English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
scope U میدان دید ازادی عمل
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
emancipation proclamation U اعلامیه ازادی بردگان اعلامیهای که در اول ژانویه 3681 به وسیله ابراهام لینکلن رئیس جمهور امریکاصادر و به موجب ان به بردگان سیاهپوست امریکایی ازادی اعطا شد
compound wound generator U ژنراتوری که هم دارای میدان موازی و هم میدان سری میباشد
grenade court U میدان تیر یا میدان اموزش پرتاب نارنجک
high intensity magnetic field U میدان مغناطیسی شدت میدان بزرگ
lenz' law U جریان القاء شده در یک مدار که نسبت به یک میدان مغناطیسی دارای حرکت نسبی است میدانی در جهت مخالف میدان اصلی بوجودمی اورد
battlefield recovery U اخراجات میدان رزم اخراجات میدان نبرد جمع اوری وسایل از کار افتاده رزمی
closure minefield U میدان مین سد کننده حرکت میدان مین ممانعتی دریایی
course U میدان تیر میدان
courses U میدان تیر میدان
coursed U میدان تیر میدان
manumission U ازادی
release U ازادی
insubjection U ازادی
released U ازادی
indpendence U ازادی
freedom U ازادی
freedoms U ازادی
freeness U ازادی
independence U ازادی
immunity U ازادی
releases U ازادی
large n U ازادی
option U ازادی
openness U ازادی
liberation U ازادی
liberties U ازادی
liberty U ازادی
enfranchisement U ازادی
liberticide U ازادی کش
options U ازادی
emancipation U ازادی
liberals U ازادی
liberal U ازادی
looseness U ازادی
paroled U ازادی مشروط
conditional discharge U ازادی مشروط
manumit U ازادی بخشیدن
market freedom U ازادی بازار
manumission U ازادی برده
parole U ازادی مشروط
liberally U ازادی خواهانه
economic freedom U ازادی اقتصادی
liberators U ازادی بخش
free will U ازادی اراده
liberator U ازادی بخش
paroling U ازادی مشروط
freedom of seas U ازادی دریاها
free enterprise U ازادی اقتصادی
statue of liberty U مجسمه ازادی
freehand U ازادی در تصمیم
the champion of liberty U مدافع ازادی
liberty of the press U ازادی مطبوعات
paroles U ازادی مشروط
liberty party U حزب ازادی
freehand U ازادی عمل
toleration U ازادی ازادگی
medal of freedom U مدال ازادی
advantages accruning from U ازادی مطبوعات
catholicity U ازادی فکر
market freedom U ازادی تجاری
probation U ازادی مشروط
probation U ازادی بقیدالتزام
civil liberty U ازادی مدنی
degree of freedom U درجه ازادی
freedom of the press U ازادی مطبوعات
probational U ازادی بقیدالتزام
freedom of experssion U ازادی بیان
freedom to choose U ازادی در انتخاب
freedom of trade U ازادی تجارت
habeas corpus U حکم ازادی
freedom of enterprise U ازادی تجارت
edict of emancipation U منشور ازادی
relief U فراغت ازادی
civil liberties U ازادی مدنی
freedom of choice U ازادی انتخاب
freedom of the press U ازادی نگارش
emancipatory U ازادی بخش
freedom of belief U ازادی عقیده
degrees of freedom U درجات ازادی
laissez-faire U ازادی تجارت
elbow room U ازادی عمل
elbowroom U ازادی عمل
probationary period U دوره ازادی مشروط
liberal U ازادی خواه زیاد
liberals U ازادی خواه زیاد
overindulgence U ازادی بیش از حد دادن
libertarianism U طرفداری از ازادی فردی
latitudes U ازادی عمل وسعت
declaration of indulgence U اعلام ازادی دینی
libertarian U طرفدار ازادی اراده
liberal school U مکتب ازادی اقتصادی
libertarians U طرفدار ازادی اراده
latitude U ازادی عمل وسعت
free thinking U ازادی از قیود مذهب
liberalism U اصول ازادی خواهی
franchises U ازادی حق انتخاب امتیاز
laissez-faire U ازادی صادرات وواردات
franchise U ازادی حق انتخاب امتیاز
laissez-faire U ازادی کسب و کار
free thought U ازادی فکر لامذهب
the champion of liberty U سنگ بسینه زن ازادی
nurse of liberty U پرورشگاه یا مهد ازادی
liberty of conscience U ازادی عقیده یا فکر
free movement of capital U ازادی جابجایی سرمایه
freedom of entry and exit U ازادی ورود و خروج
laissez faire U ازادی مطلق اقتصادی
Soc U ازادی دراخذ تصمیم قضایی
ransom U ازادی کسی یاچیزی راخریدن
disestablishes U کلیسا را از ازادی محروم کردن
illiberal U متعصب مخالف اصول ازادی
jubilees U روز ازادی سال ویژه
edict of emancipation U ازادی بی قید و شرط اعطا شد
disestablish U کلیسا را از ازادی محروم کردن
ransoms U ازادی کسی یاچیزی راخریدن
disestablished U کلیسا را از ازادی محروم کردن
nationalists U ازادی خواه واستقلال طلب
nationalists U ملی گرا ازادی طلب
nationalist U ازادی خواه واستقلال طلب
nationalist U ملی گرا ازادی طلب
the liberal party U حزب یا دسته ازادی خواه
freewheeled U با ازادی حرکت وجنبش کردن
disestablishing U کلیسا را از ازادی محروم کردن
freewheel U با ازادی حرکت وجنبش کردن
freewheels U با ازادی حرکت وجنبش کردن
four freedoms U ازادی در نطق و بیان عقیده
jubilee U روز ازادی سال ویژه
liberalism U اعتقاد به ازادی ازلی و ابدی انسان
manchester school U مکتب انگلیسی طرفدار ازادی مبادله
piscary U ازادی ماهیگیری در ابهای متعلق به غیر
gold palm U نشان شرکت در جنگهای ازادی امریکا
individualism U اصول ازادی فردی در سیاست واقتصاد
hasty breaching U نفوذ تعجیلی در میدان مین عبور تعجیلی از میدان مین رخنه تعجیلی
paroles U ازادی زندانیان واسرا بقید قول شرف
four freedoms U دین رهایی از احتیاج و بالاخره ازادی از ترس
paroling U ازادی زندانیان واسرا بقید قول شرف
parole U ازادی زندانیان واسرا بقید قول شرف
paroled U ازادی زندانیان واسرا بقید قول شرف
the open door U ازادی ورود بیگانگان به کشوری برای بازرگانی
mr. and mrs billiards U بیلیارد کیسه دار بین زن ومرد که زن ازادی ضربه دارد
convertibility U قابلیت تبدیل پول و اسعار ازادی خرید و فروش ارز درممالک مختلف
ticket of leave U سند ازادی مشروط زندانی محکوم به حبس ابد که ازطرف وزارت کشور صادر میشود
necessity U درCL به حالاتی اطلاق میشودکه عامل عمل به علت عدم ازادی اراده مسئول اعمال خود نیست
serfs U درسیستم فئودالی به رعایای وابسته به زمین اطلاق می شد اگر چه برده نبودند لیکن فاقد ازادی واقعی محسوب می شدند
serf U درسیستم فئودالی به رعایای وابسته به زمین اطلاق می شد اگر چه برده نبودند لیکن فاقد ازادی واقعی محسوب می شدند
front de liberation national U جبهه ازادی بخش ملی سازمان جنگجویان الجزایرکه در فاصله 4591 تا2691 برای پایان دادن به سلطه فرانسویان در الجزایر
phyrgian cap U یکجور کلاه مخروطی که اکنون انرا با کلاه ازادی یکی میدانند
rate integration gyro U ژایرویی با یک درجه ازادی که محور خروجی ان با مایع چسبناکی به محور دوران متصل شده
magna carta U فرمان کبیر یا فرمان ازادی صادره از طرف جان پادشاه انگلیس در سال 5121
magna charta U فرمان کبیر یا فرمان ازادی صادره از طرف جان پادشاه انگلیس در سال 5121
arenas U میدان
plainest U میدان
field line U خط میدان
agora U میدان
reach U میدان
forums U میدان
forum U میدان
reaches U میدان
reached U میدان
arena U میدان
reaching U میدان
line of force U خط میدان
line bay U میدان خط
place U میدان
spaces U میدان
space U میدان
zero field U بی میدان
sq U میدان
places U میدان
fielded U میدان
plains U میدان
plainer U میدان
plain U میدان
trone U میدان
placing U میدان
ROUNDABOUT U میدان
fields U میدان
domains U میدان
domain U میدان
frontage U میدان
aim U میدان
aimed U میدان
aims U میدان
piazza U میدان
open space U میدان
ring U میدان
frontages U میدان
field U میدان
plaza U میدان
scope U میدان
resistance force U جنبش مقاومت یا جنبش ازادی بخش انقلابی
field regulator U نافم میدان
field of fire U میدان اتش
field of consciousness U میدان هشیاری
field range U میدان تیرجنگی
field of battle U میدان رزم
field rectifier U یکسوساز میدان
field of battle U میدان جنگ
field of attention U میدان توجه
field of force U میدان نیرو
field pole U قطب میدان
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com