English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
attrition minefield U میدان مین فرساینده دریایی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
closure minefield U میدان مین سد کننده حرکت میدان مین ممانعتی دریایی
wearing U فرساینده
overdischarge of battery U تخلیه فرساینده باتری
grueling U خسته کننده فرساینده
gruelling U خسته کننده فرساینده
seabee U گردان ساختمان دریایی گردان مهندسی دریایی مخصوص ساختن پایگاه ولنگرگاه یکان استحکامات دریایی
compound wound generator U ژنراتوری که هم دارای میدان موازی و هم میدان سری میباشد
grenade court U میدان تیر یا میدان اموزش پرتاب نارنجک
high intensity magnetic field U میدان مغناطیسی شدت میدان بزرگ
midshipman U افسر پایین رتبه نیروی دریایی دانشجوی سال دوم دانشکده دریایی
lenz' law U جریان القاء شده در یک مدار که نسبت به یک میدان مغناطیسی دارای حرکت نسبی است میدانی در جهت مخالف میدان اصلی بوجودمی اورد
piratic U درخوردزدان دریایی مربوطبه دزدان دریایی مبنی بردزدی
kite U کایت دریایی هدف کش دریایی غوطه وردر اب
oceanography U تهیه نقشههای دریایی و نقشه برداری دریایی
kites U کایت دریایی هدف کش دریایی غوطه وردر اب
petty officers U معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
pilot chart U نقشههای راهنمای دریایی نقشه ناوبری دریایی
petty officer U معاون افسرنگهبان دریایی درجه دارنیروی دریایی
running lights U فارهای شناور دریایی چراغهای راه دریایی
chine U عضو طولی در کنار بدنه شناورهای دریایی یاهواپیماهای دریایی که محل برخورد سطوح فوقانی وتحتانی میباشند
battlefield recovery U اخراجات میدان رزم اخراجات میدان نبرد جمع اوری وسایل از کار افتاده رزمی
sea mark U راهنمای دریایی :چراغ یافانوس دریایی
stadimeter U مسافت یاب دریایی الیداد دریایی
sea cucumber U حلزون دریایی از جنس راب دریایی
thermal stress U ازمایش اثر حرارت تشعشعی رادیواکتیویته مقاومت درمقابل اثر فرساینده حرارت
sea power U قدرت دریایی منظور کشوری است که بادریا ارتباط ویژه دارد ودارای نیروی دریایی قوی است
convoy joiner U ناوهای منفردی که به کاروان دریایی پیوسته اند ناوهای متفرقه اضافی درستون دریایی
marines U تفنگداران دریایی تکاوران دریایی
marine U تفنگداران دریایی تکاوران دریایی
naval activity U تاسیسات دریایی قسمت دریایی
terns U پرستوک دریایی چلچله دریایی
tern U پرستوک دریایی چلچله دریایی
task unit U نیروی واگذار کننده ماموریت دریایی یکان یا بخشی ازگروه ماموریت دریایی که زیر امر فرمانده گروه قرارمی گیرد
attack director U وسایل محاسباتی سیستم کنترل اتش دریایی وسیله هادی تک اتش دریایی
light lists U کتابهای راهنمای محل فارهای دریایی فهرست راهنمای چراغهای دریایی
summary areas U مناطق اطلاعاتی دریایی مناطق یاد شده در خلاصه وضعیت دریایی
knot U گره دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
knot U میل دریایی [واحد اندازه گیری] [واحد سرعت دریایی]
coursed U میدان تیر میدان
courses U میدان تیر میدان
course U میدان تیر میدان
maritime U ناوگان مستقل دریایی ناوگان دریایی دریایی
rear commodore U سرپرست کاروان دریایی جانشین فرمانده کاروان دریایی
bureau of naval personnel U اداره پرسنل نیروی دریایی دفتر پرسنل دریایی
naval aviation U قسمت هوایی نیروی دریایی هواپیمایی نیروی دریایی
light period U دوره تناوب روشنایی چراغ دریایی دوره تناوب روشن شدن فار دریایی
crash position indicator U برج اعلام محل وقوع سوانح دریایی برج مراقبت سوانح دریایی
convoy commodore U فرمانده ستون دریایی فرمانده کاروان دریایی
Marine Corps U نیروی تکاوران دریایی نیروی تفنگداران دریایی
naval gunfire U تیراندازی توپخانه دریایی اتش توپخانه دریایی
convoy schedule U برنامه کلی حرکت ستون دریایی برنامه حرکت کاروان دریایی
convoy routing U تعیین مسیر کاروان دریایی تعیین مسیر حرکت ستون دریایی
crash locator beacon U برج اعلام سوانح دریایی برج تعیین محل سوانح دریایی
hasty breaching U نفوذ تعجیلی در میدان مین عبور تعجیلی از میدان مین رخنه تعجیلی
commandant of marine corps U فرمانده نیروی تکاوران دریایی فرمانده نیروی تفنگداران دریایی
light ship U کشتی حامل فار دریایی کشتی حامل فانوس دریایی
convoy route U مسیر حرکت ستون دریایی مسیر حرکت کاروان دریایی
sofar U سیستم مسافت یابی صوتی دریایی نوعی روش مسافت یابی صوتی دریایی
lobsters U خرچنگ دریایی گوشت خرچنگ دریایی
lobster U خرچنگ دریایی گوشت خرچنگ دریایی
ROUNDABOUT U میدان
reaches U میدان
plains U میدان
scope U میدان
frontage U میدان
place U میدان
places U میدان
placing U میدان
agora U میدان
plain U میدان
plainer U میدان
plainest U میدان
forums U میدان
arenas U میدان
piazza U میدان
forum U میدان
zero field U بی میدان
frontages U میدان
line of force U خط میدان
aims U میدان
aimed U میدان
aim U میدان
plaza U میدان
arena U میدان
reach U میدان
reached U میدان
line bay U میدان خط
reaching U میدان
open space U میدان
ring U میدان
sq U میدان
trone U میدان
fielded U میدان
fields U میدان
space U میدان
spaces U میدان
field U میدان
domain U میدان
domains U میدان
field line U خط میدان
spotting board U طرح تیر توپخانه دریایی طرح تنظیم تیر توپخانه دریایی
field of action U میدان اثر
magnetic stray field U میدان پراکنده
field mark U نشان میدان
field magnet U اهنربای میدان
on sight U در میدان دیددوربین
magnetic f. U میدان مغناطیسی
obstacle course U میدان موانع
field length U درازای میدان
field magnet U میدان مغناطیسی
magnetizing field U میدان مغناطیس گر
maxwell field U میدان ماکسول
main field U میدان اصلی
magnetic flux line U خط میدان مغناطیسی
magnetic field line U خط میدان مغناطیسی
low field U میدان ضعیف
field of application U میدان کاربرد
line of magnetic field strength U خط میدان مغناطیسی
maxwell field U میدان ماکسولی
magnetic balance U تعادل میدان
middle U میانه میدان
middles U میانه میدان
purview U حدود میدان
psychological field U میدان روانی
minefield U میدان مین
minefields U میدان مین
protected field U میدان محفوظ
plaza U میدان عمومی
radar ranging U میدان رادار
radiation field U میدان تابش
champ U میدان جنگ
champed U میدان جنگ
champing U میدان جنگ
champs U میدان جنگ
rink U میدان یخ بازی
rinks U میدان یخ بازی
rotating field U میدان گردان
rotary field U میدان دوار
field of consciousness U میدان هشیاری
field of battle U میدان رزم
magnetic fields U میدان مغناطیسی
field vector U بردار میدان
phenomenal field U میدان پدیداری
perceptual field U میدان ادراکی
arena U میدان مسابقات
front porch U میدان جلو
field of battle U میدان جنگ
field of attention U میدان توجه
outfight U از میدان در کردن
magnetic field U میدان مغناطیسی
arenas U میدان مسابقات
field displacement U جابجایی میدان
field of gravity U میدان ثقل
field of regard U میدان دید
visual field U میدان دید
field of view U میدان دید
fixed field U میدان ثابت
coulomb filed U میدان کولنی
field of vision U میدان بینایی
field of vision U میدان دید
field of force U میدان نیرو
control field U میدان کنترلی
flying field U میدان فرودگاه
field direction U جهت میدان
cock of the walk U پهلوان میدان
field density U چگالی میدان
field current U جریان میدان
force field U میدان نیرو
field control U کنترل میدان
flying ground U میدان پرواز
field constant U ثابت میدان
field pole U قطب میدان
field range U میدان تیرجنگی
downfield U میدان پایین
electromagnetic field U میدان الکترومغناطیسی
drill ground U میدان مشق
field strength U شدت میدان
effective field U میدان موثر
electric field U میدان الکتریکی
distortion of field U اغتشاش میدان
field voltage U ولتاژ میدان
field rectifier U یکسوساز میدان
field regulator U نافم میدان
field rheostat U رئوستای میدان
electrostatic field U میدان الکتروستاتیکی
firing range U میدان تیر
electromagnetic spectrum U میدان الکترومغناطیسی
curl field U میدان حلقوی
filed circuit U مدار میدان
field judge U داور میدان
field theory U تئوری میدان ها
inhomogeneous field U میدان غیریکمواخت
inhomogeneity of a field U غیریکنواختی یک میدان
induction field U میدان القائی
alternating field U میدان متناوب
field repetition rate U بسامد میدان
field frequency U بسامد میدان
amplitude U میدان نوسان
image field curvature U انحنای میدان
input field U میدان ورودی
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com