English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (3886 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
lapseratc U میزان بارندگی به نسبت بلندی ها
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
precipitation U میزان بارندگی
rain gage U وسیله سنجش میزان بارندگی
bond albedo U نسبت میزان نور بازتابش شده به میزان نوربرخوردکرده
dry year U سالی که میزان بارندگی در ان از حد معمول کمتر است
wet year U سالی که میزان بارندگی از حد معمول سالیانه بیشتراست
rise and fall U تعیین پستی و بلندی نقاط نسبت به سطح مبنا
rain discharge U حجم بارندگی در یک حوزه تقسیم بر مدت ریزش بارندگی
turbofan U موتوری با میزان سوخت معین که تراست بیشتری نسبت توربوجت ایجاد میکند
margin propensity to consume U تمایل نهایی به مصرف نسبت بین میزان مصرف وپس انداز هر فرد به ازای یک واحد افزایش در درامد وثروت فرد
availability U میزان در دسترس بودن میزان امادگی زمان تعمیرناو
leverage U نسبت بدهی به دارائی خالص تغییر نسبت غیر معین
ohm's law U جریان در یک مدار با ولتاژ نسبت مستقیم وبا مقاومت نسبت عکس دارد
lift fan U توربوفنی که با نسبت کنارگذارزیاد تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکاررود
the rainy season U بارندگی
snowfalls U بارندگی
snowfall U بارندگی
rain fall U بارندگی
precipitation of moisture U بارندگی
onfall U بارندگی
rainfall U بارندگی
liftjet U توربوفن یا توربوجتی بسیارسبک وزنی با نسبت کنارگذرکم که تنها بمنظور افزایش نسبت برا به تراست بکارمیرود
rainfall intensity U شدت بارندگی
downpour U بارندگی زیاد
downpours U بارندگی زیاد
monsoon U موسم بارندگی
monsoons U موسم بارندگی
hyerograph U نقشه بارندگی
effective rainfall U بارندگی موثر
annual precipitation U بارندگی سالیانه
rains U بارندگی باریدن
onding U بارندگی زیاد
raining U بارندگی باریدن
rained U بارندگی باریدن
rain U بارندگی باریدن
attributable U قابل نسبت دادن نسبت دادنی
prorata U برحسب نسبت معین بهمان نسبت
hyetology U علم یا مبحث بارندگی
average annual precipitation U متوسط بارندگی سالینه
rainfall area U منطقه بارش ناحیه بارندگی
pluviometric U مبنی بر سنجش مقدار بارندگی
intensity of rain fall U شدت بارندگی که بامیلیمتردرساعت مشخص میشود
ephemeral stream U رودی که درموقع بارندگی اب در ان جریان دارد
These clouds are a sign of rain . این ابرها علامت بارندگی است
these cloud promise rain این ابرها خبر از بارندگی میدهند
tunes U میزان کردن میزان کردن الت موسیقی یارادیو وغیره
tune U میزان کردن میزان کردن الت موسیقی یارادیو وغیره
nationallism U مکتب ملیت اعتقاد به برتری یک ملت نسبت به ملل دیگر و لزوم وفاداری مطلق هر تابع نسبت به ملیت خود
quady U رودی که فقط در فصل بارندگی جریان دارد و دربقیه فصول خشک میباشد
self adjusting U بخودی خود میزان شونده خود میزان
looming U بلندی
upland U بلندی
exaltation U بلندی
looms U بلندی
altitude U بلندی
the sublime U بلندی
rises U بلندی
loomed U بلندی
rise U بلندی
loftiness U بلندی
loudness U بلندی
tallness U بلندی
sublimity U بلندی
altitudes U بلندی
Highness U بلندی
elevations U بلندی
heights U بلندی
ascendent U بلندی
loom U بلندی
elevation U بلندی
low-rise U کم بلندی
gratification U سر بلندی
Highnesses U بلندی
height U بلندی
uplands U بلندی
toft U بلندی
exaltedness U بلندی
isobath U خطوط میزان منحنی نقشه عمق نما خطوط میزان عمق
acrophobia U بلندی هراسی
eminence U تعالی بلندی
Highness U بلندی مقام
hilliness U پستی و بلندی
Highnesses U بلندی مقام
height of fill U بلندی اکند
acrophobia U ترس از بلندی
supremacy U بلندی افراشتگی
how tall is it? U بلندی ان چقدراست
height of building U بلندی ساختمان
hypsometry U بلندی پیمایی
eminency U تعالی بلندی
headroom U بلندی طاق
effective length of strut U بلندی کمانش
crow's nest U بالای بلندی
critical height U بلندی بحرانی
contour U پست و بلندی
ruggedness U پستی و بلندی
ups and down U پستی و بلندی
suction lift U بلندی مکش
volumes U بلندی صدا
tonal volume U بلندی صوت
volume U بلندی صدا
altitude U بلندی از سطح دریا
accentuation U پستی و بلندی صدا
generously U با نظر بلندی به جوانمردی
blade height adjustment پهنای تنظیم بلندی
sone U واحد بلندی صوت
superelevation U بلندی بر اضافه ارتفاع
edge raise U بلندی لبه ورق
vu U واحد بلندی صدا
lift U مرتفع بنظرامدن بلندی
embank U بلندی یاپشته ساختن
altitudes U بلندی از سطح دریا
lifted U مرتفع بنظرامدن بلندی
lifting U مرتفع بنظرامدن بلندی
lifts U مرتفع بنظرامدن بلندی
feature line U خط پست و بلندی زمین
head way U بلندی طاق سرعت
volume unit U واحد بلندی صدا
to bring to the same plane [height] U به یک صفحه [بلندی] آوردن
featured U وضع پست و بلندی زمین
features U وضع پست و بلندی زمین
feature U وضع پست و بلندی زمین
bird's eye view U منظرهای که از بلندی دیده میشود
relief U شکل فاهری و پست و بلندی
bird's eye views U منظرهای که از بلندی دیده میشود
tachymeter U دوربین پیمایش بلندی یا فاصله
featuring U وضع پست و بلندی زمین
stentor U شخصی که صدای بلندی دارد
the door banged U درباصدای محکم و بلندی بهم خورد
homogeneous area U منطقه هموارو بدون پست و بلندی
safety zone U بلندی وسط خیابان مخصوص عابرین
sagfety island U بلندی وسط خیابان مخصوص عابرین
auxiliary contours U خطوط میزان منحنی واسطه خطوط میزان منحنی تکمیلی
hyetography U نقشه کشی از بارندگی نمایش بارش با نقشه
dipole U انتنی که نصف طول موج بلندی دارد
traffic island U بلندی وسط خیابان مخصوص توقف پیاده رو
storm water U فاضلاب ناشی از بارندگی فاضلاب سطحی
nilometer U الت خود نگارودرجه داربرای سنجش بلندی اب رودخانه
dolman U جامه بلندی که جلوش باز و استین تنگی دارد
plateform U بلندی قسمتی از کف سالن یا محلی بنیاد یا اساس چیزی
grandfather clock U ساعت پاندولی بلندی که روی زمین قرار میگیرد
grandfather clocks U ساعت پاندولی بلندی که روی زمین قرار میگیرد
net antena U انتن روی تور والیبال به بلندی 76 تا 101 سانتیمتر
to take the a U بلندی چیزیرا اندازه گرفتن ارتفاع جایی راپیمودن
douglas fir U یک نوع گیاه همیشه بهار بلندی که در غرب امریکامی روید
liberal gift U بخششی که نماینده رادی ونظری بلندی دهنده باشد بخشش کافی
key signature U گامهای کوتاه و بلندی که پس ازکلیدموسیقی برای نشان دادن نوع ک لیدنوشته میشود
runoff coefficient U ضریب جریان که برابراست باارتفاع اب جریان یافته درزمین به ارتفاع بارندگی این ضریب کوچکتر از واحدمیباشد
rainfall index U شاخص بارش شاخص بارندگی
depth contour U خطوط میزان منحنی عمق میزان منحنی عمق اب
hot dog skiing U اسکی کردن با سرعت در میان پستی و بلندی یا بوس و تابع تکنیک خاصی هم نیست
level U میزان
yardstick U میزان
scales U میزان
meters U میزان
yardsticks U میزان
meter U میزان
metres U میزان
At the rate of . On a scale of . U به میزان
weight U میزان
volume U میزان
volumes U میزان
levels U میزان
rhythm U میزان
rhythms U میزان
levelled U میزان
leveled U میزان
metre U میزان
libra U میزان
rates U میزان
unit U میزان
units U میزان
amounting U میزان
amounted U میزان
scalage U میزان
amounts U میزان
librae U میزان
balance U میزان
noise level U میزان خش
criterion U میزان
adjustments U میزان
adjustment U میزان
balances U میزان
infiltration rate U میزان
amount U میزان
measure U میزان
rate U میزان
rate of output U میزان تولید
survival rate U میزان ماندگاری
rate of spending U میزان مخارج
line of cerdit U میزان اعتبار
knock rating U میزان بهسوزی
sprinkling U میزان اندک
rate of turn U میزان گردش
module U اندازه میزان
rate of flow U میزان جریان
demand surface U میزان تقاضا
remedy U درمان میزان
remedies U درمان میزان
setscrew U پیچ میزان
remedied U درمان میزان
Recent search history Forum search
1whatever vehicle you drive all its handling characteristics are affected by the load you carry including passengers
2In order to be interesting you have to be mean
2ظروف یکبار مصرف بصورت عامیانه به انگلیسی چی میشه
1risk rate
0بررسی میزان اثر بخشی خصوصیت آبروبرندگی مجازات در خصوص جرائم قاچاق کالا و ارز
0این متن را می خواهم در تحقیقم استفاده کنم اگر کمکم نماید ممنون می شوم
0این متن را می خواهم در تحقیقم استفاده کنم اگر کمکم نماید ممنون می شوم
0این متن را می خواهم در تحقیقم استفاده کنم اگر کمکم نماید ممنون می شوم
0این متن را می خواهم در تحقیقم استفاده کنم اگر کمکم نماید ممنون می شوم
0این متن را می خواهم در تحقیقم استفاده کنم اگر کمکم نماید ممنون می شوم
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com