English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 149 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
provost U نافم دانشکده
provosts U نافم دانشکده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
pace-setter U نفر یا خودرو نافم ستون موتوری نافم ستون راهپیمایی
pace-setters U نفر یا خودرو نافم ستون موتوری نافم ستون راهپیمایی
pace setter U نفر یا خودرو نافم ستون موتوری نافم ستون راهپیمایی
manciple U نافم
moderator U نافم
controller U نافم
regulators U نافم
moderators U نافم
regulator U نافم
controllers U نافم
load regulator U نافم بار
potential regulator U نافم ولتاژ
manual controller U نافم دستی
phase modifier U نافم فاز
carbon pile regulator U نافم کربنی
linearity control U نافم خطی
hold control U نافم همزمانی
switch U نافم حرکت
switched U نافم حرکت
switches U نافم حرکت
drum controller U نافم استوانهای
regulators U سوپاپ نافم
current regulator U نافم شدت
regulator U سوپاپ نافم
regulating resistance U مقاومت نافم
speed regulator U نافم سرعت
whipper U نافم پارلمانی
voltage regulator U نافم ولتاژ
field regulator U نافم میدان
tirrill regulator U نافم ارتعاشی
speed controls U نافم سرعت
spark control U نافم جرقه
replenisher U نافم روغن
frequency controller U رگولاتور یا نافم فرکانس
thermostat U نافم درجه حرارت
thermostats U نافم درجه حرارت
pace-setters U نافم اهنگ حرکت
pace-setter U نافم اهنگ حرکت
control vehicle U تانک نافم حرکت
contact voltage regulator U نافم ولتاژ با کنتاکت
pace setter U نافم اهنگ حرکت
automatic gain control U نافم خودکار فزونسازی
automatic volume control U نافم خودکار صدا
automatic phase control U نافم خودکار فاز
automatic frequency control U نافم خودکار بسامد
induction regulator U نافم ولتاژ القائی
induction voltage regulator U نافم ولتاژ با القا
induction voltage regulator U نافم ولتاژ القائی
replenisher U استوانه نافم روغن
peaking control U نافم اوج دهندگی
throttling shaft U میله نافم روغن
throttling rod U پیستون نافم روغن
schoolmaster U نافم مدرسه مکتب دار
schoolmasters U نافم مدرسه مکتب دار
delayed a.v.c. U نافم خودکار صدا با تاخیر
control vehicle U خودرونافم ستون یا نافم حرکت
throttling shaft U میله نافم عبور روغن
synchronous sight U دوربین نافم سیستم پرتاب بمب
schools U دانشکده
school U دانشکده
thermostat U تنظیم کننده درجه حرارت نافم گرما
thermostats U تنظیم کننده درجه حرارت نافم گرما
collegian U عضو دانشکده
polytechnical U دانشکده صنعتی
intercollegiate U بین دانشکده ها
law faculty U دانشکده حقوق
medical college U دانشکده طبی
lawfaculty U دانشکده حقوق
faculty of law U دانشکده حقوق
medical college U دانشکده پزشکی
school of law U دانشکده حقوق
military college U دانشکده افسری
collegial U مربوط به دانشکده
technical college U دانشکده فنی
bursars U گنجور دانشکده
polytechnic U دانشکده صنعتی
polytechnics U دانشکده صنعتی
technical colleges U دانشکده فنی
bursar U گنجور دانشکده
state college U دانشکده دولتی
gaudyday U روزمهمانی دانشکده روزشادی
cadet U دانشجوی دانشکده افسری
cadets U دانشجوی دانشکده افسری
principal U رئیس دانشکده یا دبیرستان
student of law U شاگرد دانشکده حقوق
mattriculation U دخول در دانشکده یادانشگاه
principals U رئیس دانشکده یا دبیرستان
faculty U نیروی ذهنی دانشکده
faculties U اولیای مدرسه دانشکده
faculties U نیروی ذهنی دانشکده
professors U معلم دبیرستان یا دانشکده
academian U عضو دانشکده یادانشگاه
medical U دانشکده پزشکی سرپزشک
professor U معلم دبیرستان یا دانشکده
faculty U اولیای مدرسه دانشکده
matriculate U در دانشکده یادانشگاه پذیرفته شدن
rectorate U مقام ریاست دانشکده یااموزشگاه
matriculate U در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
mortar board U کلاه چتر گوش دانشکده
freshman U دانشجوی سال اول دانشکده
freshmen U دانشجوی سال اول دانشکده
presentation day U روز دادن درجات در دانشکده
faculty U استادان دانشکده یا دانشگاه استعداد
faculties U استادان دانشکده یا دانشگاه استعداد
deanship U مقام ریاست دانشکده یا کلیسا
matriculating U در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
matriculating U در دانشکده یادانشگاه پذیرفته شدن
matriculates U در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
trencher cap U کلاه چهار گوش دانشکده
junior college U دانشکده مقدماتی تا دو ساله اموزشکده
matriculates U در دانشکده یادانشگاه پذیرفته شدن
matriculated U در دانشکده یا دانشگاه پذیرفته شدن
matriculated U در دانشکده یادانشگاه پذیرفته شدن
varsity U تیم اول دانشگاه یا دانشکده دانشگاهی
campus U زمین دانشکده ومحوطه کالج پردیزه
prom U مجلس رقص رسمی دبیرستان یا دانشکده
campuses U زمین دانشکده ومحوطه کالج پردیزه
proms U مجلس رقص رسمی دبیرستان یا دانشکده
major seminary U دانشکده علوم روحانی جماعت کاتولیک
gymnasiast U دانشجوی دانشکده یاگیمنازدرالمان یاکشورهای دیگر
dons U رئیس یا استاد یا عضو دانشکده پوشیدن
donning U رئیس یا استاد یا عضو دانشکده پوشیدن
general staff college U دانشکده فرماندهی و ستاد دانشگاه جنگ
eton U دانشکده ایتون درانگلستان برای پسران
command and general staff college U دانشکده فرماندهی وستاد دانشگاه جنگ
non collegiate U در باب شاگردی گفته میشود بی دانشکده
donned U رئیس یا استاد یا عضو دانشکده پوشیدن
don U رئیس یا استاد یا عضو دانشکده پوشیدن
juniors U دانشجوی سال سوم دانشکده یا دبیرستان
junior U دانشجوی سال سوم دانشکده یا دبیرستان
caddie U دانش اموز دانشکده افسری پسر کهتر
colleger U دانشجویی که ازبنگاه خیریه دانشکده بهرمند میشود
matriculating U در دفتر دانشگاه یا دانشکده نام نویسی کردن
matriculates U در دفتر دانشگاه یا دانشکده نام نویسی کردن
intrant U کسی که وارد انجمن یا دانشکده یامقامی میشود
matriculated U در دفتر دانشگاه یا دانشکده نام نویسی کردن
matriculate U در دفتر دانشگاه یا دانشکده نام نویسی کردن
caddying U دانش اموز دانشکده افسری پسر کهتر
caddies U دانش اموز دانشکده افسری پسر کهتر
caddied U دانش اموز دانشکده افسری پسر کهتر
freshers U نواموزدانشکده یادانشگاه دانشجوی نخستین سال دانشکده یادانشگا
fresher U نواموزدانشکده یادانشگاه دانشجوی نخستین سال دانشکده یادانشگا
dramatics U کارهای هنری وخارج ازبرنامه دبیرستان و دانشکده روش نمایش
voltage regulator U تنظیم کننده ولتاژ نافم ولتاژ
midshipman U افسر پایین رتبه نیروی دریایی دانشجوی سال دوم دانشکده دریایی
rah rah U دارای روحیه دانشجویی شعار دهنده برای دانشکده هورا هورا گفتن
gas governor U نافم گاز گاورنر گاز
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com