English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
d. of constitution U نازکی وجود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
fragilely U به نازکی
extenuation U نازکی
exility U نازکی
gauziness U نازکی
flimsiness U نازکی
fragility U نازکی
nicely U نازکی
thinness U نازکی
tenuity U نازکی
frangibility U نازکی فریفی
d. of feeling U نازکی احساسات
exquisiteness U حساسیت نازکی طبع
chromosphere U لایه نازکی از گازهای نسبتاشفاف
deposit U پوشاندن سطح با لایه نازکی از ماده
fibre optics U انتقال دهنده نوار نازکی ازنور
deposits U پوشاندن سطح با لایه نازکی از ماده
reversing layer U لایه نازکی در قسمت پایینی اتمسفر خورشید
swizzle stick U چوب نازکی برای بهم زدن مشروب
deposit U لایه نازکی از ماده که روی سطح قرار دارد
deposits U لایه نازکی از ماده که روی سطح قرار دارد
enclave economices U اقتصادهائی که عمدتا درکشورهای در حال توسعه وجود دارد در این اقتصادهاتعداد کمی مناطق پیشرفته ازنظر اقتصادی وجود دارد وبقیه مناطق که وسیعترند ازرشد و پیشرفت بسیار کمی برخوردار میباشند
xylotomy U برش دادن چوب بصورت ورقه نازکی برای ازمایش میکروسکپی
ink jet printer U دستگاه خروجی که بوسیله پاشیده شدن لایه نازکی ازجوهر چاپ میکند
corona U سیم نازکی که بخش پودری تونر در چاپگر لیزری رابار میکند با عبور از آن
reed valve U شیری متشکل از ورقه فولادی نازکی که جریان یکطرفه سیال را سبب میشود
coronas U سیم نازکی که بخش پودری تونر در چاپگر لیزری رابار میکند با عبور از آن
shim U واشر نازکی از جنس فلز بادقت زیاد جهت پر کردن فاصله بین دو قطعه
scrim U پارچه استری مبل وغیره کرباس نازکی که بعنوان بتونه قاب چوبی وامثال ان بکارمیبرند
cross flow U دو سیال که بصورت عمود برهم جریان دارند و توسط ورقه نازکی از هم عایق شده اند
palnut U مهره نازکی معمولا از جنس فولاد پرس شده که بمنظورافزایش ایمنی و جلوگیری ازشل شدن مهرههای معمولی روی انها بسته میشود
existences U وجود
In spite of . Despite . Notwithstanding . U با وجود
entity U وجود
entities U وجود
individuation U وجود
in spite U با وجود
neer do well or well U پی وجود
despite U با وجود
existence U وجود
being U وجود
personality U وجود
personalities U وجود
presence U وجود
Despite the fact that… U با وجود اینکه
begetter U وجود اور
pre existence U تقدم وجود
exists U وجود داشتن
existed U وجود داشتن
exist U وجود داشتن
non ego U غیر وجود
pantheist U معتقدبوحدت وجود
essence U وجود ماهیت
drink hail U گوارای وجود
from the bottom of one's heart <idiom> U از اعماق وجود
d. constitution U وجود نازک
none the less U با وجود این
to be there U وجود داشتن
quality U وجود خصوصیت
qualities U وجود خصوصیت
persons U وجود ذات
person U وجود ذات
be U وجود داشتن
self assertiveness U ابراز وجود
fact U وجود مسلم
preexistence U تقدم وجود
reality U اصالت وجود
realities U اصالت وجود
facts U وجود مسلم
virus U وجود دارد
viruses U وجود دارد
in spite of that U با وجود این
nonetheless U بااین وجود
individuality U وجود فردی
regardless U با وجود علیرغم
system U اصول وجود
universe U عالم وجود
body and soul <idiom> U با تمام وجود
systems U اصول وجود
and there an end. U و پایان وجود دارد.
animalization U وجود مواد حیوانی
hydrometeor U وجود بخاراب در هوا
preexistent U دارای تقدم در وجود
preexist U قبلا وجود داشتن
oxaluria U وجود جوهر ترشک
know nothing U منکر وجود خدا
hemoglobinuria U وجود هموگلوبین درادرار
numen U وجود الهی خدا
neer do well or well U ادم بی وجود یا بی خاصیت
for all that U با وجود همه اینها
hematuria U وجود خون در ادرار
in the face of such odds U با وجود این تفاوت
nevertheless U با این وجود علیرغم
cosmos U نظام عالم وجود
beget U سبب وجود شدن
begets U سبب وجود شدن
begetting U سبب وجود شدن
pantheism U ایین وحدت وجود
atheism U انکار وجود خدا
objectives U دارای وجود خارجی
objective U دارای وجود خارجی
cosmologies U نظام عالم وجود
cosmology U نظام عالم وجود
pantheistic U مبنی بر وحدت وجود
pantheism U همه خدایی وحدت وجود
converged U تقارب خطوط وجود تشابه
converges U تقارب خطوط وجود تشابه
converging U تقارب خطوط وجود تشابه
agnostics U عرفای منکر وجود خدا
fetch U مسافت طی شده با وجود بادنامساعد
converge U تقارب خطوط وجود تشابه
trichotomy U تقسیم وجود انسان به سه قسمت
fetched U مسافت طی شده با وجود بادنامساعد
fetches U مسافت طی شده با وجود بادنامساعد
phosphaturia U وجود فوسفات زیاد در پیشاب
give someone a good run for her money <idiom> U رقابت شدید به وجود آوردن
groove U [فاصله ای که بین هر رج وجود دارد.]
There is a mountain of difficulties . U کوهی از مشکلات وجود دارد
I love her with my whole being . U با تمام وجود دوستش دارم
cosmogonic U وابسته به خلقت عالم وجود
reacting U تغییر به علت وجود یک ماده
reacts U تغییر به علت وجود یک ماده
Is there electricity? U آیا برق وجود دارد؟
agnostic U عرفای منکر وجود خدا
Is there drinking water? U آیا آب آشامیدنی وجود دارد؟
Is there a television? U آیا تلویزیون وجود دارد؟
put one's foot down <idiom> U با تمام وجود اعتراض کردن
reacted U تغییر به علت وجود یک ماده
water exists in three phases U اب درسه نمود وجود دارد
She was a fine woman ( person ) . U وجود بسیار نازنینی بود
react U تغییر به علت وجود یک ماده
warehouse refusal U اعلام عدم وجود درانبار
Is there air conditioning? U آیا تهویه مطبوع وجود دارد؟
There's no reason for concern. U دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
unitarianism U وحدت گرایی اعتقاد بوحدت وجود
There is nothing to worry about. U دلیلی برای نگرانی وجود ندارد.
to not be [any] the wiser <idiom> U ملتفت نشدن [با وجود نشانه ها و توضیحات]
radiological survey U بررسی میزان وجود تشعشع اتمی
There is no such number. U همچنین شماره تلفنی وجود ندارد.
syupersubstantial U مافق وجود یا جوهر مادی روحی
substantialize U دارای وجود خارجی کردن یاشدن
Such a thing does not exist at all . U چنین چیزی اصلا" وجود ندارد
There's an exception to every rule. U برای هر قانونی استثنائی وجود دارد.
You are needed . They need you . U وجود شما مورد نیاز است
To put ones heart and soul into a job . U باتمام وجود کاری را انجام دادن
objectiveness U با داشتن وجود خارجی بطورواقعی یاخارجی
Is there heating? U آیا سیستم حرارتی وجود دارد؟
androgyny U وجود دو حالت زنانگی ومردانگی توام
lactosuria U وجود ماده قندی شیر درپیشاب
cosmologist U دانشمند ومحقق درعلم عالم وجود
logos U اصل یا منشاء عقل عالم وجود
albinism U عدم وجود رنگ دانه در بدن
in nature U همه جا دارای وجود خارجی یا طبیعی
factionalism U اعتقاد به لزوم وجود احزاب سیاسی
homogamy U وجود گلبرگهای مشابه ومتجانس در گیاه
dualism U وجود دو موقعیت یاپدیده متضاد در کنار یکدیگر
transients U آنچه برای مدت کوتاهی وجود دارد
There is one physician for every 260 inhabitants. U برای هر ۲۶۰ ساکن یک پزشک وجود دارد.
However hard he tried ... U با این وجود که او [مرد] سخت تلاش کرد ...
Where theres will theres a way . <proverb> U تا وقتى خواسته اى هست ,راهى هم وجود دارد .
cosmogony U خلقت وپیدایش عالم وجود کیهان شناسی
transient U آنچه برای مدت کوتاهی وجود دارد
anthropopathism U اعتقاد به وجود روح انسانی در اشیاء و موجودات
There is no reason to do something U دلیلی وجود ندارد که کاری انجام شود.
Racial prejudice prevails in some countries. U دربرخی کشورها تعصبات نژادی وجود دارد
There's no danger of that happening again. U خطری وجود ندارد که آن دوباره اتفاق بیافته.
There are not many amusements in this town. U دراین شهر تفریحات زیادی وجود ندارد
Ah, what the heck! U اه مهم نیست! [اه با وجود این کار را میکنم!]
resident U ما در حافظه بار کردن ندارد وجود دارد
residents U ما در حافظه بار کردن ندارد وجود دارد
xanthoma U وجود لکههای زرد غیرمنظم در زیر پوست
Inquietude U حس آشوبی که از وجود آسایش و سکون به دست می آید.
She loves him in spite lf sll his faults . U با وجود تمام عیبهایش اورا دوست دارد
deque U یک صف دو سر که امکان درج و حذف را در هر دو انتهای لیست به وجود می اوردردیف
There are ine milion book (volumes)in this library. U دراین کتابخانه یک میلیون جلد کتاب وجود دارد
The chances of a soloution are bleak. U احتمال وجود راه حلی بسیار ضعیف است
windage U تنظیم حرکت تفنگ درهدفگیری هنگام وجود بادعرضی
Trinity U سه گانگی [معتقد به وجود سه اقنوم در خدای واحد] [تثلیث]
non striker U توپزنی که با وجود ایستادن جلو میله ضربه نمیزند
reticle U تار موئینی که در دوربین نقشه برداری وجود دارد
addressing U دستیابی سریع به داده به علت وجود آن در فیلد آدرس
Is there a camp site near here? U آیا نزدیک اینجا محل اردو وجود دارد؟
Is there a camp site near here? U آیا نزدیک اینجا چادر زدن وجود دارد؟
There is more to it than meets the eye. U ارزش [و یا حقایق] پنهان در مورد چیزی وجود دارد.
crevice corrosion U خوردگی ناشی از وجود ترک مویی یا درز در ساختمان یک قطعه
I don't think there's any question about it. U من فکر نمی کنم که در مورد آن تردیدی وجود داشته باشد.
standard U خصوصیات خاص که به صورت طبیعی در سیستم کامپیوتری وجود دارد
There is no pleasure without pain . <proverb> U هیچ کامیابى و لذتى بدون درد ورنج وجود ندارد .
standards U خصوصیات خاص که به صورت طبیعی در سیستم کامپیوتری وجود دارد
double coincidence of wants U نیازها وضعیتی که باید در مبادله پایاپای وجود داشته باشد
main U ورود به کاتالوگ که در آن اطلاعات مهم درباره موضوع وجود دارد
notation U قالب ریاضی که عملگها درون عملوندها توکار وجود دارند.
laid paper U کاغذی که در متن اصلی ان خطوط موازی وجود داشته باشد
windage U تنظیم کمان هنگام وجود بادعرضی برای دقت در هدفگیری
move of pattern U [وجود تقارن و هماهنگی نگاره ها پس از اتمام بافت در مقایسه با نقشه]
notations U قالب ریاضی که عملگها درون عملوندها توکار وجود دارند.
natural rate hypothesis U هیچ تمایلی برای تورم در جهت افزایش یا کاهش وجود ندارد
escarpments U پرتگاه یا شیب تندی که توسط عوامل طبیعی به وجود امده است
Where the carcass is there the ravens will collect together. <proverb> U هر کجا لاشه اى وجود دارد آنجا لاشخورها دور هم جمع مى شوند.
escarpment U پرتگاه یا شیب تندی که توسط عوامل طبیعی به وجود امده است
It is all over between them . They are thru with each other . U بین آنها چیزی باقی نمانده ( را بطه یا تماسی وجود ندارد )
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com