Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
forbidden energy zone
U
ناحیه انرژی ممنوع
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
forbidden zone
U
ناحیه ممنوع
virtual level
U
تراز انرژی سیستم هستهای داخل اتم که انرژی برانگیزش ان کمتر از کمترین انرژی جداشده از ذره هستهای بیشتر است
blitter
U
عنصر الکترونیکی که برای حرکت دادن یک تصویر از یک ناحیه حافظه به ناحیه دیگر طراحی شده است
botany
U
گیاهان یک ناحیه زندگی گیاهی یک ناحیه
pair production
U
تغییر شکل انرژی سینتیک فوتون یا هر ذره پر انرژی به جرم
intrinsic energy
U
انرژی موجود در یک ترکیب شیمیایی انرژی ذاتی
energy transition
U
عبور انرژی
[ عبور عرضه انرژی ازسوخت سنگواره ای به سوخت پایدار ]
european unclear a energy agency
U
اداره انرژی هستهای اروپا یکی از سازمانهایی که درسال 8591 در بطن سازمان همکاری اقتصادی اروپا و به منظور تولید انرژی اتمی وبرای مقاصد صلح امیز درکشورهای اروپای غربی ایجاد شده است
fission to yield ratio
U
توان بمب اتمی نسبت انرژی شکافت اتمی به انرژی حاصله از پرتاب بمب
prohibited
U
ممنوع
prohibbited
U
ممنوع
in d.
U
ممنوع
impermissible
U
ممنوع
barred
U
ممنوع
taboo
U
ممنوع
taboos
U
ممنوع
illicit
U
ممنوع
forbidden
U
ممنوع
disallowable
U
ممنوع
debarred
U
ممنوع کردن
rule out
U
ممنوع ساختن
closed
U
ممنوع الورود
no waiting
U
توقف ممنوع
restrict
U
ممنوع کردن
forbid
U
ممنوع کردن
forbidden
U
ممنوع شده
it's forbidden to ...
U
ممنوع است که...
prohibits
U
ممنوع کردن
no parking
U
توقف ممنوع
prohibiting
U
ممنوع کردن
debar
U
ممنوع کردن
forbids
U
ممنوع کردن
prohibit
U
ممنوع کردن
debars
U
ممنوع کردن
debarring
U
ممنوع کردن
prohibited goods
U
اشیاء ممنوع
restricting
U
ممنوع کردن
NO PARKING
U
پارکینگ ممنوع
forbidden vibration
U
ارتعاشات ممنوع
forbidden band
U
نوار ممنوع
prohibited
U
ممنوع شده
restricts
U
ممنوع کردن
to be absolutely forbidden
[prohibited]
U
مطلقا ممنوع بودن
No camping
U
اردو زدن ممنوع
No camping
U
چادر زدن ممنوع
ban item
U
کالای ممنوع الورود
no smoking allowed
U
استعمال دخانیان ممنوع
No left
[right]
turn!
U
گردش به چپ
[راست]
ممنوع!
bar
U
بازداشتن ممنوع کردن
forbidden transition
U
جهش الکترونی ممنوع
it is strictly forbidden
U
اکیدا ممنوع است
bars
U
بازداشتن ممنوع کردن
no thoroughfare
U
امدو شدیاعبور) ممنوع است
the import of which is prohibited
U
ان کالا ممنوع الورود است
proscribe
U
ممنوع ساختن تحریم کردن
proscribed
U
ممنوع ساختن تحریم کردن
proscribes
U
ممنوع ساختن تحریم کردن
proscribing
U
ممنوع ساختن تحریم کردن
dut of court
U
ممنوع از اینکه دادگاه بافهارارتش رسیدگی می نماید
dry town
U
شهری که فروش نوشابه دران ممنوع است
to bar somebody from something
[doing something]
U
ممنوع کردن
[کسی از چیزی]
[اصطلاح رسمی ]
to bar somebody from a competition
U
شرکت در مسابقه ای را برای کسی ممنوع کردن
sound absorption
U
خاصیت تبدیل انرژی صوتی خاصیت جذب انرژی صوتی
commit no nuisance
U
ادرار کردن و اشغال ریختن اینجا ممنوع است
weather bound
U
ممنوع ازحرکت بواسطه بدی هوا منتظرهوای خوب
fence month
U
ماهی که شکارگوزن یاماهی گیری دران ممنوع است
talking is not permitted
U
سخن گفتن مجاز نیست صحبت ممنوع است
outlaw
U
یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
outlawing
U
یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
outlaws
U
یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
outlawed
U
یاغی شمردن غیرقانونی اعلام کردن ممنوع ساختن
forbidden fruits
U
چیزی که به واسطه ممنوع بودن انسان بدان ارزو میکند
forbidden fruit
U
چیزی که به واسطه ممنوع بودن انسان بدان ارزو میکند
black book
U
دفتر ثبت نام تبه کاران ومجرمین یاکسانی که از انجام عملی ممنوع میشوند
reaches
U
ناحیه
situs
U
ناحیه
output area
U
ناحیه
districts
U
ناحیه
regional
<adj.>
U
ناحیه ای
ranges
U
ناحیه
ranged
U
ناحیه
range
U
ناحیه
local
<adj.>
U
ناحیه ای
demesne
U
ناحیه
sympatric
U
هم ناحیه
reaching
U
ناحیه
subregion
U
ناحیه
reach
U
ناحیه
reached
U
ناحیه
partition
U
ناحیه
partitions
U
ناحیه
area
U
ناحیه
sector
U
ناحیه
wards
U
ناحیه
ward
U
ناحیه
zones
U
ناحیه
shire
U
ناحیه
shires
U
ناحیه
realm
U
ناحیه
realms
U
ناحیه
zone
U
ناحیه
regions
U
ناحیه
region
U
ناحیه
district
U
ناحیه
proclimax
U
ناحیه
sectors
U
ناحیه
areas
U
ناحیه
the abdominal region
U
ناحیه شکم
active area
U
ناحیه فعال
suppressor area
U
ناحیه بازدارنده
part
U
سهم ناحیه
two phase region
U
ناحیه دو فازی
territorialization
U
ایجاد ناحیه
pyramidal area
U
ناحیه هرمی
magnetic domain
U
ناحیه مغناطیسی
critical area
U
ناحیه بحرانی
storage area
U
ناحیه انبارش
Equator
U
ناحیه استوایی
goldfield
U
ناحیه زرخیز
heat affected zone
U
ناحیه پیوند
dead space
U
ناحیه کور
regions
U
ناحیه عملیات
critical region
U
ناحیه شاخص
critical region
U
ناحیه بحرانی
recording eara
U
ناحیه ضبط
measuring range
U
ناحیه ی سنجش
range of adjustment
U
ناحیه تنظیم
terrain
U
زمین ناحیه
regionalism
U
ناحیه گرایی
radius of action
U
ناحیه رانندگی
broca's area
U
ناحیه بروکا
zone of contact
U
ناحیه تماس
boom swing
U
ناحیه لرزش
baffle area
U
ناحیه کور
indifference zone
U
ناحیه خنثی
residential area
U
ناحیه مسکونی
telephone area
U
ناحیه اتصال
input area
U
ناحیه ورودی
lumbar
U
ناحیه کمر
audio range
U
ناحیه صوتی
intermediate zone
U
ناحیه ی میانی
range of storke
U
ناحیه ضربه
commutation zone
U
ناحیه کموتاسیون
range of variation
U
ناحیه تغییر
littoral
U
ناحیه ساحلی
gold field
U
ناحیه زرخیز
common area
U
ناحیه مشترک
area search
U
جستجوی ناحیه
climatic region
U
ناحیه اقلیمی
hypnogenic zone
U
ناحیه خواب زا
arid area
U
ناحیه خشک
buffer area
U
ناحیه میانگیر
touch spot
U
ناحیه بساوشی
work area
U
ناحیه کاری
region
U
ناحیه نظامی
sectors
U
خط کش ریاضی ناحیه
sector
U
خط کش ریاضی ناحیه
edge zone
U
ناحیه لبه
Sept
U
ناحیه محصو
geiger muller region o. plateau
U
ناحیه قطع
region
U
ناحیه عملیات
district
U
ناحیه نظامی
genital zone
U
ناحیه تناسلی
region
U
ناحیه فضا
frequency region
U
ناحیه فرکانس
overflow area
U
ناحیه سرریز
districts
U
ناحیه نظامی
wernicke's area
U
ناحیه ورنیکه
range of variation
U
ناحیه انحراف
silva
U
ناحیه جنگلی
output area
U
ناحیه خروجی
oral zone
U
ناحیه دهانی
skid row
U
ناحیه پست
fixed area
U
ناحیه ثابت
slum
U
ناحیه فقیرنشین
slums
U
ناحیه فقیرنشین
soft spot
U
ناحیه نشست
zones
U
منطقه ناحیه
regions
U
ناحیه فضا
scan area
U
ناحیه پیمایش
depletion layer
U
ناحیه تخلیه
depletion zone
U
ناحیه تخلیه
depletion barrier
U
ناحیه تخلیه
zone
U
منطقه ناحیه
sector commander
U
فرمانده ناحیه
depletion area
U
ناحیه تخلیه
regions
U
ناحیه نظامی
sciatic
U
ناحیه چاربند
naval district
U
ناحیه دریایی
motor area
U
ناحیه حرکتی
erogenous zone
U
ناحیه شهوتزا
erogenous zones
U
ناحیه شهوتزا
countermanded
U
لغو کردن برگرداندن حکم صادره ممنوع کردن
countermand
U
لغو کردن برگرداندن حکم صادره ممنوع کردن
countermands
U
لغو کردن برگرداندن حکم صادره ممنوع کردن
countermanding
U
لغو کردن برگرداندن حکم صادره ممنوع کردن
disbarment
U
محروم کردن از حق وکالت دادگستری ممنوع الوکاله کردن
breadbasket
U
معده ناحیه حاصلخیز
domains
U
ناحیه یا گروه ها در یک شبکه
tertiary projection area
U
ناحیه فرافکنی سوم
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com