English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
maladroitness U ناشی گری بیدست و پایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
acheiria U بیدست
muffish U بیدست و پا
shiftless U بیدست وپا
gawkiness U بیدست و پائی
lubberly U بیدست وپا
hawbuck U روستایی بیدست وپا
low cycle fatigue U خستگی ناشی از لرزشهایی بافرکانس کم ناشی از تغییرسرعت دوران دستگاه
tortious liability U ضمان ناشی از شبه جرم مسئوولیت ناشی از خطای مدنی
look ahead U جمع کننده سریع که وجود رقم نقلی ناشی از جمع را پیش بینی میکند. و تاخیر ناشی از آن را حذف میکند
plantar U کف پایی
planter U کف پایی
criss-crossing U پایی
criss-crosses U پایی
criss-cross U پایی
planters U کف پایی
criss-crossed U پایی
pantof U کفش دم پایی
velocipede U دوچرخه پایی
pumiceous U سنگ پایی
shoepac U کفش دم پایی
footrest U زیر پایی
footy U پادار پایی
shoepack U کفش دم پایی
foot brake U ترمز پایی
polypody U هزار پایی
pedicab U سه چرخه پایی
territoriality U بوم پایی
papoosh U کفش سر پایی
panton U کفش دم پایی
pantof U کفش سر پایی
foothold U زیر پایی
bicycles U دوچرخه پایی
pedaled U پدال پایی
pedaling U پدال پایی
pedalled U پدال پایی
pedalling U پدال پایی
pedals U پدال پایی
push bike U دوچرخه پایی
bicycle U دوچرخه پایی
pedal U پدال پایی
foot control کنترل پایی
foot starter U استارتر پایی
foot pedal U پدال پایی
foot operated starting switch استارتر پایی
footholds U زیر پایی
espadrille U کفش دم پایی
elephantiasis U پیل پایی
push bikes U دوچرخه پایی
pumicestone slag U سرباره سنگ پایی
ambulatory psychotherapy U روان درمانی سر پایی
an odd slipper U یک لنگه کفش سر پایی
coefficient of rigidity U ضریب سخت پایی
defendance need U نیاز خویشتن پایی
lubberliness U بی دست و پایی ناازمودگی
kick starter U راه انداز پایی
foot starter U راه انداز پایی
modulus of rigidity U ضریب سخت پایی
treadle press U ماشین چاپ پایی
tarsal U مچ پایی استخوان قوزک پا
subbass U کلیدرکاب پایی ارگ وپیانو
takeoff leg U پایی که فشار برروی ان است
melodion U یکجور ارگ دستی یا پایی
lubberly U از روی کودنی یابیدست و پایی
to muff a ball U از بی دست و پایی توپ رانگرفتن
to muff a catch U از بی دست و پایی توپ رانگرفتن
foot operated starting switch U کلید راه انداز پایی
foot pedal switch سوئیچی که با پدال پایی بکار میافتد.
melodeon U ارگ پایی یا دستی نوعی نی کوچک
pivot foot U پایی که درهنگام حرکت بایدروی زمین بماند
leads U پایی که در پرش از روی مانع زودتر از پای دیگر بلند میشود
lead U پایی که در پرش از روی مانع زودتر از پای دیگر بلند میشود
ill- U ناشی
ill U ناشی
Due to U ناشی از
on account of somebody [something] U ناشی از
resulted U ناشی
descended U ناشی
resulting U ناشی
gauche U ناشی کج
due U ناشی از
ills U ناشی
result U ناشی
emergent U ناشی
amateurish U ناشی
mala filde U ناشی
skill less U ناشی
skilless U ناشی
muff U ناشی
muffed U ناشی
muffing U ناشی
muffs U ناشی
maladroit U ناشی
therefrom U ناشی از ان
dilettantes U ناشی
resultant U ناشی
even tual U ناشی
dilettanti U ناشی
dilettante U ناشی
guttural U ناشی از گلو
novice U ادم ناشی
awkwardness U ناشی گری
unfortunate U ناشی ازبدبختی
toxic U ناشی از زهراگینی
awkward U بی لطافت ناشی
novices U ادم ناشی
gaucherie U ناشی گری
unskil U ناشی بی مهارت
gremie U بی تجربه و ناشی
unperfect U ناشی نابلد
hypostatic U ناشی از ته نشینی
irritative U ناشی از تحریک
tisy U ناشی از مستی
premune U ناشی از جلوگیری
privative U ناشی از محرومیت
variorum U ناشی ازچندمنبع
awkward age U سن خامکار [ناشی]
abnerval U ناشی از عصب
adipic U ناشی ازچربی
as green as grass <idiom> U کم تجربه و ناشی
jackleg U ناشی نادرست
due to an accident U ناشی از یک حادثه
dittographic U ناشی ازتکراراشتباهی
rhapsodical U ناشی از احساسات
sequent U منتج ناشی
negligent U ناشی از بی مبالاتی
rise U ناشی شدن
rises U ناشی شدن
internal U ناشی ازدرون
issues U ناشی شدن
emanate U ناشی شدن
emanates U ناشی شدن
emanating U ناشی شدن
issued U ناشی شدن
stingy U ناشی از خست
issue U ناشی شدن
rise U ناشی شدن از
emanated U ناشی شدن
rises U ناشی شدن از
use inheritance U وراثت ناشی از کاربرد
flows U ناشی شدن فلو
tutelar authority U اختیار ناشی از قیومت
vinculo matrimonii U ناشی از علقه زوجیت
occupation authorities U اقتدارات ناشی از اشغال
occupation disease U امراض ناشی از کار
profits a prendre U حقوق ناشی از مزارعه
toxic psychosis U روان پریشی ناشی از سم
internal U باطنی ناشی ازدرون
perjurious U ناشی از پیمان شکنی
associative inhibition U بازداری ناشی از تداعی
associative facilitation U سهولت ناشی از تداعی
pot valour U دلپری ناشی از مستی
left handed U واقع در سمت چپ ناشی
intuitional U ناشی از درک مستقیم
proceed U ناشی شدن از عایدات
wind wave U موج ناشی از باد
ebb current U جریان ناشی از افت اب
flowed U ناشی شدن فلو
ingenious U با هوش ناشی از زیرکی
diastrophic U ناشی ازتغییرات ارضی
despiteous U ناشی ازکینه یالج
wind wave U خیز اب ناشی از باد
damage feasant U خسارت ناشی از حیوانات
flow U ناشی شدن فلو
impiteous U ناشی از سخت دلی
war risks U خطرات ناشی از جنگ
inexpertly U ازروی ناشی گری
inexpertness U ناشی گری بی تخصصی
proceeded U ناشی شدن از عایدات
well-meaning U ناشی از قصد خوب
arises U رخ دادن ناشی شدن
arise U رخ دادن ناشی شدن
shear crack U ترک ناشی از برش
well meaning U ناشی از قصد خوب
interoceptive U ناشی از امعاء واحشاء
scorbutic U ناشی از کمبود ویتامین C
result U ناشی شدن نتیجه
arising U رخ دادن ناشی شدن
shear failure U گسیختگی ناشی از برش
shear stress U تنش ناشی از برش
kinetic energy U نیروی ناشی ازحرکت
comes U رخ دادن ناشی شدن
thoughtless U لاقید ناشی از بی فکری
come U رخ دادن ناشی شدن
transmission U خطای ناشی از اختلال در خط
transmissions U خطای ناشی از اختلال در خط
well-intentioned U ناشی از نیت خوب
sentiment U ضعف ناشی ازاحساسات
rube U ادم دهاتی ناشی
resulted U ناشی شدن نتیجه
royalistic U ناشی از شاه پرستی
short sighted U ناشی از کوته نظری
renunciatory U ناشی از انکار نفس
absorption losses U تلفات ناشی از جذب
ravening U حریص ناشی از حرص
indiscriminate U ناشی از عدم تبعیض
renunciative U ناشی از انکار نفس
resulting U ناشی شدن نتیجه
form drag U مقاومت ناشی از شکل جسم
rental income U درامد ناشی از اجاره بها
technological unemployment U بیکاری ناشی ازپیشرفتهای فنی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com