Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 70 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
conflict
U
ناسازگاری تضاد
conflicted
U
ناسازگاری تضاد
conflicts
U
ناسازگاری تضاد
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
polarities
U
تضاد
confliction
U
تضاد
oppositeness
U
تضاد
opposition
U
تضاد
antithesis
U
تضاد
antitheses
U
تضاد
polarization
U
تضاد
polarity
U
تضاد
contradiction
U
تضاد
contradictions
U
تضاد
self contradiction
U
تضاد نفس
economic conflict
U
تضاد اقتصادی
opposition
U
مقاومت تضاد
conflict of interest
U
تضاد منافع
color contrast
U
تضاد رنگی در زمینه فرش
insalubrity
U
ناسازگاری
incongruities
U
ناسازگاری
disagreeability
U
ناسازگاری
maladaptation
U
ناسازگاری
incongruence
U
ناسازگاری
incongruousness
U
ناسازگاری
intransigeance
U
ناسازگاری
inconsistence
U
ناسازگاری
incongruity
U
ناسازگاری
inconsistencies
U
ناسازگاری
inconsistency
U
ناسازگاری
variance
U
ناسازگاری
maladjustment
U
ناسازگاری
maladjustments
U
ناسازگاری
paradoxes
U
ناسازگاری
paradox
U
ناسازگاری
repugnance
U
ناسازگاری
discord
U
ناسازگاری
inconveniences
U
دردسر ناسازگاری
inconsistencies
U
ناسازگاری ناهماهنگی
inconveniencing
U
دردسر ناسازگاری
inconvenience
U
دردسر ناسازگاری
social maladjustment
U
ناسازگاری اجتماعی
vocational maladjustment
U
ناسازگاری شغلی
inconvenienced
U
دردسر ناسازگاری
inconsistency
U
ناسازگاری ناهماهنگی
aversions
U
مخالفت ناسازگاری
disagreement
U
اختلاف ناسازگاری
disagreements
U
اختلاف ناسازگاری
antipathy
U
ناسازگاری انزجار
contrariety
U
مغایرت ناسازگاری
contrariness
U
ناجوری ناسازگاری
incongrvity
U
ناجوری ناسازگاری
aversion
U
مخالفت ناسازگاری
eris
U
الهه ناسازگاری
inconsistence
U
ناسازگاری ناهماهنگی
antibiosis
U
تضاد بین دوموجود زنده کوچک که بیش از یکی از انها در محیط باقی نمیماند
incoherence
U
عدم تطابق ناسازگاری
to be in disagreement
[with somebody]
U
ناسازگاری کردن
[با کسی]
intransigency
U
سخت گیری در سیاست ناسازگاری
to be at odds
[with somebody]
[on / over something]
)
U
ناسازگاری کردن
[با کسی]
[سر چیزی]
to be split
[over something]
[with somebody]
U
ناسازگاری کردن
[با کسی]
[سر چیزی]
intransigence
U
سخت گیری در سیاست ناسازگاری
to be at strife
[with somebody]
[over something]
U
ناسازگاری کردن
[با کسی]
[سر چیزی]
inadaptability
U
عدم قابلیت توافق ناسازگاری
mutual exclusion
U
ناسازگاری دو جانبه ممانعت متقابل
reach out with an olive branch
U
[انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
reach out with an olive branch
<idiom>
U
[انجام دادن کار یا گفتن چیزی که نشان میدهد شما میخواهید به ناسازگاری با دیگری خاتمه دهید.]
voter
U
عنصر منطقی باینری که شرایط سیگنال را در دو یاچند کانال مقایسه کرده و درصورت وقوع ناسازگاری حالت انرا عوض میکند
voters
U
عنصر منطقی باینری که شرایط سیگنال را در دو یاچند کانال مقایسه کرده و درصورت وقوع ناسازگاری حالت انرا عوض میکند
Temerchin motife
U
نگاره تمرچین
[این نقش هشت ضلعی در فرش های افغانی، ترکمنی و قفقازی بکار رفته و ویژگی خاص آن تکرار حالتی از ماهی در طراحی است و بصورت چهار قاب مشابه با تضاد رنگی می باشد.]
antibiosis
U
تضاد بین یک میکرب و فراوردهء میکرب دیگر که باعث از بین رفتن میکرب اولی میشود
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com