English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
overflow area U ناحیه سرریز
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
overflowed U بررسی پرچم سرریز در صورت رخ دادن سرریز
overflow U بررسی پرچم سرریز در صورت رخ دادن سرریز
overflows U بررسی پرچم سرریز در صورت رخ دادن سرریز
blitter U عنصر الکترونیکی که برای حرکت دادن یک تصویر از یک ناحیه حافظه به ناحیه دیگر طراحی شده است
botany U گیاهان یک ناحیه زندگی گیاهی یک ناحیه
overflowed U سرریز
overflows U سرریز
spillway U سرریز
spillweir dam U سد سرریز
weir U سرریز
overflow U سرریز
overfall U سرریز
spillover U سرریز
overfall dam U سد سرریز
weirs U سرریز
spillway slab U تاوه سرریز
decants U سرریز کردن
decanting U سرریز کردن
decanted U سرریز کردن
warning pipe U لوله سرریز
decant U سرریز کردن
run over <idiom> U سرریز شدن
step weir U سرریز پلکانی
overflow check U بررسی سرریز
skew weir U سرریز اریب
trapezoidal weir U سرریز ذوذنقهای
circular weir U سرریز مدور
overflow check U مقابله سرریز
gravity spillway dam U سد سرریز وزنی
fuse plug U سرریز خاکی
portable weir U سرریز دستی
overflow pipe U لوله سرریز
free spillweir U سرریز ازاد
side weir U سرریز کناری
overflow duct U مجرای سرریز
storm water overflow U سرریز اب باران
overflow indicator U سرریز نما
overflow flag bit U بیت پرچم سرریز
notch piers U پایههای جانبی سرریز
thin plate weir U سرریز لبه تیز
measuring weir U سرریز اندازه گیری جریان اب در کانال
velocity of retreat U سرعت متوسط اب در پائین دست سرریز
velocity of approach U سرعت متوسط اب هنگام رسیدن به تاج سرریز یا سد
nappe U تیغه ابی که روی سرریز یابند ریزش میکند
overflows U بیت در کلمهای که یک میشود تاگر سرریز ریاضی رخ دهد
overflowed U بیت در کلمهای که یک میشود تاگر سرریز ریاضی رخ دهد
overflow U بیت در کلمهای که یک میشود تاگر سرریز ریاضی رخ دهد
indicator U ثبات یا بیت علامت که وضعیت پردازنده و ثباتهایش را نشان میدهد مثل رقم نقلی یا سرریز
processor U کلمهای که حاوی تعدادی بیت وضعیت مثل پرچم رقم نقلی , صفر و سرریز است
districts U ناحیه
output area U ناحیه
demesne U ناحیه
reaches U ناحیه
reaching U ناحیه
situs U ناحیه
sector U ناحیه
subregion U ناحیه
ranges U ناحیه
ranged U ناحیه
range U ناحیه
sympatric U هم ناحیه
proclimax U ناحیه
reach U ناحیه
reached U ناحیه
area U ناحیه
regions U ناحیه
realm U ناحیه
realms U ناحیه
local <adj.> U ناحیه ای
shires U ناحیه
shire U ناحیه
partitions U ناحیه
partition U ناحیه
wards U ناحیه
ward U ناحیه
areas U ناحیه
regional <adj.> U ناحیه ای
zones U ناحیه
region U ناحیه
sectors U ناحیه
zone U ناحیه
district U ناحیه
depletion zone U ناحیه تخلیه
depletion barrier U ناحیه تخلیه
depletion layer U ناحیه تخلیه
edge zone U ناحیه لبه
broca's area U ناحیه بروکا
littoral U ناحیه ساحلی
fixed area U ناحیه ثابت
depletion area U ناحیه تخلیه
measuring range U ناحیه ی سنجش
dead space U ناحیه کور
buffer area U ناحیه میانگیر
magnetic domain U ناحیه مغناطیسی
range of adjustment U ناحیه تنظیم
climatic region U ناحیه اقلیمی
radius of action U ناحیه رانندگی
common area U ناحیه مشترک
pyramidal area U ناحیه هرمی
critical area U ناحیه بحرانی
critical region U ناحیه بحرانی
critical region U ناحیه شاخص
range of variation U ناحیه انحراف
motor area U ناحیه حرکتی
regions U ناحیه فضا
slums U ناحیه فقیرنشین
gold field U ناحیه زرخیز
goldfield U ناحیه زرخیز
heat affected zone U ناحیه پیوند
region U ناحیه عملیات
oral zone U ناحیه دهانی
region U ناحیه فضا
region U ناحیه نظامی
output area U ناحیه خروجی
hypnogenic zone U ناحیه خواب زا
indifference zone U ناحیه خنثی
forbidden zone U ناحیه ممنوع
regions U ناحیه عملیات
regions U ناحیه نظامی
frequency region U ناحیه فرکانس
intermediate zone U ناحیه ی میانی
slum U ناحیه فقیرنشین
naval district U ناحیه دریایی
input area U ناحیه ورودی
commutation zone U ناحیه کموتاسیون
geiger muller region o. plateau U ناحیه قطع
genital zone U ناحیه تناسلی
part U سهم ناحیه
range of storke U ناحیه ضربه
telephone area U ناحیه اتصال
lumbar U ناحیه کمر
touch spot U ناحیه بساوشی
soft spot U ناحیه نشست
skid row U ناحیه پست
sector U خط کش ریاضی ناحیه
zone U منطقه ناحیه
two phase region U ناحیه دو فازی
silva U ناحیه جنگلی
regionalism U ناحیه گرایی
terrain U زمین ناحیه
Equator U ناحیه استوایی
zones U منطقه ناحیه
territorialization U ایجاد ناحیه
suppressor area U ناحیه بازدارنده
storage area U ناحیه انبارش
the abdominal region U ناحیه شکم
Sept U ناحیه محصو
erogenous zone U ناحیه شهوتزا
erogenous zones U ناحیه شهوتزا
sectors U خط کش ریاضی ناحیه
active area U ناحیه فعال
wernicke's area U ناحیه ورنیکه
districts U ناحیه نظامی
district U ناحیه نظامی
area search U جستجوی ناحیه
arid area U ناحیه خشک
audio range U ناحیه صوتی
recording eara U ناحیه ضبط
baffle area U ناحیه کور
range of variation U ناحیه تغییر
residential area U ناحیه مسکونی
work area U ناحیه کاری
boom swing U ناحیه لرزش
sector commander U فرمانده ناحیه
sciatic U ناحیه چاربند
scan area U ناحیه پیمایش
zone of contact U ناحیه تماس
zonule U منطقه یا ناحیه کوچک
regionalistic U منطقهای ناحیه گرای
neck of the woods <idiom> U ناحیه یا قسمتی از کشور
tertiary projection area U ناحیه فرافکنی سوم
motor perceptual region U ناحیه حرکتی- ادراکی
naval district U ناحیه عملیات دریایی
sylva U درختان جنگلی یک ناحیه
space charge U ناحیه بار فضا
reverse flow regin U ناحیه جریان معکوس
primary sensory area U ناحیه حسی نخستین
rimland U حومه ناحیه مرکزی
primary projection area U ناحیه فرافکنی نخستین
shielding region U ناحیه حفافت کننده
popliteal U مربوط به ناحیه رکبی
poplitaeal U مربوط به ناحیه رکبی
pierian U وابسته به ناحیه پیریا
palatinate U ناحیه قلمرو کنت
to level off U مسطح شدن [ناحیه ای]
to level off U یکنواخت شدن [ناحیه ای]
coagulation U تجمع مواد در یک ناحیه
regionalist U منطقهای ناحیه گرای
common storage area U ناحیه اشتراکی انباره
fingerprint region U ناحیه اثر انگشتی
forbidden energy zone U ناحیه انرژی ممنوع
drilling range U ناحیه مته کاری
geiger muller region o. plateau U ناحیه گایگر مولر
heating zone U منطقه یا ناحیه حرارتی
high frequency range U ناحیه ی فرکانس بالا
auditory projection area U ناحیه ادراک شنیداری
zones U ناحیه دسته بندی
bailiwick U ناحیه قلمرو مامور
executive area U ناحیه هماهنگ ساز
pale U ناحیه محصور قلمروحدود
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com