English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (5 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
rubber separator U میان گیر لاستیکی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
baton rounds U گلولههای لاستیکی ضداغتشاش فشنگهای لاستیکی
medoterranean U واقع در میان چند زمین میان زمینی
futtock U میان چوب میان تیر
intervenient U در میان اینده واقع در میان
gumboots U پوتین لاستیکی
gumboot U پوتین لاستیکی
grommet U پولک لاستیکی
air bed U بالشتک لاستیکی
rubber bands U نوار لاستیکی
rubber-stamping U مهر لاستیکی
bladder type fuel call U باک لاستیکی
rubber stopper U درپوش لاستیکی
rubber-stamps U مهر لاستیکی
rubber tube U لوله لاستیکی
rubber tile U فرش لاستیکی
hoseline U لوله لاستیکی
bramble leaf fender U دفرای لاستیکی
rubber snaffle bit U لجام لاستیکی
rubber U کائوچو لاستیکی
rubbers U کائوچو لاستیکی
rubber-stamp U مهر لاستیکی
rubber stamps U مهر لاستیکی
bladder type fuel cell U باک لاستیکی
rubber stamp U مهر لاستیکی
rubber band U نوار لاستیکی
foam rubber U اسفنج لاستیکی
rubber-stamped U مهر لاستیکی
liferaft U قایق نجات لاستیکی
radiator coil U لوله لاستیکی رادیاتور
rubber covered wire U سیم با روکش لاستیکی
jacket U غلاف لاستیکی یاپلاستیکی
non metallic waterproof wiring U کابل با پوشش لاستیکی
rubbery transition temperature U دمای تبدیل لاستیکی
jackets U غلاف لاستیکی یاپلاستیکی
hose clamp U بست لوله لاستیکی
hoseline U خطوط لوله لاستیکی
galosh U روکفشی کفش لاستیکی
dogs U مخروطهای لاستیکی کنار مسیر
dogging U مخروطهای لاستیکی کنار مسیر
sheathed hose U لوله لاستیکی روکش دار
armored hose U لوله لاستیکی زره دار
pneumatic dunnage U جعبه ها و محفظههای لاستیکی بار
dog U مخروطهای لاستیکی کنار مسیر
surfmat U تشک لاستیکی برای شناورشدن روی اب
water bed U تشک لاستیکی که درون انرا پراز اب می کنند
teething ring U حلقه لاستیکی مخصوص گازگرفتن کودک تا دندان در اورد
braid U الیاف بافته شده با روکش لاستیکی برای دربر گرفتن وتقویت لولههای هیدرولیکی
braided U الیاف بافته شده با روکش لاستیکی برای دربر گرفتن وتقویت لولههای هیدرولیکی
braids U الیاف بافته شده با روکش لاستیکی برای دربر گرفتن وتقویت لولههای هیدرولیکی
toe point U پوشش لاستیکی سفت روی لبه جلویی اسکیت قرقره دار برای کمک به پرش
dumptor U کامیونی با چرخهای لاستیکی که دارای سرعتی زیاد میباشد و بار خود را درجلو تخلیه میکند
psychophysics U علم روابط میان روان وتن علم روابط میان روان شناسی وفیزیک
lute U گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
lutes U گل یا سیمان مخصوص درزگیری وبتونه حلقه لاستیکی مخصوص دهانه بطری
hosed U لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hosing U لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hose U لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
hoses U لوله لاستیکی مخصوص اب پاشی وابیاری لوله اب اتش نشانی
bungee U ریسمان الاستیکی متشکل ازرشتههای لاستیکی که توسط الیاف بافته شده نخی پوشانده شده
air bedding U لایههای لاستیکی بادی بالشتکهای بادی
rubber stamps U با مهر لاستیکی مهر کردن
rubber stamp U با مهر لاستیکی مهر کردن
rubber-stamping U با مهر لاستیکی مهر کردن
rubber-stamps U با مهر لاستیکی مهر کردن
rubber-stamped U با مهر لاستیکی مهر کردن
rubber-stamp U با مهر لاستیکی مهر کردن
thru U از میان
center U میان
staggers U یک در میان
cross country U میان بر
crosscut U میان بر
staggering U یک در میان
amid U در میان
half back U میان
waists U میان
waist U میان
in our midst U در میان ما
in the midden of U در میان
stagger U یک در میان
shortcut U میان بر
middling U میان
diameter U میان بر
mean water U میان اب
overthwart U از میان
per U از میان
midrib U رگ میان
waistline U میان
mean line U خط میان
amongst U در میان
middle part U میان
between U میان
through U از میان
mesocarp U میان بر
diameters U میان بر
omphalos U میان
intershoot U در میان
waistlines U میان
into U در میان
middle U میان
among U میان
centred U میان
centre U میان
middles U میان
centered U میان
centers U میان
mongst U میان
cross cultural U میان فرهنگی
cross-cultural U میان فرهنگی
cutoff U راه میان بر
cut across U میان بر کردن
insuperable U از میان برنداشتنی
parenthetical U میان دو کمانک
blow in U حمله از میان خط
extra-mural U میان دانشگاهی
triple space U دو سطر در میان
an a days U یک روز در میان
ambivert U میان گرا
mesosphere U میان کره
centration U میان گرایی
ambiversion U میان گرایی
high-pitched U میان فراز
ambiequal U میان حال
short cut U راه میان بر
cut of a corner U میان بر کردن
osculant U در میان چندچیز
mesencephalon U میان مغز
merlon U میان دو تیرکش
medius U انگشت میان
mediastinum U میان پرده
interlay U در میان گذاردن
intervascular U واقع در میان رگ ها
intertrial U میان کوششی
intersegmental U میان قطعهای
interposition U پا میان گذاری
internode U میان گره
intermural U میان دیواری
intermontane U میان کوه
interlucent U میان تاب
mesoderm U میان پوست
mesosphere U میان- سپهر
mesothorax U میان سیه
midsection U میان بخش
midrib U رگ میان برگ
midrange U میان دامنه
middleweight U میان وزن
middleware U میان افزار
midmost U میان ترین
middlemost U میان ترین
middle weight U میان وزن
middle sized U میان اندازه
middle finger U انگشت میان
midcourse U میان راه
midbrain U میان مغز
midships U در میان کشتی
interlocate U در میان گذاردن
interjectory U در میان انداخته
interjectory U در میان اورده
heart wood U میان چوب
halt back U میان بازی کن
halfback U میان بازیکن
half back U میان بازی کن
the means and the extremes U دو میان و دو کرانه
floret of the disk U گلچه میان
to cut off a corner U میان برکردن
entracte U میان پرده
to gird up one's loins U میان بستن
duramen U میان درخت
double space U یک سطر در میان
diaphrgam U میان پرده
decussate U یکی در میان
heartwood U میان چوب
interfluves U میان دو رود
staggered riveting U پرچکاری یک در میان
interjacency U وقوع در میان
interjacency U میان بودن
intergroup U میان گروهی
intercurrent U در میان اینده
intercurreace U در میان امدن
intercellular U میان یاختهای
short circuiting U میان بر زدن
inter vivos U در میان زنده ها
inter se U میان خودشان
inter nos U در میان خودمان
shortcut U راه میان بر
shortcut U میان برکردن
slim jim U لاغر میان
to make mincemeat of U از میان بردن
intervened U در میان امدن
spotty U چنددر میان
via U میان راه
meddle U میان وسط
bummer U چرخ میان
meddled U میان وسط
meddles U میان وسط
interpose U پا به میان گذاردن
waists U میان تنه
waist U میان تنه
interposed U پا به میان گذاردن
mezzo-sopranos U میان صدا
mezzo-soprano U میان صدا
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com