English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (1718 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
conflict U ناسازگار بودن مبارزه کردن
conflicted U ناسازگار بودن مبارزه کردن
conflicts U ناسازگار بودن مبارزه کردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
discord U ناجور بودن ناسازگار بودن
disagreeing U مخالف بودن ناسازگار بودن
disagree U مخالف بودن ناسازگار بودن
disagrees U مخالف بودن ناسازگار بودن
disagreed U مخالف بودن ناسازگار بودن
alien U ناسازگار بودن
aliens U ناسازگار بودن
aliens U ناسازگار غریبه بودن
alien U ناسازگار غریبه بودن
combating U مبارزه کردن
combats U مبارزه کردن
challengo U مبارزه کردن
jousting U مبارزه کردن
combated U مبارزه کردن
joust U مبارزه کردن
jousts U مبارزه کردن
jousted U مبارزه کردن
combat U مبارزه کردن
championed U مبارزه دفاع کردن از
champions U مبارزه دفاع کردن از
to take up the gauntlet U قبول مبارزه کردن
to take up the glove U قبول مبارزه کردن
champion U مبارزه دفاع کردن از
championing U مبارزه دفاع کردن از
to conduct [run] a campaign U مبارزه ای [مسابقه ای] را اجرا کردن
to launch [start] a campaign U مبارزه ای [مسابقه ای] را آغاز کردن
bushwhack U ادای کسی را در اوردن مبارزه کردن
appel U پاکوب 2 بار پا کوبیدن شمشیرباز به نشانه متوقف کردن مبارزه
struggles U تلاش کردن مبارزه کردن
struggling U تلاش کردن مبارزه کردن
oppugn U مبارزه کردن با دعوا کردن
struggle U تلاش کردن مبارزه کردن
struggled U تلاش کردن مبارزه کردن
peregrinate U سرگردان بودن اواره بودن در کشور خارجی اقامت کردن
insalubrious U ناسازگار
maladapted U ناسازگار
discordant U ناسازگار
instansigent U ناسازگار
unadjusted U ناسازگار
maladjusted U ناسازگار
disagreeable U ناسازگار
hedgehoggy U ناسازگار
contains U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contain U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
contained U در بر گرفتن محتوی بودن حاوی بودن محاصره کردن
ill-assorted U ناسازگار - ناهمجور
uncompromisingly U سخت ناسازگار
ill sorted U ناسازگار ناپسند
uncompromising U سخت ناسازگار
conflictive U بهم ناسازگار
abhorrent U بیمناک ناسازگار
incompatibly U بطور ناسازگار
inconsistently U بطور ناسازگار
adverse U ناسازگار مضر
to mind U مراقب بودن [مواظب بودن] [احتیاط کردن]
insociable U ناسازگار غیرقابل معاشرت
irreconcilable U جور نشدنی ناسازگار
mutually exclusive U دو به دو ناسازگار مانعه الجمع
incompossible U منافی یکدیگر ناسازگار
incongruously U بطور ناجوریا ناسازگار
hedge hog U ماشین لاروبی ادم ناسازگار
inadaptable U غیر قابل توافق ناسازگار
incompatible U ناسازگار یا آنچه خوب کار نمیکند
monitor U رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitors U رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
monitored U رله کردن پیامها تقویت ارسال امواج به گوش بودن گوش دادن نافر بودن
link U تابع نرم افزاری که امکان ارسال داده بین برنامههای ناسازگار میدهد
platforms U نرم افزار یا شبکهای که میتواند با سخت افزارهای مختلف ناسازگار کار کند و متصل شود
platform U نرم افزار یا شبکهای که میتواند با سخت افزارهای مختلف ناسازگار کار کند و متصل شود
fight U مبارزه
turn to U مبارزه
fights U مبارزه
struggles U مبارزه
bu U مبارزه
campaigns U مبارزه
campaign U مبارزه
campaigning U مبارزه
struggling U مبارزه
struggle U مبارزه
kumite U مبارزه
struggled U مبارزه
campaigned U مبارزه
jisen U مبارزه واقعی
ippon kumite U مبارزه تک ضربهای
braves U به مبارزه طلبیدن
kyorougei U مبارزه تکواندو
Anti – corruption campaign . U مبارزه با فساد
challengers U مبارزه طلب
braving U به مبارزه طلبیدن
bravest U به مبارزه طلبیدن
defies U به مبارزه طلبیدن
defy U به مبارزه طلبیدن
jiya kumite U مبارزه ازاد
braver U به مبارزه طلبیدن
kachi make U مبارزه تا مرگ
braved U به مبارزه طلبیدن
the campaign against terrorism U مبارزه با تروریسم
brave U به مبارزه طلبیدن
defying U به مبارزه طلبیدن
challenger U مبارزه طلب
to take up the gauntlet U مبارزه راپذیرفتن
passive U مبارزه منفی
budo U روش مبارزه
face down <idiom> U به مبارزه طلبیدن
outdare U به مبارزه طلبیدن
defiance U مبارزه طلبی
battling U مبارزه ستیز
sambon kumite U مبارزه سه ضربهای
battles U مبارزه ستیز
battled U مبارزه ستیز
press campaign U مبارزه مطبوعاتی
election campaign U مبارزه انتخاباتی
battle U مبارزه ستیز
sensei U مبارزه مسابقهای
defied U به مبارزه طلبیدن
economic warfare U مبارزه اقتصادی
combativeness U مبارزه طلبی
electioneering U مبارزه انتخاباتی
passives U مبارزه منفی
class struggle U مبارزه طبقهای
literacy campaign U مبارزه با بی سوادی
class struggle U مبارزه طبقاتی
campaigning U لشکرکشی مبارزه انتخاباتی
campaigns U لشکرکشی مبارزه انتخاباتی
campaigned U لشکرکشی مبارزه انتخاباتی
jia ippon kumite U مبارزه ازاد تک ضربهای
sparring match U مبارزه تمرینی بوکس
hajime U اغاز مبارزه کاراته
campaign U لشکرکشی مبارزه انتخاباتی
gage U مبارزه طلبی گروگذاشتن
swordplay U مبارزه زور ازمایی
tatemi U میدان مبارزه کاراته
go dan kumite U مبارزه با ضربههای 5 تایی
fuku shiki kumite U بکارگیری کاتا در مبارزه
combatants U جنگی مبارزه طلب
challenge round U مبارزه با صاحب عنوان
struggle for existence U مبارزه برای زندگی
combatant U جنگی مبارزه طلب
struggle for survival U مبارزه برای بقاء
pit U درگود مبارزه قرار دادن
campaign U رزم [نبرد] [مبارزه] [مسابقه]
attention U شمشیرباز اماده برای مبارزه
throw down the gauntlet <idiom> U به مبارزه یا چیز دیگری طلبیدن
attentions U شمشیرباز اماده برای مبارزه
pits U درگود مبارزه قرار دادن
in a battle for world domination U مبارزه برای سلطه جهان
trench knitfe U چاقوی مخصوص مبارزه دست بیقه
power struggle U مبارزه برای صاحب مقام شدن
tilting yard U میدان مبارزه نیزه بازان و سوارکاران
tiltyard U میدان مبارزه نیزه بازان و سوارکاران
gantelope U باند برای دست دعوت به مبارزه
rematch U مبارزه برای کسب عنوان قهرمانی
crusade [against somebody or something] U مبارزه [با کسی یا چیزی] [اصطلاح مجازی]
press campaingn or stunt U مبارزه سیاسی بوسیله مقاله نویسی در روزنامه ها
The campaign was considered to have failed. U مبارزه [انتخاباتی] شکست خورده بحساب آورده شد.
live up to <idiom> U طبق خواسته کسی عمل کردن ،موافق بودن با ،سازش کردن با
parallelled U برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
parallel U برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
parallelling U برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
parallels U برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
paralleled U برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
paralleling U برابر بودن مانند کردن تشبیه کردن پارالل
The [main] protagonists in the colonial struggle were Great Britain and France. U بریتانیا و فرانسه سردمداران [اصلی] در مبارزه مستعمراتی بودند.
down U توپ اسکواش دو بار به زمین خورده ناتوان از ادامه مبارزه
jiujutsu U مبارزه ژاپنی با استفاده ازنیروی حریف برای پیروزی براو
jiujitsu U مبارزه ژاپنی با استفاده ازنیروی حریف برای پیروزی براو
jujitsu U مبارزه ژاپنی با استفاده ازنیروی حریف برای پیروزی براو
tunnelling U روش بستن یک بسته داده از یک نوع شبکه دربسته دیگر به طوری که روی شبکه دیگر و ناسازگار قابل ارسال باشد
To be very conspicuous . To stick out a mile . To be a marked person . U مثل گاو پیشانی سفید بودن ( انگشت نما ومشخص بودن )
to have short views U د راندیشه حال بودن وبس کوته نظر بودن
to keep guard U بودن احتیاط کردن
to be on guard U بودن احتیاط کردن
jollify U کردن سرخوش بودن
corresponded U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
corresponds U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
up to it/the job <idiom> U مناسب بودن ،برابربودن ،قادربه انجام بودن
outnumbers U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumbering U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
correspond U بهم مربوط بودن مانند یا مشابه بودن
to be in one's right mind U دارای عقل سلیم بودن بهوش بودن
outnumbered U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
outnumber U از حیث شماره بیشتر بودن افزون بودن بر
ambulate U حرکت کردن درحرکت بودن
to wear two faces U دورویی کردن دوروودورنگ بودن
contains U شامل بودن خودداری کردن
waver U فتور پیدا کردن دو دل بودن
hold U متصرف بودن جلوگیری کردن از
agrees U موافقت کردن موافق بودن
exceed U تجاوز کردن متجاوز بودن
to take notice U ملتفت بودن توجه کردن
wavers U فتور پیدا کردن دو دل بودن
look out U نگهبانی کردن موافب بودن
allude U افهار کردن مربوط بودن به
alluded U افهار کردن مربوط بودن به
behove U فرض بودن اقتضاء کردن
alludes U افهار کردن مربوط بودن به
behoove U فرض بودن اقتضاء کردن
tallying U تطبیق کردن مطابق بودن
alluding U افهار کردن مربوط بودن به
tally U تطبیق کردن مطابق بودن
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com