English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (9 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
somatogenic U ناشی از سلولهای جداری وبدنه
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
somatogenic U ایجادکننده سلولهای جداری وجسمی
parietal U جداری
septal U جداری
zonary U جداری
zonal U جداری
diaphragmatic U جداری
paries U استخوانهای جداری
weephole U لوله جداری
tortious liability U ضمان ناشی از شبه جرم مسئوولیت ناشی از خطای مدنی
low cycle fatigue U خستگی ناشی از لرزشهایی بافرکانس کم ناشی از تغییرسرعت دوران دستگاه
casings U اندود لوله جداری
casing U اندود لوله جداری
unipolar U سلولهای عصبی یک قطبی
odontoblast U سلولهای عاج ساز
extracellular U واقع درخارج سلولهای بدن
leukocytoblast U سلولهای موجدگلبولهای سفید خون
turgor U ورم سلولهای زنده گیاهی
dendrite U شاخههای متعدد سلولهای عصبی
manubrium U سلولهای استوانهای میان جدار داخلی
acanthoma U اماس سلولهای خارداربافت پوششی مالپیقی
myeloma U تومور بدخیم سلولهای مغز استخوان
exodermis U لایهء خارجی سلولهای زنده محیطی
autogenesis U ترکیب یا امیختگی سلولهای همانند یا هم نوع باهم
look ahead U جمع کننده سریع که وجود رقم نقلی ناشی از جمع را پیش بینی میکند. و تاخیر ناشی از آن را حذف میکند
haploid U دارای نیمی ازکروموزومهای اصلی مانندکروموسوم سلولهای جنسی
macromere U سلولهای بزرگتری که در اثر تقسیم سلولی نامساوی تخم ایجادمیشود
unbalanced cell U سلول باطری نیکل کادنیم که بیش از سلولهای دیگر تخلیه شده است
anoxia U فقدان اکسیژن در سلولهای خونی و بافتی که اغلب منجربه زیانهای جبران ناپذیری میشود
hi res graphics U graphics resolution high تصویر صاف و واقعی روی صفحه نمایش که به وسیله تعداد زیادی سلولهای تصویرتولید میشود
gonidium U یکی از سلولهای سبزی که زیر غشاء خارجی بدنه گیاه گلسنگها وجود دارد سلول جنسی جلبک ها وقارچ ها
fissiparous U تولیدکننده سلولهای جدیدبوسیله تقسیم سلولی یاشکاف تقسیم شونده
scanners U وسیله دستی که حاوی یک ردیف از سلولهای نوری- الکتریکی است و وقتی روی تصویر حرکت میکند آنرا به داده تبدیل میکند که توسط کامپیوتر قابل تغییراست
scanner U وسیله دستی که حاوی یک ردیف از سلولهای نوری- الکتریکی است و وقتی روی تصویر حرکت میکند آنرا به داده تبدیل میکند که توسط کامپیوتر قابل تغییراست
scan U وسیلهای در اسکنر, دستگاه فتوکپی و ماشین فکس که از سلولهای نوری- الکتریکی برای تبدیل تصویر به الگویی از پیکسل ها استفاده میکند. این مدل ازنوک اسکن که رنگهای مختلف را تشخیص میدهد استفاده میکند
scans U وسیلهای در اسکنر, دستگاه فتوکپی و ماشین فکس که از سلولهای نوری- الکتریکی برای تبدیل تصویر به الگویی از پیکسل ها استفاده میکند. این مدل ازنوک اسکن که رنگهای مختلف را تشخیص میدهد استفاده میکند
scanned U وسیلهای در اسکنر, دستگاه فتوکپی و ماشین فکس که از سلولهای نوری- الکتریکی برای تبدیل تصویر به الگویی از پیکسل ها استفاده میکند. این مدل ازنوک اسکن که رنگهای مختلف را تشخیص میدهد استفاده میکند
maladroit U ناشی
due U ناشی از
ill- U ناشی
ill U ناشی
amateurish U ناشی
descended U ناشی
dilettanti U ناشی
skilless U ناشی
skill less U ناشی
resultant U ناشی
therefrom U ناشی از ان
dilettante U ناشی
gauche U ناشی کج
ills U ناشی
dilettantes U ناشی
result U ناشی
muffed U ناشی
emergent U ناشی
on account of somebody [something] U ناشی از
Due to U ناشی از
muffing U ناشی
mala filde U ناشی
muff U ناشی
resulted U ناشی
even tual U ناشی
muffs U ناشی
resulting U ناشی
emanated U ناشی شدن
emanate U ناشی شدن
issue U ناشی شدن
gremie U بی تجربه و ناشی
premune U ناشی از جلوگیری
issued U ناشی شدن
issues U ناشی شدن
due to an accident U ناشی از یک حادثه
gaucherie U ناشی گری
privative U ناشی از محرومیت
awkward age U سن خامکار [ناشی]
emanates U ناشی شدن
emanating U ناشی شدن
awkwardness U ناشی گری
guttural U ناشی از گلو
novice U ادم ناشی
novices U ادم ناشی
unfortunate U ناشی ازبدبختی
abnerval U ناشی از عصب
adipic U ناشی ازچربی
jackleg U ناشی نادرست
awkward U بی لطافت ناشی
dittographic U ناشی ازتکراراشتباهی
irritative U ناشی از تحریک
hypostatic U ناشی از ته نشینی
toxic U ناشی از زهراگینی
unskil U ناشی بی مهارت
as green as grass <idiom> U کم تجربه و ناشی
sequent U منتج ناشی
variorum U ناشی ازچندمنبع
tisy U ناشی از مستی
rise U ناشی شدن از
rise U ناشی شدن
internal U ناشی ازدرون
rises U ناشی شدن از
rises U ناشی شدن
stingy U ناشی از خست
unperfect U ناشی نابلد
negligent U ناشی از بی مبالاتی
rhapsodical U ناشی از احساسات
resulting U ناشی شدن نتیجه
despiteous U ناشی ازکینه یالج
well-intentioned U ناشی از نیت خوب
diastrophic U ناشی ازتغییرات ارضی
ebb current U جریان ناشی از افت اب
result U ناشی شدن نتیجه
well meaning U ناشی از قصد خوب
flowed U ناشی شدن فلو
vinculo matrimonii U ناشی از علقه زوجیت
occupation authorities U اقتدارات ناشی از اشغال
occupation disease U امراض ناشی از کار
war risks U خطرات ناشی از جنگ
indiscriminate U ناشی از عدم تبعیض
impiteous U ناشی از سخت دلی
inexpertly U ازروی ناشی گری
inexpertness U ناشی گری بی تخصصی
interoceptive U ناشی از امعاء واحشاء
well-meaning U ناشی از قصد خوب
resulted U ناشی شدن نتیجه
flow U ناشی شدن فلو
left handed U واقع در سمت چپ ناشی
damage feasant U خسارت ناشی از حیوانات
flows U ناشی شدن فلو
associative inhibition U بازداری ناشی از تداعی
associative facilitation U سهولت ناشی از تداعی
wind wave U خیز اب ناشی از باد
absorption losses U تلفات ناشی از جذب
wind wave U موج ناشی از باد
transmissions U خطای ناشی از اختلال در خط
profits a prendre U حقوق ناشی از مزارعه
pot valour U دلپری ناشی از مستی
kinetic energy U نیروی ناشی ازحرکت
arises U رخ دادن ناشی شدن
renunciatory U ناشی از انکار نفس
shear stress U تنش ناشی از برش
come U رخ دادن ناشی شدن
short sighted U ناشی از کوته نظری
ravening U حریص ناشی از حرص
shear failure U گسیختگی ناشی از برش
shear crack U ترک ناشی از برش
arising U رخ دادن ناشی شدن
arise U رخ دادن ناشی شدن
proceed U ناشی شدن از عایدات
comes U رخ دادن ناشی شدن
perjurious U ناشی از پیمان شکنی
renunciative U ناشی از انکار نفس
intuitional U ناشی از درک مستقیم
sentiment U ضعف ناشی ازاحساسات
tutelar authority U اختیار ناشی از قیومت
transmission U خطای ناشی از اختلال در خط
internal U باطنی ناشی ازدرون
toxic psychosis U روان پریشی ناشی از سم
royalistic U ناشی از شاه پرستی
use inheritance U وراثت ناشی از کاربرد
scorbutic U ناشی از کمبود ویتامین C
ingenious U با هوش ناشی از زیرکی
rube U ادم دهاتی ناشی
proceeded U ناشی شدن از عایدات
thoughtless U لاقید ناشی از بی فکری
greenhorns U مبتدی ادم خام یا ناشی
rounding errors U خطاهای ناشی از سرراست کردن
property income tax U مالیات بر درامد ناشی ازمستغلات
repetitive stress injury U اسیب ناشی از فشار تکراری
excess demand inflation U تورم ناشی از مازاد تقاضا
faute de mieux U همجنس خواهی ناشی ازمحرومیت
form drag U مقاومت ناشی از شکل جسم
forced vibration U ارتعاشات ناشی از تحریکات خارجی
rental income U درامد ناشی از اجاره بها
property income U درامد ناشی از املاک ومستغلات
idols of the cave U اوهام ناشی از حالات ویژه هر کس
wind load U سربار ناشی از اثرات باد
supply push inflation U تورم ناشی از فشار عرضه
well mcaning U خوش نیت ناشی از قصدخوب
technological unemployment U بیکاری ناشی ازپیشرفتهای فنی
wage push inflation U تورم ناشی از فشار مزد
to play a poor game U ناشی بودن مهارت نداشتن
paganish U بیت پرست ناشی ار شرک
idols of the market U اوهام ناشی از سخن وامیزش
hunger osteopathy U بیماری استخوانی ناشی از گرسنگی
rain wash U فرسایش ناشی از ریزش باران
simple content debt U دین ناشی از قرارداد شفاهی
social decrement U کاهش ناشی از کار جمعی
social increment U افزایش ناشی از کار جمعی
lummox U ادم ناشی وخام دست
occupation authority U اقتدار ناشی از فتح و پیروزی
dispersion error U اشتباه ناشی از پراکندگی تیر
covenant in low U تعهد ناشی ازحکم قانون
cost push inflation U تورم ناشی از فشار هزینه
maladroitness U ناشی گری بیدست و پایی
greenhorn U مبتدی ادم خام یا ناشی
laity U مردم غیر روحانی ناشی
bizarre U غیر مانوس ناشی از هوس
titular U ناشی از لقب رسمی افتخاری
catcher U بوکسور ناشی کتک خور
machine U خطای ناشی از خرابی قطعه
machines U خطای ناشی از خرابی قطعه
machined U خطای ناشی از خرابی قطعه
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com