English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 122 (7 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
I could have sworn that there was somebody in the next room . U می توانم قسم بخورم که یکنفر دراتاق مجاور بود
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
buffer duo U دو پیاده مجاور در برابر دوپیاده مجاور با یک عرض فاصله
My tea isnt cool enough to drink. U چایی ام آنقدر خنک نشده که بخورم
I musn't eat food containing ... من نباید غذایی را که دارای ... هستند بخورم.
im regret that U بسیار افسوس بخورم که خیلی متاسفم که
limitrophe U مجاور مرزی مجاور
iam so tired that i cannot eat U چندان خسته هستم که نمیتوانم چیزی بخورم
deanery U سمت یاحوزه یامحل اقامت یکنفر
One cannot be in two places at once. <proverb> U یکنفر نمى تواند در یک زمان دو جا باشد .
deaneries U سمت یاحوزه یامحل اقامت یکنفر
Somebody is ringing the door bell. U یکنفر دارد زنگ دررامی زند
authoritarian U طرفدار تمرکز قدرت در دست یکنفر یا یک هیئت
authoritarians U طرفدار تمرکز قدرت در دست یکنفر یا یک هیئت
dramatic monologue U نوعی داستان نمایشی که دران یکنفر بتنهایی فاهر میشودوبا متکلم وحده است
adjacent rows U ردیف های مجاور [رج های مجاور]
I cant nor can anyone else . U نه من می توانم ونه کس دیگه
What else can I do? U دیگر چه می توانم بکنم ؟
If you can so can I . U اگر تو بتوانی من هم می توانم
I can recite from memory. U می توانم از حفظ بخوانم
Where can I get information? U از کجا می توانم بپرسم؟
Where can I make a phone call? U از کجا می توانم تلفن کنم؟
Where can I park? کجا می توانم پارک کنم؟
I could pass for a Greek . U می توانم خودم رایونانی جابزنم
i did all in my power U انچه در توانم بود کردم
can i do a for you U کاری می توانم برای شمابکنم
was wondering if I could borrow your car. U می توانم ماشینت را قرض کنم؟
How long can I park here? U چه مدت می توانم اینجا پارک کنم؟
I just cant drop my work and go . U نمی توانم کارم را ول کنم وبروم
I can't go on any longer. U من دیگر نمی توانم ادامه بدهم.
My hands are tied. <idiom> U نمی توانم [کاری] کمکی بکنم.
I can't help you. U من نمی توانم به شما کمک کنم.
how can I learn English U چگونه می توانم یادگیری زبان انگلیسی
Can I entrust this task to you? U می توانم این امررا به شما بسپارم ؟
I can't run any faster. U من تندتر دیگر نمی توانم بدوم.
Can I drive to the centre of town? U آیا می توانم تا مرکز شهر با ماشین بروم؟
I cannot square it with my conscience to ... U من این را نمی توانم به وجدانم وفق بدهم ...
how much can I overdraw on my account? U چقدر بیش از اعتبار می توانم از حسابم بردارم؟
I cannot look him in the face again. دیگر نمی توانم تو رویش نگاه کنم.
coterminous U مجاور
nearby U مجاور
adjacent U مجاور
near by U مجاور
neighbor U مجاور
vicinal U مجاور
vicinage U مجاور
conterminous U مجاور
next U مجاور
abutting U مجاور
nigh U مجاور
contiguous U مجاور
adjoining U مجاور
neighbouring U مجاور
vicinity U مجاور
appressed U مجاور
circumjucent U از هر سو مجاور
proximal U مجاور
gravesides U مجاور قبر
graveside U مجاور قبر
vicinal dihalide U دی هالید مجاور
border U مجاور بودن
proximal stimulus U محرک مجاور
adjoining U نزدیک مجاور
adjoined U مجاور بودن
adjacent lines U خطهای مجاور
abuttals U زمین مجاور
abuttal U زمین مجاور
abuting surface U سطح مجاور
anal U مجاور مقعد
adjoins U مجاور بودن
adjoin U مجاور بودن
against U پیوسته مجاور
collateral U همسایه مجاور
bordered U مجاور بودن
bordering U مجاور بودن
aduacent sound U صدای مجاور
parahepatic U مجاور کبد
neighbour U نزدیک مجاور
paranephric U مجاور کلیه
neighbors U نزدیک مجاور
neighbours U نزدیک مجاور
adjacent U مجاور همسایه
adjacent video U ویدئو مجاور
contiguous zone U منطقه مجاور
How do I notice when the meat is off? U چگونه می توانم متوجه شوم که گوشت فاسد شده است؟
surrounding U احاطه کننده مجاور
guiding U عضلات کمکی مجاور
allele U ژنهای ناهمسان مجاور
adjacent point نقطه های مجاور
colocate U در مجاور هم قرار دادن
anchimeric assistance U کمک گروه مجاور
monkey chatter U تداخل کانال مجاور
adjacent channel interfernce U تداخل کانال مجاور
garbage U واسط رادیویی از کانالهای مجاور
appressed U کاملا نزدیک و مجاور چیزی
adjacent U دو میدان متصل به دو گروه مجاور
hand-to-hand U دست بدست یکدیگر مجاور
hand to hand U دست بدست یکدیگر مجاور
nipped U فشار موضعی بین دو جزء یاقطعه مجاور
hydro U هتل یامهمانخانهای که مجاور اب معدنی ساخته میشود
nip U فشار موضعی بین دو جزء یاقطعه مجاور
nips U فشار موضعی بین دو جزء یاقطعه مجاور
overlap tell U رله اطلاعات مربوط به هدف یا دشمن به ایستگاههای مجاور
dot U فضای بین دو پیکسل مجاور روی صفحه نمایش
dotting U فضای بین دو پیکسل مجاور روی صفحه نمایش
induce U اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
induced U اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
induces U اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
contiguous U فایل ذخیره شده در مجموعهای از شیارهای دیسک مجاور هم
inducing U اختلال الکتریکی در سیگنال ناشی از منابع الکترومغناطیسی مجاور
base pitch U فاصله بین نیمرخهای مشابه دو دندانه مجاور از یک چرخ دنده
triangulation U تقسیم ناحیهای به مثلثهای مجاور هم جهت مساحی سه گوش سازی
compass compensation U تنظیم قطب نما از نظر اثر نیروی مغناطیسی فلزات مجاور
photo pattern generation U تولید یک پوشش مدار مجتمع بوسیله قرار دادن الگویی ازنواحی مستطیل مجاور یارویهم افتاده
joggling U برجستگی قائم کوچکی درامتداد لبه ورقه ها یاباریکههای فلزی بمنظورروی هم امدن لبه اجزاء مجاور
joggle U برجستگی قائم کوچکی درامتداد لبه ورقه ها یاباریکههای فلزی بمنظورروی هم امدن لبه اجزاء مجاور
joggled U برجستگی قائم کوچکی درامتداد لبه ورقه ها یاباریکههای فلزی بمنظورروی هم امدن لبه اجزاء مجاور
joggles U برجستگی قائم کوچکی درامتداد لبه ورقه ها یاباریکههای فلزی بمنظورروی هم امدن لبه اجزاء مجاور
abuts U مماس بودن مجاور بودن
abut U مماس بودن مجاور بودن
abutted U مماس بودن مجاور بودن
irredentism U نهضت استرداد منظور جنبشی است که هدف ان پیوستن قسمتی از اراضی مجاور یک کشورکه اهالی ان به زبان اهالی کشور منشاء نهضت صحبت می کنند به این مملکت باشد
Herati pattern U طرح هراتی [در این طرح گل ها در قالب شکل لوزی خود را نشان داده و تمامی متن فرش را در بر می گیرند. برگ ها از چهارسو به سمت خارج امتداد داده شده و با لوزی های مجاور خود متقارن می شوند.]
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com