English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About |
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 202 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
image field U میدان تصویر
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
magnetic field figure U تصویر میدان مغناطیسی
Other Matches
compound wound generator U ژنراتوری که هم دارای میدان موازی و هم میدان سری میباشد
grenade court U میدان تیر یا میدان اموزش پرتاب نارنجک
crop U کاهش اندازه یا حاشیه یک تصویر یا بریدن بخش مستط یلی تصویر
crops U کاهش اندازه یا حاشیه یک تصویر یا بریدن بخش مستط یلی تصویر
tweening U محاسبه تصاویر میانی که از تصویر ابتدایی شروع تا تصویر دیگر برسد
images U سیستم الکترونیکی یا کامپیوتری پردازش تصویر و بدست آوردن اطلاعات تصویر
image [سیستم الکترونیکی یا کامپیوتری پردازش تصویر و بدست آوردن اطلاعات تصویر]
cropped U کاهش اندازه یا حاشیه یک تصویر یا بریدن بخش مستط یلی تصویر
picturing U آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
picture U آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
pictures U آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
pictured U آنالیز اطلاعات یک تصویر با روشهای کامپیوتری یا الکترونیکی برای تامین تشخیص شی در تصویر
video U متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر
videoed U متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر
videoing U متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر
videos U متن یا تصویر یا گرافیک نمایش داده شده روی تلویزیون یا صفحه تصویر کامپیوتر
acrobats U که یک تصویر گرافیکی را شرح میدهد و نمایش تصویر را در سخت افزارهای مختلف ممکن میکند
acrobat U که یک تصویر گرافیکی را شرح میدهد و نمایش تصویر را در سخت افزارهای مختلف ممکن میکند
high intensity magnetic field U میدان مغناطیسی شدت میدان بزرگ
image [تجزیه اطلاعات یک تصویر به وسیله الکترونیکی با کمک کامپیوتر که مشخصات و خصوصیات شی را در تصویر شامل میشود.]
images U تجزیه اطلاعات یک تصویر به وسیله الکترونیکی با کمک کامپیوتر که مشخصات و خصوصیات شی را در تصویر شامل میشود
flickered U تصویر گرافیک کامپیوتری که شدت آن در اثر نرخ پایین تازگی تصویر یا اختلال سیگنال تغییر میکند
flickers U تصویر گرافیک کامپیوتری که شدت آن در اثر نرخ پایین تازگی تصویر یا اختلال سیگنال تغییر میکند
flicker U تصویر گرافیک کامپیوتری که شدت آن در اثر نرخ پایین تازگی تصویر یا اختلال سیگنال تغییر میکند
spherization U جلوه ویژه برنامه گرافیک کامپیوتری که تصویر را به کره تبدیل میکند یا تصویر را حول یک شکل کروی می چرخاند
lenz' law U جریان القاء شده در یک مدار که نسبت به یک میدان مغناطیسی دارای حرکت نسبی است میدانی در جهت مخالف میدان اصلی بوجودمی اورد
lossless compression U روشهای فشرده سازی تصویر که تعداد بیتهای هر پیکس در تصویر را کاهش میدهد بدون از دست دادن اطلاع یا کیفیت
battlefield recovery U اخراجات میدان رزم اخراجات میدان نبرد جمع اوری وسایل از کار افتاده رزمی
autos U الگویی از برخی برنامههای گرافیکی که یک تصویر بیتی را به برداری تبدیل میکند به این ترتیب که لبههای شکل را در تصویر قرار میدهد و اطراف آن خط می کشد
refreshes U بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
refreshed U بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
refresh U بهنگام سازی مرتب تصویری صفحه CRT با اسکن کردن هر پیکسل با اشعه تصویر برای اطمینان از اینکه تصویر قابل دیدنی است
auto U الگویی از برخی برنامههای گرافیکی که یک تصویر بیتی را به برداری تبدیل میکند به این ترتیب که لبههای شکل را در تصویر قرار میدهد و اطراف آن خط می کشد
persistence U مدت زمان یک CRT یک تصویر را نمایش میدهد پس از توقف دنبال کردن مسیر اشعه تصویر روی صفحه نمایش
hypertext U روش اتصال کلمه یا تصویر به صفحه بعد پس از انتخاب کلمه یا تصویر توسط کاربر
pen drawing U تصویر خطی تصویر مدادی
closure minefield U میدان مین سد کننده حرکت میدان مین ممانعتی دریایی
tracing U تابع برنامه گرافیکی یک تصویر bitmap می گیرد و پردازش میکند تا لبههای آنرا پیدا کند و آنها را به یک تصویر با خط عمودی تبدیل کند که راحت تر اجرا شود
tracings U تابع برنامه گرافیکی یک تصویر bitmap می گیرد و پردازش میکند تا لبههای آنرا پیدا کند و آنها را به یک تصویر با خط عمودی تبدیل کند که راحت تر اجرا شود
orthographic U تصویر یا نقشه که در ان خطوط مصور برسطح تصویر یا نقشه عموداست
background U تصویر نمایش داده شده به عنوان صفحه پشتی در برنامه یا ویندوز GUI. این تصویر حرکت نمیکند و اختلافی در برنامه ایجاد نمیکند
backgrounds U تصویر نمایش داده شده به عنوان صفحه پشتی در برنامه یا ویندوز GUI. این تصویر حرکت نمیکند و اختلافی در برنامه ایجاد نمیکند
courses U میدان تیر میدان
course U میدان تیر میدان
coursed U میدان تیر میدان
raster scan U ردیابی افقی محل تصویر پیمایش محل تصویر
images U نقش کردن تصویر کردن نشان دادن تصویر
image dissector tube U لامپ تجزیه کننده تصویر لامپ دیسکتور تصویر
image formation U تولید تصویر تصویر
scan U درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند
scanned U درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند
scans U درون CRT یا صفحه نمایش . اشعه تصویر صفحه نمایش روی هرخط اسکن حرکت میکند تا تصویر را روی صفحه نمایش ایجاد کند
hasty breaching U نفوذ تعجیلی در میدان مین عبور تعجیلی از میدان مین رخنه تعجیلی
place U میدان
arenas U میدان
line of force U خط میدان
places U میدان
placing U میدان
plain U میدان
plainer U میدان
zero field U بی میدان
field line U خط میدان
line bay U میدان خط
arena U میدان
sq U میدان
spaces U میدان
space U میدان
trone U میدان
piazza U میدان
reach U میدان
reached U میدان
reaches U میدان
reaching U میدان
aims U میدان
aimed U میدان
aim U میدان
ring U میدان
plaza U میدان
agora U میدان
plainest U میدان
plains U میدان
scope U میدان
forum U میدان
forums U میدان
frontages U میدان
frontage U میدان
open space U میدان
domain U میدان
fielded U میدان
domains U میدان
field U میدان
ROUNDABOUT U میدان
fields U میدان
square U جذر میدان
squared U جذر میدان
on sight U در میدان دیددوربین
squaring U جذر میدان
magnetic stray field U میدان پراکنده
magnetizing field U میدان مغناطیس گر
obstacle course U میدان موانع
fields U میدان دید
maxwell field U میدان ماکسول
high field U میدان قوی
field of attention U میدان توجه
backs U مدافع خط میدان
maxwell field U میدان ماکسولی
back U مدافع خط میدان
ring U انگشتر میدان
force field U میدان نیرو
flying ground U میدان پرواز
flying field U میدان فرودگاه
fixed field U میدان ثابت
firing range U میدان تیر
battlefields U میدان نبرد
filed circuit U مدار میدان
field voltage U ولتاژ میدان
alternating field U میدان متناوب
field vector U بردار میدان
parade grounds U میدان رژه
parade ground U میدان رژه
battleground U میدان جنگ
battlegrounds U میدان جنگ
plaza U میدان عمومی
electrostatic field U میدان الکتروستاتیکی
outfight U از میدان در کردن
gravitational field U میدان گرانش
perceptual field U میدان ادراکی
game keeper U قرق چی میدان
front porch U میدان جلو
phenomenal field U میدان پدیداری
electromagnetic spectrum U میدان الکترومغناطیسی
field theory U تئوری میدان ها
main field U میدان اصلی
interference field U میدان مزاحم
interference field U میدان انترفرنس
intermediate field U میدان میانی
intermediate field U میدان واسطه
irrotational field U میدان ناگردان
image field curvature U انحنای میدان
arena U میدان مسابقات
arenas U میدان مسابقات
line of magnetic field strength U خط میدان مغناطیسی
magnetic field line U خط میدان مغناطیسی
magnetic flux line U خط میدان مغناطیسی
fielded U میدان دید
parading U میدان رژه
field U میدان دید
minefields U میدان مین
sight U میدان دید
rinks U میدان یخ بازی
rink U میدان یخ بازی
induction field U میدان القائی
inhomogeneity of a field U غیریکنواختی یک میدان
inhomogeneous field U میدان غیریکمواخت
champs U میدان جنگ
champing U میدان جنگ
champed U میدان جنگ
champ U میدان جنگ
middle U میانه میدان
middles U میانه میدان
input field U میدان ورودی
minefield U میدان مین
sights U میدان دید
parades U میدان رژه
paraded U میدان رژه
playing field U میدان بازی
magnetic f. U میدان مغناطیسی
field [algebraic structure] U میدان [ریاضی]
battlefields U میدان جنگ
battlefield U میدان نبرد
battlefield U میدان جنگ
magnetic fields U میدان مغناطیسی
playing fields U میدان بازی
range U میدان تیر
range U میدان حدودتغییرات
parade U میدان رژه
low field U میدان ضعیف
f.of battle U میدان جنگ
warfare U میدان جنگ
magnetic balance U تعادل میدان
magnetic field U میدان مغناطیسی
yards U محوطه یا میدان
yard U محوطه یا میدان
ranges U میدان حدودتغییرات
ranges U میدان تیر
ranged U میدان حدودتغییرات
ranged U میدان تیر
field of force U میدان نیرو
field mark U نشان میدان
downfield U میدان پایین
field control U کنترل میدان
field magnet U اهنربای میدان
tension field U میدان کششی
field magnet U میدان مغناطیسی
test bay U میدان ازمایش
field length U درازای میدان
field judge U داور میدان
the butts U میدان تیراندازی
center base U میدان مرکزی
distortion of field U اغتشاش میدان
Recent search history Forum search
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com