین
this once
U
همین یکبار
that once
U
همین یکبار
that is it
U
همین است
that is a
U
همین بود
that is a
U
همین است
This very day .
U
همین امروز
ditto
<adv.>
U
به همین نحو
in this respect
<adv.>
U
بخاطر همین
in like manner
<adv.>
U
به همین نحو
as a result of this
<adv.>
بخاطر همین
for that reason
<adv.>
U
بخاطر همین
in this vein
<adv.>
U
بخاطر همین
in this wise
<adv.>
U
بخاطر همین
in this manner
<adv.>
U
بخاطر همین
alike
<adv.>
U
به همین نحو
insofar
<adv.>
U
بخاطر همین
in so far
<adv.>
U
بخاطر همین
in this sense
<adv.>
U
بخاطر همین
for this reason
<adv.>
U
بخاطر همین
by impl
<adv.>
U
بخاطر همین
thus
[therefore]
<adv.>
U
بخاطر همین
by implication
<adv.>
U
بخاطر همین
whereby
<adv.>
U
بخاطر همین
in consequence
<adv.>
U
بخاطر همین
as a result
<adv.>
U
بخاطر همین
hence
<adv.>
U
بخاطر همین
therefore
<adv.>
U
بخاطر همین
in this way
<adv.>
U
بخاطر همین
steady
U
همین راه برو
I'll bring it right away .
U
همین الان می آورم
Right now .
U
همین الان ( حالا)
this very question
U
دقیقا همین پرسش
I arrived as soon as he left ( went ) .
U
همین که رفت من آمدم
the th inst
U
پنجم همین ماه
steadied
U
همین راه برو
steadies
U
همین راه برو
steadiest
U
همین راه برو
steadying
U
همین راه برو
last sunday
U
همین یکشنبه که گذشت
testacy
U
دارای وصیت نامه بودن نگارش وصیت نامه
For example ( instance ) , lets take Iran .
U
مثلا" فرضا" همین ایران
repeat range
U
با همین مسافت تیراندازی کنید
from now on
<idiom>
U
درست از همین لحظه به بعد
stick around
<idiom>
U
همین دوروبر منتظر ماندن
This is precisely ( exactly) what I wanted to know .
U
همین رامی خواستم بدانم
the whole of morality is there
U
همه اخلاق همین جا است
In fact, that is just what is good about it.
U
اتفاقا"خوبیش در همین است
I have to study
U
من درس دارم به همین خاطر کم میمونم
He just went outside.
U
او
[مرد]
همین الان رفت به بیرون.
He just stepped out.
U
او
[مرد]
همین الان رفت به بیرون.
Is that your final word ?
U
همین ؟( درمقام اتمام حجت یا تهدید )
pan cosmism
U
اعتقاد باینکه هر چه هست همین مادیات است
That is all we needed!That caps ( beats ) all !
U
واقعا" همین یکی دیگه مانده بود !
She is obsessed with it .
U
فکر وذکرش فقط همین است وبس
Wherever you go the sky has the same colour .
<proverb>
U
به هر کجا که روى آورى آسمان همین رنگ است .
Knock off your fighting right now!
U
همین الآن از توی سر همدیگر زدن دست بکشید !
Akstafa peacock
U
طرح طاووس در فرش های ترکمنی و قفقازی مربوط به همین نام
I'll call him tomorrow - no, on second thoughts, I'll try now.
U
من فردا با او
[مرد]
تماس خواهم گرفت - پس ازفکربیشتری، من همین حالا سعی میکنم.
appointed days
U
تاریخ ها
as of
U
از تاریخ
appointed day
U
تاریخ
as from
U
از تاریخ ,
dates
[appointments]
U
تاریخ ها
appointment
U
تاریخ
coetaneous
U
هم تاریخ
appointments
U
تاریخ ها
eras
U
تاریخ
date
[appointment]
U
تاریخ
era
U
تاریخ
coeval
U
هم تاریخ
with effect from
U
از تاریخ ...
dates
U
تاریخ
undated
U
بی تاریخ
no date
U
بی تاریخ
date
U
تاریخ
dateless
U
بی تاریخ
histories
U
تاریخ
history
U
تاریخ
acceptance date
U
تاریخ قبولی
prehistory
U
ماقبل تاریخ
prehistory
U
پیش تاریخ
shelf life
U
تاریخ مصرف
historicity
U
تاریخ گرایی
historian
U
تاریخ نویس
natural history
U
تاریخ طبیعی
out of date
U
از تاریخ گذشته
julain date
U
تاریخ ژولین
intellectual history
U
تاریخ اندیشه ها
epochs
U
مبدا تاریخ
epoch
U
مبدا تاریخ
modern history
U
تاریخ معاصر
historians
U
تاریخ گزار
termination date
U
تاریخ پایان
historians
U
تاریخ نویس
historian
U
تاریخ گزار
date of birth
U
تاریخ تولد
expiration date
U
تاریخ انقضا
dated
U
تاریخ دار
maturity date
U
تاریخ سررسید
current date
U
تاریخ جاری
Ancient history
U
تاریخ باستان
maintenance history
U
تاریخ تعمیرات
date of maturity
U
تاریخ انقضاء
creation date
U
تاریخ افرینش
delivery date
U
تاریخ تحویل
stale cheque
U
چک تاریخ گذشته
postdate
U
تاریخ ماقبل
postdated
U
تاریخ ماقبل
postdates
U
تاریخ ماقبل
expiry date
U
تاریخ انقضاء
due date
U
تاریخ تادیه
due date
U
تاریخ سررسید
date
U
نخل تاریخ
date of shipment
U
تاریخ حمل
dates
U
نخل تاریخ
date of maturity
U
تاریخ سررسید
date of acquisition
U
تاریخ خریداری
dateline
U
تاریخ گذاری
date of issuance
U
تاریخ صدور
date in issuing
U
تاریخ صدور
dateable
U
تاریخ گذاردنی
datable
U
تاریخ گذاردنی
postdating
U
تاریخ ماقبل
the date was not specified
U
تاریخ ان معلوم
in chronological order
U
به ترتیب تاریخ
effective date
U
تاریخ اجرا
value date
U
تاریخ ارزش
basic date
U
تاریخ ترفیع
creation date
U
تاریخ ایجاد
natural historian
U
تاریخ نویس
completion date
U
تاریخ تکمیل
closing date
U
تاریخ انقضاء
system date
U
تاریخ سیستم
chronogram
U
ماده تاریخ
economic history
U
تاریخ اقتصادی
literary history
U
تاریخ ادبیات
chronological
U
به ترتیب تاریخ
backdating date
U
پیش تاریخ
Antiquity
U
جهان باستانی
[تاریخ]
the Classical World
[the Ancient World]
U
جهان باستانی
[تاریخ]
Death keeps no calendar.
<proverb>
U
مرگ تاریخ ندارد.
dateline
U
محل تاریخ گذاری
to go down in history
U
در تاریخ ثبت شدن
economic interpretation of history
U
تفسیر اقتصادی تاریخ
effective date
U
تاریخ شروداجرای دستورالعمل
misdate
U
تاریخ غلط گذاشتن
of even date
U
دارای همان تاریخ
medizeval history
U
تاریخ قرون وسطی
morphology
U
تاریخ تحولات لغوی
The prehistoric creatures .
U
موجودات ماقبل تاریخ
post date
U
تاریخ اینده گذاشتن
expiry date of the credit
U
تاریخ انقضای اعتبار
cryptodate
U
کلید تاریخ رمز
completion date
U
تاریخ انجام کار
azoic
U
دوران ماقبل تاریخ
hagiologist
U
نویسنده تاریخ اولیاوپیغمبران
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com