Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Careers
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
magnetic stray field
U
میدان پراکنده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
divided fire
U
زیر اتش گرفتن چند هدف به طور همزمان تیر پراکنده اتش پراکنده
scatters
U
پراکنده شدن پراکنده کردن
scatter
U
پراکنده شدن پراکنده کردن
compound wound generator
U
ژنراتوری که هم دارای میدان موازی و هم میدان سری میباشد
grenade court
U
میدان تیر یا میدان اموزش پرتاب نارنجک
high intensity magnetic field
U
میدان مغناطیسی شدت میدان بزرگ
lenz' law
U
جریان القاء شده در یک مدار که نسبت به یک میدان مغناطیسی دارای حرکت نسبی است میدانی در جهت مخالف میدان اصلی بوجودمی اورد
battlefield recovery
U
اخراجات میدان رزم اخراجات میدان نبرد جمع اوری وسایل از کار افتاده رزمی
closure minefield
U
میدان مین سد کننده حرکت میدان مین ممانعتی دریایی
diffused
U
پراکنده
sparse
U
پراکنده
scattered
U
پراکنده
far flung
U
پراکنده
far-flung
U
پراکنده
diffuse
U
پراکنده
sparsely
U
پراکنده
diffuses
U
پراکنده
diffusing
U
پراکنده
dissipated
U
پراکنده
dispersoid
U
پراکنده
scatterd
U
پراکنده
dispersing
U
پراکنده شدن
dispersing
U
پراکنده کردن
disperses
U
پراکنده شدن
scatterings
U
چیزهای پراکنده
dispersed
U
پراکنده شدن
seme
U
افشانده پراکنده
disperses
U
پراکنده کردن
logorrhea
U
پراکنده گویی
disperse
U
پراکنده شدن
sparse population
U
جمعیت کم یا پراکنده
disperse
U
پراکنده کردن
scatter plot
U
ترسیم پراکنده
scatter program
U
نمودار پراکنده
scatter read
U
پراکنده خوانی
dispersed
U
پراکنده کردن
scattered radiation
U
تشعشع پراکنده
intersperse
U
پراکنده کردن
wild shot
U
تیر پراکنده
scatterer
U
پراکنده ساز
dashes
U
پراکنده کردن
dashed
U
پراکنده کردن
dash
U
پراکنده کردن
stray current
U
جریان پراکنده
interspersed
U
پراکنده کردن
intersperses
U
پراکنده کردن
interspersing
U
پراکنده کردن
sporadically
U
پراکنده انفرادی
sporadic
U
پراکنده انفرادی
interspersion
U
پراکنده کردن
scattering
U
پراکنده کردن
fragmentary delusion
U
هذیان پراکنده
straggly
U
پراکنده اواره
outspread
U
بسط پراکنده
dissipative
U
پراکنده سازنده
distributed practices
U
تمرینهای پراکنده
disject
U
پراکنده کردن
course
U
میدان تیر میدان
coursed
U
میدان تیر میدان
courses
U
میدان تیر میدان
dispersal
U
پراکندگی پراکنده سازی
energy dissipation
U
پراکنده سازی انرژی
scattered clouds
U
ابرهای پراکنده
[هواشناسی]
zigzag leakage flux
U
شار پراکنده زیگزاگ
diaspora
U
جماعت یهودیان پراکنده
sunny with cloudy intervals
<idiom>
U
پراکنده و تا اندازه ای آفتابی
[هواشناسی]
effuse
U
پخش کردن پراکنده و متفرق
magnetic leakage flux
U
فوران پراکنده نشتی مغناطیسی
cloudy with sunny intervals
<idiom>
U
پراکنده و تا اندازه ای آفتابی
[هواشناسی]
round up
U
جمع اوری اشیا یا اشخاص پراکنده
to send things flying
U
[بخاطر ضربه]
به اطراف در هوا پراکنده شدن
to rally scattered troops
U
جمع آوری کردن نیروهای نظامی پراکنده
riot act
قانون پراکنده ساختن اجتماعات آشوب طلب
lyophobic
U
دارای عدم تجانس با مایعی که دران پراکنده شده
haze
U
غبارها یا ذرات ریزی که دراتمسفر پراکنده شده اند
puff ball
U
یکجورسماروغ که چون تخم دان گوی مانندان شکسته شودتخم ان پراکنده میشود
aluminum pigmented dope
U
لعاب یا پرداخت که داخل ان تکههای کوچک الومینیوم بصورت معلق پراکنده شده است
hasty breaching
U
نفوذ تعجیلی در میدان مین عبور تعجیلی از میدان مین رخنه تعجیلی
material dispersion
U
پراکنده شدن پالس نورانی درداخل یک فیبر نوری در نتیجه طول موجهای مختلف ساطع شده از یک منبع
fanned
U
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fans
U
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fan
U
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
fanning
U
1-خنک کردن وسیله با استفاده از وزش هوا. 2-پراکنده کردن مجموعهای از وسایل و مضوعات
scatter
U
پراکنده کردن پخش کردن
scatters
U
پراکنده کردن پخش کردن
meddles
U
پراکنده کردن جماع کردن
meddled
U
پراکنده کردن جماع کردن
meddle
U
پراکنده کردن جماع کردن
arena
U
میدان
arenas
U
میدان
forum
U
میدان
forums
U
میدان
agora
U
میدان
field line
U
خط میدان
reached
U
میدان
frontage
U
میدان
reaching
U
میدان
line bay
U
میدان خط
reach
U
میدان
line of force
U
خط میدان
reaches
U
میدان
open space
U
میدان
piazza
U
میدان
plaza
U
میدان
frontages
U
میدان
ROUNDABOUT
U
میدان
spaces
U
میدان
space
U
میدان
domains
U
میدان
domain
U
میدان
place
U
میدان
places
U
میدان
plains
U
میدان
plainest
U
میدان
plainer
U
میدان
plain
U
میدان
placing
U
میدان
fielded
U
میدان
fields
U
میدان
trone
U
میدان
aim
U
میدان
ring
U
میدان
aimed
U
میدان
sq
U
میدان
scope
U
میدان
field
U
میدان
zero field
U
بی میدان
aims
U
میدان
field of consciousness
U
میدان هشیاری
field of battle
U
میدان رزم
field of battle
U
میدان جنگ
downfield
U
میدان پایین
drill ground
U
میدان مشق
effective field
U
میدان موثر
field judge
U
داور میدان
electric field
U
میدان الکتریکی
field of attention
U
میدان توجه
field of application
U
میدان کاربرد
field of action
U
میدان اثر
flying field
U
میدان فرودگاه
visual field
U
میدان دید
field of fire
U
میدان تیر
field of fire
U
میدان اتش
field excitation
U
تحریک میدان
field of view
U
میدان دید
field of regard
U
میدان دید
field of gravity
U
میدان ثقل
field of force
U
میدان نیرو
distortion of field
U
اغتشاش میدان
field mark
U
نشان میدان
field magnet
U
اهنربای میدان
field magnet
U
میدان مغناطیسی
series field
U
میدان زنجیری
field exciation
U
تحریک میدان
electrostatic field
U
میدان الکتروستاتیکی
field equation
U
معادلات میدان
f.of battle
U
میدان جنگ
field equation
U
معادله ی میدان
field energy
U
انرژی میدان
field effect
U
اثر میدان
field constant
U
ثابت میدان
field distribution
U
پخش میدان
field current
U
جریان میدان
field distortion
U
اعوجاج میدان
field density
U
چگالی میدان
field direction
U
جهت میدان
field distortion
U
انحراف میدان
field flux
U
شاره میدان
field form
U
نمودار میدان
field length
U
درازای میدان
field control
U
کنترل میدان
electromagnetic field
U
میدان الکترومغناطیسی
field
[algebraic structure]
U
میدان
[ریاضی]
electromagnetic spectrum
U
میدان الکترومغناطیسی
field intensity
U
شدت میدان
firing range
U
میدان تیر
field repetition rate
U
بسامد میدان
field frequency
U
بسامد میدان
field displacement
U
جابجایی میدان
magnetic flux line
U
خط میدان مغناطیسی
oilfield
U
میدان نفتی
zero field
U
میدان صفر
visibility range
U
میدان دید
main field
U
میدان اصلی
village green
U
میدان دهکده
maxwell field
U
میدان ماکسولی
maxwell field
U
میدان ماکسول
obstacle course
U
میدان موانع
oilfields
U
میدان نفتی
The Ferdowsi Square .
U
میدان فردوسی
low field
U
میدان ضعیف
magnetic balance
U
تعادل میدان
magnetic f.
U
میدان مغناطیسی
race course
U
میدان مسابقه
magnetizing field
U
میدان مغناطیس گر
sensory field
U
میدان حسی
on sight
U
در میدان دیددوربین
outfight
U
از میدان در کردن
phenomenal field
U
میدان پدیداری
radiation field
U
میدان تابش
Recent search history
Forum search
There is no search result on forum.
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com