English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
special degration U نابودی ویژه که عبارتست ازوزن خاک فرسایش یافته سالیانه در واحد سطح
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
rill erosion U این نوع فرسایش دراولین بسترفرسایش یافته بصورت جوی دیده میشود
attrition rate U میزان کاهش توان رزمی نواخت فرسایش سرعت فرسایش
idiosyncrasies U طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
idiosyncrasy U طبیعت ویژه طرز فکر ویژه شیوه ویژه هرنویسنده خصوصیات اخلاقی
absolute system of units سیستم واحد ها که در آن کمترین تعداد واحد یا یکه بعنوان واحد های اصلی انتخاب شده و سایر واحدها از آنها مشتق شوند
ruining U نابودی
inexistence U نابودی
destruction U نابودی
liquidation U نابودی
naught U نابودی
extermination U نابودی
ruins U نابودی
annihilation U نابودی
extirpation U نابودی
ruin U نابودی
to watch for certain symptoms U توجه کردن به نشانه های ویژه [علایم ویژه مرض ]
special interest groups U گروههایی با علاقه ویژه گروه مشترک المنافع ویژه
smashup U نابودی تصادم
annihilation operator U عملگر نابودی
biological extinction U نابودی زیستی
annihilation radiation U تابش نابودی
self annihilation U نابودی نفس
arid erosion U فرسایش مناطق خشک فرسایش مناطق کم اب
specialty U کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
speciality U کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
specialities U کالای ویژه داروی ویژه یا اختصاصی اسپسیالیته
p goeth before destruction U غرورمقدمه نابودی یاهلاکت است
idiocrasy U طبیعت ویژه طرز فکر ویژه
biosphere U قسمت قابل زندگی کره زمین که عبارتست از جوو اب و خاک کره زمین
exterminatory U اسباب نابودی مایه انهدام یا انقراض نابودسازنده
powers U واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powering U واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
power U واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
powered U واحد انرژی در الکترونیک معادل ضرب ولتاژ و جریان با واحد وات
knot U نات [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
morpheme U واحد معنی دار لغوی کوچکترین واحد
cpu U واحد محاسبه و منط ق و واحد ورودی / خروجی
functional unit U واحد در حال کار واحد تابعی
yearly U سالیانه
annuals U سالیانه
annually U سالیانه
annual U سالیانه
annum U سالیانه
annual precipitation U بارندگی سالیانه
anniversary U سوگواری سالیانه
anniversaries U سوگواری سالیانه
annual payment U قسط سالیانه
annual report U گزارش سالیانه
growth ring U دایره سالیانه
year to year fluctuation U نوسانات سالیانه
annual training U اموزش سالیانه
yearly allowance U مقرری سالیانه
annuity U مستمری سالیانه
yearly instalmernts U اقساط سالیانه
per annum U هر سالی سالیانه
annual payment U پرداخت سالیانه
annuallyy U هر ساله سالیانه
p.a U مخفف سالیانه
geopolitic U علمی که روابط بین موقعیت جغرافیایی سرزمینها را باپیدایش و نابودی قدرتهای بزرگ و امپراطوریها مطالعه میکند
annual food plan U برنامه غذایی سالیانه
octingentenary or octocen U هشتصدمین جشن سالیانه
annuitant U گیرنده مستمری سالیانه
annual general inspection U بازدید عمومی سالیانه
annuality factor U ضریب مستمر سالیانه
annual general meeting U مجمع عمومی سالیانه
annals U وقایع سالیانه سالنامه
miaasl U کتاب نماز سالیانه
mass book U کتاب نماز سالیانه
anniversary U جشن سالیانه عروسی
anniversaries U جشن سالیانه عروسی
annual payment factor U ضریب بازپرداخت سالیانه
quinquagenary U پنجاهمین جشن سالیانه
praetorial U متعلق به گارد ویژه سربازی که جز گارد ویژه است
geometrical percentage U درصد هندسی که عبارتست ازخارج قسمت سطح مقطع فولاد به سطح مقطع بتن دریک قطعه بتن مسلح ضرب درصد
wears U فرسایش
abrasions U فرسایش
abrasion U فرسایش
attrition U فرسایش
depletion U فرسایش
fraying U فرسایش
erosion U فرسایش
wear U فرسایش
annuity U حقوق یا مقرری سالیانه گذراند
precession U فرسایش لوله
bioerosion U فرسایش زیستی
selective erosion U فرسایش انتخابی
soil erosion U فرسایش خاک
sheet washing U فرسایش رویی
shore erosion U فرسایش ساحلی
sever erosion U فرسایش نابهنجار
weathering U فرسایش در اثرهوا
erosion U فرسایش وسایل
attrition U فرسایش نیروها
rill erosion U فرسایش شیاری
surface erosion U فرسایش سطحی
beach erosion U فرسایش ساحلی
concrete erosion U فرسایش بتن
sheet washing U فرسایش سطحی
erodibility U قابلیت فرسایش
weathring test U ازمایش فرسایش
wind erosion U فرسایش بادی
natural erosion U فرسایش طبیعی
erosive U فرسایش دهنده
natural erosion U فرسایش نابهنجار
nuclear corrosion U فرسایش هستهای
pot hole U دیگ فرسایش
erosion control U جلوگیری از فرسایش
spark erossion U فرسایش الکتریکی
erodible U قابل فرسایش
scuffing U خراش فرسایش
electro erosion U فرسایش الکتریکی
gully erosion U فرسایش خندقی
internal erosion U فرسایش داخلی
scuffed U خراش فرسایش
scuffs U خراش فرسایش
accelerated erosion U فرسایش تشدیدی
scuff U خراش فرسایش
annual average score U میانگین نمره سالیانه تعرفه خدمتی
rentlen U دارنده درامد سالیانه یاسالواره همیشگی
quater cent nary U جشن سالیانه چهارصدمین سال گردش
peter pence U زکات سالیانه که پیشتربه پاپ میداند
to take inventory U صورت سالیانه از کالای موجودی برداشتن
peter penny U زکات سالیانه که بیشتر به پاپ میداند
parentalia U جشن سالیانه بافتخار نیاکان و مردگان
wet year U سالی که میزان بارندگی از حد معمول سالیانه بیشتراست
to settle an a U برای کسی مقر ری سالیانه معین کردن
abrasion of surface U فرسایش سطح فرش
attenuation U فرسایش انرژی موج
geologic erosion U فرسایش زمین شناسی
electro erosion process U فرایند فرسایش الکتریکی
elutriation U شستشو با اب فرسایش انتخابی
electroerosive U فرسایش قوس الکتریکی
knot U گره دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
knot U میل دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
structured programming U برنامه نویسی ساختار یافته برنامه نویسی ساختاری برنامه نویسی ساخت یافته
encaenia U جشن سالیانه تاسیس شهر یاتقدیر کلیسا یا معبدی
wears U فرسایش خوردگی جنگ افزارها
rain wash U فرسایش ناشی از ریزش باران
restraint U نیروی خستگی یا فرسایش بار
weatherability U قابلیت عدم فرسایش در هوا
corrosion U زنگ خوردگی فرسایش شیمیایی
restraints U نیروی خستگی یا فرسایش بار
wear U فرسایش خوردگی جنگ افزارها
national educational computing conferenc U جلسه سالیانه فارغ التحصیلان علاقمند به استفاده کامپیوتر در اموزش
isothermal line U خطی که بوسیله ان جاهایی که گرمای متوسط سالیانه انهایکی است
planation U مسطح شدن زمین در اثر فرسایش
withholding tax U مالیاتی که هر ماه بابت مالیات سالیانه از حقوق کسی کسر میشود
isotherm U خطی که نقاط دارای گرمای متوسط سالیانه مساوی رانشان میدهد
withholding taxes U مالیاتی که هر ماه بابت مالیات سالیانه از حقوق کسی کسر میشود
soliflucation U فرسایش خاک یا زمین به وسیله یخ زدن و اب شدن یخ
detritus U ذراتی که در نتیجه عمل فرسایش از زمین جدامیشوند
fastness of color U عدم تغییر رنگ [در برابر نور، آب و فرسایش]
anti wear U مواد افزودنی جهت کاهش سایندگی و فرسایش پشم
bed plate U صفحه فلزی که در کف ابگیرنصب میشود تا از فرسایش جلوگیری کند
jetties U سنگ چینی یا تیربندی که در مقابل فرسایش درهنگام لاروبی انجام میشود
natural erosion U فرسایش طبیعی که گاهی با پدیده خاک زائی در حالت تعادل است
jetty U سنگ چینی یا تیربندی که در مقابل فرسایش درهنگام لاروبی انجام میشود
bolster U کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
bolstered U کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
bolsters U کیسه یا توری حاوی سنگ شکسته که برای کنترل فرسایش بکار میرود
polygonal soil U زمین چند دامنهای که شیبهای ان در اثر فرسایش یخ یا برف تولید شده باشد
reventment U روکش کردن سطح زمین به منظور جلوگیری از فرسایش ناشی از باد و باران
findings U یافته
finding U یافته
aprons U لایه حفافتی از سنگ یا مواددیگر که در کنار تاسیسات ابی جهت جلوگیری از فرسایش ساخته میشود
apron U لایه حفافتی از سنگ یا مواددیگر که در کنار تاسیسات ابی جهت جلوگیری از فرسایش ساخته میشود
instinct with force U نیرو یافته
linked U پیوند یافته
porrect U بسط یافته
depauperate U تقلیل یافته
awakened U اگاهی یافته
mature economy U تکامل یافته
glorified U تجلیل یافته
endrgized U انرژی یافته
past U پایان یافته
due out U خاتمه یافته
nee U تولد یافته
generalized U تعمیم یافته
deployed U گسترش یافته
allocated U اختصاص یافته
done U وقوع یافته
extended U تمدید یافته
matched U تطبیق یافته
nascent U پیدایش یافته
instinct with life U روح یافته
expanded U بسط یافته
downfallen U زوال یافته
appointed <adj.> <past-p.> U گسترش یافته
waney U کاهش یافته
full-fledged U تکامل یافته
full fledged U تکامل یافته
wany U کاهش یافته
applied <adj.> <past-p.> U گسترش یافته
organized U سازمان یافته
transferred U انتقال یافته
tuned U وفق یافته
deployed <adj.> <past-p.> U گسترش یافته
inserted <adj.> <past-p.> U گسترش یافته
transmissive U انتقال یافته
installed <adj.> <past-p.> U گسترش یافته
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com