Perdic.com
English Persian Dictionary - Beta version
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
|
Help
|
About
|
Home
|
Forum / پرسش و پاسخ
|
+
Contribute
|
Users
Login | Sign up
Enter keyword here!
⌨
Tips
|
Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (10 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English
Persian
Menu
radiation field
U
میدان تابش
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
compound wound generator
U
ژنراتوری که هم دارای میدان موازی و هم میدان سری میباشد
grenade court
U
میدان تیر یا میدان اموزش پرتاب نارنجک
high intensity magnetic field
U
میدان مغناطیسی شدت میدان بزرگ
lenz' law
U
جریان القاء شده در یک مدار که نسبت به یک میدان مغناطیسی دارای حرکت نسبی است میدانی در جهت مخالف میدان اصلی بوجودمی اورد
battlefield recovery
U
اخراجات میدان رزم اخراجات میدان نبرد جمع اوری وسایل از کار افتاده رزمی
closure minefield
U
میدان مین سد کننده حرکت میدان مین ممانعتی دریایی
courses
U
میدان تیر میدان
coursed
U
میدان تیر میدان
course
U
میدان تیر میدان
glowed
U
تابش
isodose
U
هم تابش
lustre
U
تابش
glow
U
تابش
effulgence
U
تابش
effulge
U
تابش
coruscation
U
تابش
radiation
U
تابش
phosphorogenic
U
تابش زا
glint
U
تابش
eradiation
U
تابش
erythema
U
تابش
glinting
U
تابش
glints
U
تابش
glitter
U
تابش
emissions
U
تابش
total radiation
U
تابش کل
brilliance
U
تابش
radiational
U
تابش
irradiation
U
تابش
fulgency
U
تابش
radiation of heat
U
تابش
radioactivity
U
تابش
emission
U
تابش
glinted
U
تابش
glows
U
تابش
glittered
U
تابش
glitters
U
تابش
shine
U
تابش
shines
U
تابش
radiation pattern
U
الگوی تابش
solarization
U
تابش افتاب
flash
U
تابش انی
wave radiation
U
تابش موج
radiometer
U
تابش سنج
flashed
U
تابش انی
flashes
U
تابش انی
visible radiation
U
تابش مرئی
thermal emission
U
تابش حرارتی
soft radiation
U
تابش نرم
polarized radiation
U
تابش قطبیده
soaking
U
تابش متعادل
radiation hazard
U
گزند تابش
radiation intensity
U
شدت تابش
thermal radiation
U
تابش حرارتی
radiation density
U
تراکم تابش
radiation constants
U
ثابتهای تابش
ultraviolet radiation
U
تابش فرابنفش
radiant intensity
U
شدت تابش
primary cosmic rays
U
تابش کیهانی
cosmic radiation
U
تابش کیهانی
radiation loss
U
گمگشتگی تابش
exciting radiation
U
تابش برانگیزاننده
fluorescence
U
تابش ماهتابی
radiation efficiency
U
راندمان تابش
irradiate
U
تابش دادن
irradiation
U
تابش دهی
black light
U
تابش فرابنفش
cosmic rays
U
تابش کیهانی
bolometri
U
تابش سنجی
shines
U
فروغ تابش
shine
U
فروغ تابش
irradiance
U
درخشندگی تابش
irradiancy
U
درخشندگی تابش
plane of incidence
U
صفحه تابش
incidence angle
U
زاویه تابش
angle of incidence
U
زاویه تابش
anneal
U
پخت تابش
sunshine
U
تابش افتاب
annihilation radiation
U
تابش نابودی
background radiation
U
تابش زمینه
heat radiation
U
تابش گرما
radiation laws
U
قوانین تابش
emissivity
U
تابش نسبی
energy radiation
U
تابش انرژی
incidence plane
U
صفحه تابش
spectrum
U
گستره تابش
electromagnetic radiation
U
تابش الکترومغناطیسی
sheen
U
تابش برق
irradiating
U
تابش دادن
lustreer
U
تابش فروزندگی
candescent
U
تابش یاگرما
irradiates
U
تابش دادن
irradiated
U
تابش دادن
angle of reflection
U
زاویه تابش
continuous background radiation
U
تابش زمینهای پیوسته
planck's radiation law
U
قانون تابش پلانک
flames
U
مشتعل شدن تابش
polarized electromagnetic radiation
U
تابش الکترومغناطیسی قطبیده
glow
U
التهاب تابش گداختگی
opalescence
U
تابش قوس و قزحی
net radiation factor
U
ضریب تابش خالص
glowed
U
التهاب تابش گداختگی
glows
U
التهاب تابش گداختگی
flame
U
مشتعل شدن تابش
kirchhoff radiation law
U
قانون تابش کیرشهف
ionizing radiation
U
تابش یون ساز
ionizing radiation
U
تابش یونیزه کننده
bolometric magnitude
U
قدر تابش سنجی
blackbody radiation
U
تابش جسم سیاه
near ultraviolet radiation
U
تابش فرابنفش نزدیک
hard radiation
U
تابش یا پرتو سخت
radiation of heat
U
انتقال گرمابوسیله تابش
glares
U
تابش خیره کننده تشعشع
accidentalism
U
اثرات تابش نورمصنوعی براشیاء
dazzles
U
تابش یا روشنی خیره کننده
glared
U
تابش خیره کننده تشعشع
glare
U
تابش خیره کننده تشعشع
dazzling
U
تابش یا روشنی خیره کننده
dazzled
U
تابش یا روشنی خیره کننده
dazzle
U
تابش یا روشنی خیره کننده
radioactive
U
پرتو افشان تابش دار
photon
U
تنها یک الکترون تابش شود
isodose
U
دارای تابش یا اشعه برابر هم شعاع
thermionic
U
مربوط به تابش الکترونها ازاجسام داغ
sunlight
U
تابش افتاب انعکاس نور خورشید
roentgen
U
واحد تابش تشعشعات یونیزه کننده
hasty breaching
U
نفوذ تعجیلی در میدان مین عبور تعجیلی از میدان مین رخنه تعجیلی
roentgenography
U
عکس برداری بوسیله تابش اشعه مجهول
angle of incidence
U
زاویه بین شعاع تابش و عمود به صفحه
radiation cooling
U
سرد شدن توسط تابش مستقیم از سطح
footcandle
U
واحد روشنایی برابر تابش نور در یک فوت مربع
delayed neutrons
U
نوترونهای تابش شده از یک هسته برانگیخته در یک پروسه رادیواکتیو
photoemissive
U
مادهای که در اثر روشنایی یانور از خود الکترون تابش میکند
luminescence
U
پدیده نورافشانی جسمی پس ازقرار گرفتن درمعرض تابش اشعه
laser
[light amplification by stimulated emission of radiation]
U
لیزر
[تقویت نور به روش گسیل القایی تابش]
[فیزیک]
roentgenogram
U
عکسی که توسط تابش اشعه مجهول درست شده است
airglow
U
روشنایی که در هنگام غروب به علت تابش افتاب به جوزمین پدید می اید
phototude
U
لوله الکترون دارای کاتد و اندکه بترتیب فوتون تابش وجذب می کنند
actinoelectric
U
اجسامی که دارای خاصیت تولید الکتریسیته در اثر تابش طول موجی متناسب با نورباشند
wein law
U
طول موج بیشترین شدت تابش حاصل از منبع جسم داغ با دمای مطلق نسبت عکس دارد
lasers
U
هر روش تابش نور کوهرنت یا همسان توسط انرژی ذخیره شده در سیستم مولکولی یااتمی هنگام تحریک با سیگنال ورودی
laser
U
هر روش تابش نور کوهرنت یا همسان توسط انرژی ذخیره شده در سیستم مولکولی یااتمی هنگام تحریک با سیگنال ورودی
rem
U
مقدار تابش یونیزه کننده که در صورت جذب توسط یک جسم همان تاثیرات فیزیولوژیکی را که یک رونتگن اشعه ایکس یاتابشهای گاما دارند خواهدداشت
fields
U
میدان
line of force
U
خط میدان
line bay
U
میدان خط
domains
U
میدان
domain
U
میدان
field
U
میدان
field line
U
خط میدان
agora
U
میدان
fielded
U
میدان
frontage
U
میدان
plain
U
میدان
zero field
U
بی میدان
placing
U
میدان
places
U
میدان
plains
U
میدان
sq
U
میدان
open space
U
میدان
plainer
U
میدان
frontages
U
میدان
scope
U
میدان
plaza
U
میدان
trone
U
میدان
piazza
U
میدان
ring
U
میدان
plainest
U
میدان
place
U
میدان
space
U
میدان
spaces
U
میدان
forum
U
میدان
reached
U
میدان
reach
U
میدان
aims
U
میدان
arenas
U
میدان
forums
U
میدان
aim
U
میدان
aimed
U
میدان
reaches
U
میدان
arena
U
میدان
ROUNDABOUT
U
میدان
reaching
U
میدان
hill shading
U
سایه زدن ارتفاعات و تپه هاروی نقشه رنگ کردن ارتفاعات در عکس جهت تابش نور خورشید
field distortion
U
اعوجاج میدان
field distortion
U
انحراف میدان
f.of battle
U
میدان جنگ
field of vision
U
میدان بینایی
field constant
U
ثابت میدان
field control
U
کنترل میدان
field current
U
جریان میدان
field density
U
چگالی میدان
field of force
U
میدان نیرو
field pole
U
قطب میدان
field energy
U
انرژی میدان
field direction
U
جهت میدان
field range
U
میدان تیرجنگی
field of vision
U
میدان دید
field distribution
U
پخش میدان
field of view
U
میدان دید
Recent search history
Forum search
more
|
برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
✘ Close
Contact
|
Terms
|
Privacy
© 2009 Perdic.com