English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 131 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
d. of feeling U نازکی احساسات
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
fragility U نازکی
flimsiness U نازکی
fragilely U به نازکی
gauziness U نازکی
thinness U نازکی
tenuity U نازکی
nicely U نازکی
exility U نازکی
extenuation U نازکی
d. of constitution U نازکی وجود
frangibility U نازکی فریفی
exquisiteness U حساسیت نازکی طبع
chromosphere U لایه نازکی از گازهای نسبتاشفاف
deposits U پوشاندن سطح با لایه نازکی از ماده
fibre optics U انتقال دهنده نوار نازکی ازنور
deposit U پوشاندن سطح با لایه نازکی از ماده
swizzle stick U چوب نازکی برای بهم زدن مشروب
reversing layer U لایه نازکی در قسمت پایینی اتمسفر خورشید
deposits U لایه نازکی از ماده که روی سطح قرار دارد
deposit U لایه نازکی از ماده که روی سطح قرار دارد
xylotomy U برش دادن چوب بصورت ورقه نازکی برای ازمایش میکروسکپی
reed valve U شیری متشکل از ورقه فولادی نازکی که جریان یکطرفه سیال را سبب میشود
coronas U سیم نازکی که بخش پودری تونر در چاپگر لیزری رابار میکند با عبور از آن
corona U سیم نازکی که بخش پودری تونر در چاپگر لیزری رابار میکند با عبور از آن
ink jet printer U دستگاه خروجی که بوسیله پاشیده شدن لایه نازکی ازجوهر چاپ میکند
shim U واشر نازکی از جنس فلز بادقت زیاد جهت پر کردن فاصله بین دو قطعه
scrim U پارچه استری مبل وغیره کرباس نازکی که بعنوان بتونه قاب چوبی وامثال ان بکارمیبرند
cross flow U دو سیال که بصورت عمود برهم جریان دارند و توسط ورقه نازکی از هم عایق شده اند
heartbeat U احساسات
sentiments U احساسات
heartbeats U احساسات
emotions U احساسات
soulful U پر از احساسات
emotion U احساسات
rhapsodical U ناشی از احساسات
nationallism U احساسات ملی
emotionless U عاری از احساسات
folkway U احساسات عمومی
emotive U وابسته به احساسات
acold U بدون احساسات
schwarmerei U احساسات شدید
affects U احساسات برخورد
enthused U احساسات رابرانگیختن
enthuse U احساسات رابرانگیختن
to gall a person's kibes U احساسات کسی را
heartstrings U احساسات عمیق
braced U تحریک احساسات
brace U تحریک احساسات
impressive U برانگیزنده احساسات
affecting U محرک احساسات
enthuses U احساسات رابرانگیختن
enthusing U احساسات رابرانگیختن
sentimentalize U با احساسات امیختن
rhapsodically U از روی احساسات
affect U احساسات برخورد
schwarmerei U احساسات افراطی
sexier U دارای احساسات شهوانی
sentimentalism U گرایش بسوی احساسات
religious sentiments U احساسات وعقاید مذهبی
seentimentally U از روی احساسات یا عاطفه
neighbourly feelings U احساسات همسایگی همدردی
sweep off one's feet <idiom> U بر احساسات فائق آمدن
soft spot for someone/something <idiom> U احساسات تندوتیز داشتن
heart goes out to someone <idiom> U ابراز احساسات کردن
self composed U مستولی بر احساسات خود
sensate U با احساسات درک کردن
sentimentalization U ایجاد احساسات وعواطف
heartstring U عمیق ترین احساسات دل
shake-ups U احساسات راتحریک کردن
internationalism U احساسات بین المللی
sentimentally U از روی احساسات یاعاطفه
fanatical U دارای احساسات شدید
white-hot U دارای احساسات برانگیخته
white hot U دارای احساسات برانگیخته
shake up U احساسات راتحریک کردن
shake-up U احساسات راتحریک کردن
sentimental U مبنی بر احساسات یا عقیده
pathetic U دارای احساسات شدید
unfeeling U بیحس فاقد احساسات
fanatics U دارای احساسات شدید
fanatic U دارای احساسات شدید
mush U احساسات بیش ازحد
sentient U حساس دستخوش احساسات
sexy U دارای احساسات شهوانی
sexiest U دارای احساسات شهوانی
sentimentality U گرایش بسوی احساسات
palnut U مهره نازکی معمولا از جنس فولاد پرس شده که بمنظورافزایش ایمنی و جلوگیری ازشل شدن مهرههای معمولی روی انها بسته میشود
your words offended her U سخنان شما به احساسات اوبرخورد
get a grip of oneself <idiom> U کنترل کردن احساسات شخصی
close to home <idiom> U به احساسات شخصی نزدیک شدن
sectarianize U با احساسات و تعصبات مسلکی امیختن
To play (trifle) with someones feeling. U با احساسات کسی بازی کردن
high mind U با مناعت دارای احساسات بلند
wear one's heart on one's sleeve <idiom> U نشان دادن تمام احساسات
pathognomic U وابسته به تشخیص ناخوشی یا احساسات
tough minded U دارای فکر خشن وبدون احساسات
wounded feelings U رنجش برخوردگی احساسات جریحه دار
soul-searching U بررسی دقیق احساسات وانگیزههای خود
soul searching U بررسی دقیق احساسات وانگیزههای خود
philanthropic feelings U احساسات بشر دوستانه و نوع پرستانه
heart strings U عمیق ترین احساسات دل رشته هایاریسمانهای دل
pornography U نقاشی یا عکس محرک احساسات جنسی
passion U اشتیاق وعلاقه شدید احساسات تند وشدید
She has emotional entanglements (involvement ) . U گرفتاریهای احساسی دارد ( عشق ؟ احساسات وغیره )
soap operas U نمایشهای تلویزیونی یارادیویی پر احساسات وکم ارزش
homosexuals U دارای احساسات جنسی نسبت به جنس موافق
homosexual U دارای احساسات جنسی نسبت به جنس موافق
debunks U احساسات غلط و پوچ را ازکسی دور کردن
soap opera U نمایشهای تلویزیونی یارادیویی پر احساسات وکم ارزش
debunking U احساسات غلط و پوچ را ازکسی دور کردن
debunked U احساسات غلط و پوچ را ازکسی دور کردن
debunk U احساسات غلط و پوچ را ازکسی دور کردن
slobbers U دارای احساسات بچگانه مثل بچه بوسیدن یاگریستن
slobbered U دارای احساسات بچگانه مثل بچه بوسیدن یاگریستن
eroticism U تحریک احساسات شهوانی بوسیله تخیل ویابوسایل هنری
slobber U دارای احساسات بچگانه مثل بچه بوسیدن یاگریستن
slobbering U دارای احساسات بچگانه مثل بچه بوسیدن یاگریستن
parabiosis U برگشت ووقفه فعالیت حیاتی موجود فرونشستگی احساسات یافعالیت
fiend U دارای احساسات شدید [دیوانه وار مشتاق یا علاقه مند]
his words injured my feelings U سخنایش بمن برخورد سخنانش احساسات مراجریحه دار کرد
oedipus complex U احساسات محبت امیزبچه نسبت به والدین جنس مخالف خود
oedipal U وابسته به احساسات و علائق کودکان 3 تا 6 ساله نسبت بوالدین جنس مخالف خود
demagogisme U استفاده نامشروع از احساسات حاد و تعصبات عوام و مردم کوچه و بازار به منظور وصول به اهداف سیاسی
erogenous U ارضاکننده تحریکات شهوانی و جنسی محرک احساسات جنسی
exhibitionism U نوعی انحرافات جنسی که دران شخص بوسیله نشان دادن الت جنسی خود احساسات شهوانی رافرومینشاند عریان گرائی
sex U احساسات جنسی روابط جنسی
sexes U احساسات جنسی روابط جنسی
approval by acclamation U تصویب به وسیله کف زدن وابراز احساسات این گونه تصویب زمانی مصداق پیدامیکند که مخالف جدی وجودنداشته باشد و طبعا" مسئله شمردن صاحبان اصوات تحسین امیز منتفی است
feelings indigenous to man U احساسات طبیعی انسان احساساتی که در انسان بومی یا طبیعی هستند
voluntary manslaughter U قتل غیر عمد با سوء نیت نسبی عبارت از حالتی است که قاتل در اثر غلبه هیجان و غلیان احساسات مرتکب قتلی شودکه در ان رکن عمد به طورکامل موجود نیست و در عین حال قتل غیر عمد هم محسوب نمیشود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com