English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
due to an accident U ناشی از یک حادثه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
fortuitous event U حادثه جبری حادثه تصادفی
low cycle fatigue U خستگی ناشی از لرزشهایی بافرکانس کم ناشی از تغییرسرعت دوران دستگاه
tortious liability U ضمان ناشی از شبه جرم مسئوولیت ناشی از خطای مدنی
look ahead U جمع کننده سریع که وجود رقم نقلی ناشی از جمع را پیش بینی میکند. و تاخیر ناشی از آن را حذف میکند
event U حادثه
occurrence U حادثه
occurrences U حادثه
accident حادثه
accident U حادثه
events U حادثه
fortuity U حادثه
incidents U حادثه
incident U حادثه
accidents U : حادثه
adventurers U حادثه جو
outbreak U حادثه
outbreaks U حادثه
disaster U حادثه بد
disasters U حادثه بد
casualties U حادثه
casualty U حادثه
occurence U حادثه
accidents U حادثه
uneventful U بی حادثه
phenomenon U حادثه
adventurous <adj.> U حادثه جو
adventure U حادثه
adventures U حادثه
adventuress U زن حادثه جو
eventless U بی حادثه
adventurer U حادثه جو
incident U حادثه عملیاتی
outbreaks U شروع حادثه
mishap U قضا حادثه بد
supervening event U حادثه طاری
episodes U حادثه معترضه
episodes U حادثه ضمنی
episode U حادثه معترضه
episode U حادثه ضمنی
accident reporting U گزارش حادثه
security incident U حادثه امنیتی
incident U حادثه ضمنی
mishaps U قضا حادثه بد
fortuitous event U حادثه قهری
errant U سرگردان حادثه جو
misadventures U حادثه ناگوار
misadventure U حادثه ناگوار
adventurism U حادثه جویی
miscarriage U حادثه ناگوار
incidents U حادثه عملیاتی
incidents U حادثه ضمنی
miscarriages U حادثه ناگوار
a minor incident U یک حادثه جزئی
outbreak U شروع حادثه
accident proof U علت وقوع حادثه
errantry U دربدری حادثه جویی
occupational accident U حادثه در حین کار
misadventures U حادثه ناگوار بدبختی
mischances U رویداد بد حادثه ناگوار
gentleman of fortune U نجیب زاده حادثه جو
mischance U رویداد بد حادثه ناگوار
epoch U عصرتاریخی حادثه تاریخی
misadventure U حادثه ناگوار بدبختی
epochs U عصرتاریخی حادثه تاریخی
force majeure U حادثه غیر قابل پیشگیری
act of God U حادثه قهری قوه قهریه
acts of God U حادثه قهری قوه قهریه
accidence U حادثه اصول صرف و نحو
forcemajeure U حادثه فوق العاده یا غیرمترقبه
improbability U استبعاد حادثه یا امر غیر محتمل
straw in the wind <idiom> U نشانه کوچک قبل از وقوع حادثه
cross a bridge before one comes to it <idiom> U درمورد مشکلی قبل از حادثه فکرکردن
make the scene <idiom> U به محل یا حادثه خاص رفتن ،حاضر شدن
whats' up U در رهگیری هوایی یعنی علت حادثه را گزارش کنید یا وضع چطور است
odyssey U قطعه منظوم رزمی منسوب به هومر شاعر یونانی حاوی شرح مسافرتهای پر حادثه "ادیسه "
odysseys U قطعه منظوم رزمی منسوب به هومر شاعر یونانی حاوی شرح مسافرتهای پر حادثه "ادیسه "
mala filde U ناشی
result U ناشی
descended U ناشی
amateurish U ناشی
dilettanti U ناشی
dilettantes U ناشی
dilettante U ناشی
resulted U ناشی
even tual U ناشی
resulting U ناشی
due U ناشی از
ills U ناشی
maladroit U ناشی
therefrom U ناشی از ان
ill U ناشی
Due to U ناشی از
on account of somebody [something] U ناشی از
muff U ناشی
muffed U ناشی
skill less U ناشی
skilless U ناشی
muffs U ناشی
ill- U ناشی
muffing U ناشی
gauche U ناشی کج
emergent U ناشی
resultant U ناشی
rise U ناشی شدن
stingy U ناشی از خست
sequent U منتج ناشی
rise U ناشی شدن از
awkward age U سن خامکار [ناشی]
awkwardness U ناشی گری
gremie U بی تجربه و ناشی
rises U ناشی شدن
unfortunate U ناشی ازبدبختی
hypostatic U ناشی از ته نشینی
rises U ناشی شدن از
toxic U ناشی از زهراگینی
adipic U ناشی ازچربی
dittographic U ناشی ازتکراراشتباهی
as green as grass <idiom> U کم تجربه و ناشی
novices U ادم ناشی
novice U ادم ناشی
guttural U ناشی از گلو
abnerval U ناشی از عصب
gaucherie U ناشی گری
internal U ناشی ازدرون
emanating U ناشی شدن
emanate U ناشی شدن
premune U ناشی از جلوگیری
emanated U ناشی شدن
tisy U ناشی از مستی
privative U ناشی از محرومیت
awkward U بی لطافت ناشی
issued U ناشی شدن
unperfect U ناشی نابلد
issues U ناشی شدن
emanates U ناشی شدن
rhapsodical U ناشی از احساسات
negligent U ناشی از بی مبالاتی
jackleg U ناشی نادرست
issue U ناشی شدن
variorum U ناشی ازچندمنبع
irritative U ناشی از تحریک
unskil U ناشی بی مهارت
intermezzo U حادثه عشقی نمایش کوتاه در میان پردههای نمایش جدی
occupation authorities U اقتدارات ناشی از اشغال
occupation disease U امراض ناشی از کار
renunciatory U ناشی از انکار نفس
royalistic U ناشی از شاه پرستی
damage feasant U خسارت ناشی از حیوانات
despiteous U ناشی ازکینه یالج
diastrophic U ناشی ازتغییرات ارضی
ravening U حریص ناشی از حرص
profits a prendre U حقوق ناشی از مزارعه
pot valour U دلپری ناشی از مستی
perjurious U ناشی از پیمان شکنی
ebb current U جریان ناشی از افت اب
associative inhibition U بازداری ناشی از تداعی
left handed U واقع در سمت چپ ناشی
inexpertly U ازروی ناشی گری
toxic psychosis U روان پریشی ناشی از سم
tutelar authority U اختیار ناشی از قیومت
impiteous U ناشی از سخت دلی
vinculo matrimonii U ناشی از علقه زوجیت
well-intentioned U ناشی از نیت خوب
war risks U خطرات ناشی از جنگ
wind wave U موج ناشی از باد
inexpertness U ناشی گری بی تخصصی
interoceptive U ناشی از امعاء واحشاء
intuitional U ناشی از درک مستقیم
use inheritance U وراثت ناشی از کاربرد
renunciative U ناشی از انکار نفس
rube U ادم دهاتی ناشی
scorbutic U ناشی از کمبود ویتامین C
shear crack U ترک ناشی از برش
shear failure U گسیختگی ناشی از برش
shear stress U تنش ناشی از برش
short sighted U ناشی از کوته نظری
wind wave U خیز اب ناشی از باد
associative facilitation U سهولت ناشی از تداعی
flowed U ناشی شدن فلو
resulted U ناشی شدن نتیجه
proceeded U ناشی شدن از عایدات
flows U ناشی شدن فلو
come U رخ دادن ناشی شدن
comes U رخ دادن ناشی شدن
resulting U ناشی شدن نتیجه
proceed U ناشی شدن از عایدات
indiscriminate U ناشی از عدم تبعیض
internal U باطنی ناشی ازدرون
thoughtless U لاقید ناشی از بی فکری
transmission U خطای ناشی از اختلال در خط
absorption losses U تلفات ناشی از جذب
flow U ناشی شدن فلو
arising U رخ دادن ناشی شدن
sentiment U ضعف ناشی ازاحساسات
well meaning U ناشی از قصد خوب
well-meaning U ناشی از قصد خوب
transmissions U خطای ناشی از اختلال در خط
kinetic energy U نیروی ناشی ازحرکت
result U ناشی شدن نتیجه
ingenious U با هوش ناشی از زیرکی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com