Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (25 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
misbecome
U
نامناسب بودن برای
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
dissocial
U
نامناسب برای معاشرت
junk surf
U
امواج نامناسب برای موج سواری
scratch file
U
نوار مغناطیسی برای فایل نامناسب
flag days
U
روزهای مناسب یا نامناسب برای حرکات موتوری
unhandy
U
ناراحت نامناسب برای حمل ونقل دور از دسترس
unfit
U
نامناسب نامناسب کردن
NetBEUI
U
گونه پیشرفته پروتکل شبکه NetBios ساخت ماکروسافت NetBECI در شبکه قابل سیریابی نیست و برای شبکههای مابین بزرگ نامناسب میشود
fittest
U
شایسته بودن برای مناسب بودن
fits
U
شایسته بودن برای مناسب بودن
fit
U
شایسته بودن برای مناسب بودن
literacy
U
اصط لاحات مربوطه و قادر بودن برای استفاده از کامپیوتر برای برنامه نویسی و برنامههای کاربردی
to act
[as somebody]
U
پاسخگو بودن
[برای]
just in case
U
برای مطمئن بودن
to stand ready to
[+ verb]
U
آماده بودن برای
to stand ready for
[+ noun]
U
آماده بودن برای
overtask
U
زیاد سنگین بودن برای
to be clear to somebody
U
برای کسی واضح بودن
to stand in the gap
U
برای دفاع اماده بودن
to keep ome's powder dry
U
برای هر رویدادی اماده بودن
to look at the black side
[about something]
U
بدبین بودن
[برای چیزی]
to be clear to somebody
U
برای کسی مشخص بودن
end in itself
<idiom>
U
مکان کافی برای راحت بودن
serve
U
گذراندن به سر بردن صودمند بودن برای
to be congenial to somebody
[things]
U
برای کسی سازگار بودن
[اشیا]
to be congenial to somebody
[things]
U
برای کسی دلپذیر بودن
[اشیا]
to be congenial to somebody
[things]
U
برای کسی مطبوع بودن
[اشیا]
inshrine
U
در حکم مزاریا معبد بودن برای
serves
U
گذراندن به سر بردن صودمند بودن برای
served
U
گذراندن به سر بردن صودمند بودن برای
turn up one's nose at
<idiom>
U
ردکردن خوب بودن برای کسی
to be the obvious thing
[for somebody or something]
U
آشکار
[بدیهی]
بودن
[برای کسی یا چیزی]
in distance
U
نزدیک بودن شمشیرباز برای ضربه زدن
to be on-call
U
در آماده باش برای ترک درخدمت بودن
clutch start
U
روشن و اماده بودن موتورسیکلت برای مسابقه
to be closed to
[all]
traffic
U
برای
[همه نوع]
ترافیک بسته بودن
parking siding
U
دوراهی راه آهن
[برای بیرون بودن از ترافیک]
parking siding
U
دوراهی راه اهن
[برای بیرون بودن از ترافیک]
siding
[railway]
U
دوراهی راه اهن
[برای بیرون بودن از ترافیک]
stabling siding
U
دوراهی راه اهن
[برای بیرون بودن از ترافیک]
validation
U
بررسی انجام شده برای معتبر بودن داده
freedoms
U
آزاد بودن برای انجام کاری بدون محدودیت
freedom
U
آزاد بودن برای انجام کاری بدون محدودیت
to go down
[in a particular way]
with somebody
U
برای کسی
[به سبک ویژه ای]
قابل پذیرش بودن
stabling siding
U
دوراهی راه آهن
[برای بیرون بودن از ترافیک]
siding
[railway]
U
دوراهی راه آهن
[برای بیرون بودن از ترافیک]
malapropos
U
نامناسب
improper
U
نامناسب
maladapted
U
نامناسب
inapt
U
نامناسب
infelicitious
U
نامناسب
inappropriate
U
نامناسب
unsuitably
U
نامناسب
untoward
U
نامناسب
timeless
U
نامناسب
unmeet
U
نامناسب
unhandsome
U
نامناسب
foreign
U
نامناسب
unsuitable
U
نامناسب
misbecoming
U
نامناسب
intestable
U
وصیت کردن ناشایسته برای گواه بودن یاگواهی دادن
case sensitive search
U
جستجو برای حساسیت نسبت به بزرگ یا کوچک بودن حرف
Her teacher's presence caused her considerable discomfort.
U
بودن دبیر او
[زن]
احساس ناراحتی زیادی برای او
[زن]
ایجاد کرد.
waiting game
U
صبور و گوش به زنگ بودن برای یافتن فرصت خوب
waiting games
U
صبور و گوش به زنگ بودن برای یافتن فرصت خوب
bad break
U
قطع نامناسب
inutile
U
بیهوده نامناسب
incommensurate
U
نارسا نامناسب
bad soil
U
خاک نامناسب
improper
U
نامناسب نادرست
incompatible
U
ناجور نامناسب
misplaced
U
نامناسب نابجا
inopportune
U
بی موقع نامناسب
inadequately
U
بطور نامناسب
mismarriage
U
پیوند نامناسب
ill sorted
U
نامناسب ناجور
unplayable
U
زمین نامناسب
unpleasantness
U
وضع نامناسب
unrighteous
U
ناصالح نامناسب
inappropriate
U
نامناسب ناجور
inconveniently
U
بطور نامناسب
configured in
U
وسیلهای که مشخصات آن بیان کننده آماده بودن آن برای استفاده است
verification
U
بررسی صحت کارکردن یک سیستم و مناسب بودن آن برای کارهای موردنظر
unapt
U
نامناسب غیر محتمل
out of order
<idiom>
U
برخلاف قانون ،نامناسب
mismate
U
وصلت نامناسب کردن
Irrelevent. I nappropriate. Out of place.
U
بیجا ( بی مورد ؟نامناسب )
misalliance
U
اتحاد وائتلاف نامناسب
malinvestment
U
سرمایه گذاری نامناسب
standstill
U
در کنار یکدیگر رکاب زدن و درانتظار اشتباه حریف بودن برای گریز
inapplicable
U
غیر قابل اجرا نامناسب
flames
U
ارسال پیام نامناسب به کاربر
alien
U
متفاوت یا نامناسب با سیستم فعلی
bad page break
U
قطع یا مکث نامناسب صفحه
flame
U
ارسال پیام نامناسب به کاربر
aliens
U
متفاوت یا نامناسب با سیستم فعلی
alignments
U
قرار گرفتن نامناسب در صفحه
alignment
U
قرار گرفتن نامناسب در صفحه
add insult to the injury
<idiom>
U
[بدتر کردن یک وضعیت نامناسب]
paced
U
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
carries
U
سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
carried
U
سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
carry
U
سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
carrying
U
سیگنال مدار جمع کننده برای بیان کامل بودن تمام عملیات وام ها
paces
U
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
pace
U
شریک نوبتی بازیگر بودن بدون گرفتن امتیاز و تنها برای استراحت دادن به او
fixes
U
تابع هدایت ارتباطی که مسیرهای کارا یا نامناسب را در نظر نمیگیرد
fix
U
تابع هدایت ارتباطی که مسیرهای کارا یا نامناسب را در نظر نمیگیرد
de scramble
U
سازمان دادن مجدد پیام یا سیگنالی که حالت نامناسب دارد
power approach
U
تقرب به روش فرود اجباری در فرودگاههای نامناسب با سیستم برقی
de scrambler
U
وسیلهای که یک پیام نامناسب را به حالت اصلی و مط لوب برمی گرداند
continuity light
U
وسیله سادهای برای ازمایش پیوستگی یک مدار که پیوسته بودن مغئر الکتریکی را باروشن شدن یک لامپ نشان میدهد
to appreciate something
U
قدر چیزی را دانستن
[سپاسگذار بودن]
[قدردانی کردن برای چیزی]
desqview
U
نرم افزاری که برای سیستم DOS-MS امکان چند منظوره بودن را فراهم میکند و به بیش از یک برنامه اجازه اجرا همزمان میدهد
self-
U
سیستمم کد گذاری حروف خطا یا نامناسب را تشخیص دهد ولی نمیتواند ترمیم کند
logic
U
بخشی از کد که توابع نامناسب مثل آسیب سیستم انجام میدهد وقتی شرایط ی برقرار باشند
playback rate scale factor
U
نقط های که اجرای ویدیو در آن ملایم نیست و به علت فریمهای گم شده نامناسب به نظر می رسد
abrash
U
دو رنگی شدن زمینه و حاشیه فرش به دلیل استفاده از کلاف های متفاوت پشم و یا رنگرزی نامناسب
self-
U
سیستم کد گذاری حروف که میتواند حروف خطا یا نامناسب را تشخیص و ترمیم کند
degradation
U
کمبود کیفیت تصویه به علت اختلال در سیگنال یا کپی گرفتن نامناسب از سیگنال ویدیویی
kiosks
U
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
kiosk
U
فضایی در صفحه نمایش برای داده کاربر و کامپیوتر برای تامین اطلاعات کلی برای عموم
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person .
U
مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
peregrinate
U
سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
contained
U
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
to have short views
U
د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
contains
U
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contain
U
در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
to mind
U
مراقب بودن
[مواظب بودن]
[احتیاط کردن]
outnumbers
U
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
corresponds
U
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
outnumbering
U
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbered
U
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
up to it/the job
<idiom>
U
مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
outnumber
U
از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
to be in one's right mind
U
دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
correspond
U
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
corresponded
U
بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
to be hard put to it
U
درسختی وتنگی بودن درزحمت بودن
validity of the credit
U
معتبر بودن یا پادار بودن اعتبار
To be on top of ones job .
U
بر کار سوار بودن ( مسلط بودن )
lurked
U
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
reasonableness
U
موجه بودن عادلانه یا مناسب بودن
lurks
U
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
to be in a habit
U
دارای خویاعادتی بودن دچارخویاعادتی بودن
lurking
U
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
to look out
U
اماده بودن گوش بزنگ بودن
look out
U
منتظر بودن گوش به زنگ بودن
belong
U
مال کسی بودن وابسته بودن
belonged
U
مال کسی بودن وابسته بودن
belongs
U
مال کسی بودن وابسته بودن
lurk
U
در تکاپو بودن درکمین شکار بودن
badminton
U
بازی انفرادی یا دو نفره در زمین به طول 04/31 متر و عرض 01/6متر برای دونفره و 81/5متر در 01/6 متر برای انفرادی و شامل سه گیم وهر گیم 51 امتیاز برای مردان و 11 امتیاز برای زنان
improperly
U
بطور غلط بطور نامناسب
defective
U
خطایی در دیسک سخت که داده روی برخی شیارها به درستی قابل خواندن نیست که میتواند ناشی از سطح دیسک آسیب دیده یا قرار گرفتن نامناسب نوک باشد
Beginner's All Purpose Symbolic Instruction Code
U
زبان برنامه سازی مط ح بالا برای توسعه برنامه به صورت محاورهای برای ایجاد یک مقدمه ساده برای برنامه نویسی کامپیوتری
corn-effect
U
ذرتی شدن فرش که در اثر پرداخت یا قیچی کردن نامناسب بوجود می آید و پرزهای فرش همگی دارای یک ارتفاع نبوده و ظاهر پرز فرش بلند و کوتاه می شود
plug compatible
U
دستگاه جانبی که نیازمند هیچ گونه تغییر رابط برای اتصال مستقیم به سیستم کامپیوتری یک سازنده دیگر نمیباشدهمساز برای اتصال سازگاری برای اتصال
monitored
U
رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitors
U
رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitor
U
رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
have
U
مالک بودن ناگزیر بودن
owed
U
مدیون بودن مرهون بودن
wanted
U
فاقد بودن محتاج بودن
slouch
U
خمیده بودن اویخته بودن
disagree
U
مخالف بودن ناسازگار بودن
stravage
U
سرگردان بودن بی هدف بودن
owe
U
مدیون بودن مرهون بودن
want
U
فاقد بودن محتاج بودن
disagrees
U
مخالف بودن ناسازگار بودن
discord
U
ناجور بودن ناسازگار بودن
having
U
مالک بودن ناگزیر بودن
disagreed
U
مخالف بودن ناسازگار بودن
abler
U
لایق بودن مناسب بودن
to be due
U
مقرر بودن
[موعد بودن]
stravaig
U
سرگردان بودن بی هدف بودن
includes
U
شامل بودن متضمن بودن
consist
U
شامل بودن عبارت بودن از
consisted
U
شامل بودن عبارت بودن از
consisting
U
شامل بودن عبارت بودن از
consists
U
شامل بودن عبارت بودن از
on guard
U
مراقب بودن نگهبان بودن
slouching
U
خمیده بودن اویخته بودن
precede
U
جلوتر بودن از اسبق بودن بر
slouches
U
خمیده بودن اویخته بودن
include
U
شامل بودن متضمن بودن
moons
U
سرگردان بودن اواره بودن
slouched
U
خمیده بودن اویخته بودن
appertains
U
مربوط بودن متعلق بودن
reside
U
ساکن بودن مقیم بودن
disagreeing
U
مخالف بودن ناسازگار بودن
to stand for
U
نامزد بودن هواخواه بودن
moon
U
سرگردان بودن اواره بودن
owes
U
مدیون بودن مرهون بودن
precedes
U
جلوتر بودن از اسبق بودن بر
pertains
U
مربوط بودن متعلق بودن
governs
U
نافذ بودن نافر بودن بر
appertain
U
مربوط بودن متعلق بودن
pertain
U
مربوط بودن متعلق بودن
ablest
U
لایق بودن مناسب بودن
resided
U
ساکن بودن مقیم بودن
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com