English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (11 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
teenage U میان سن سیزده و نوزده
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
baker's dozen U سیزده
thirteen U سیزده
d.'s dozen U سیزده تا
thirteen U عدد سیزده
long dozen U سیزده عدد
triskaidekaphobia U سیزده هراسی
nineteens U عدد نوزده
nineteen U عدد نوزده
nineteen U نوزدهمین مرتبه نوزده تایی
nineteens U نوزدهمین مرتبه نوزده تایی
bengal cottage U [باغچه ای با دیوارهای کاهگلی در اواسط قرن نوزده اروپا]
the intercalary month U ماهی است درتقویم بنی اسرائیل که درهرروزه نوزده ...خورشیدی
medoterranean U واقع در میان چند زمین میان زمینی
Lancet style U [سبک گوتیکی اواخر قرن نوزده مرسوم به سبک نیزه ای]
Free style U [سبک قرن نوزده در احساس سبک کلاسیک و دومستیک]
futtock U میان چوب میان تیر
intervenient U در میان اینده واقع در میان
psychophysics U علم روابط میان روان وتن علم روابط میان روان شناسی وفیزیک
centred U میان
midrib U رگ میان
diameter U میان بر
middle part U میان
diameters U میان بر
centered U میان
mean line U خط میان
mean water U میان اب
thru U از میان
centre U میان
mesocarp U میان بر
middling U میان
centers U میان
intershoot U در میان
between U میان
amongst U در میان
center U میان
middle U میان
cross country U میان بر
crosscut U میان بر
into U در میان
half back U میان
in our midst U در میان ما
in the midden of U در میان
amid U در میان
staggers U یک در میان
staggering U یک در میان
stagger U یک در میان
among U میان
waists U میان
waist U میان
through U از میان
waistlines U میان
waistline U میان
shortcut U میان بر
overthwart U از میان
per U از میان
omphalos U میان
mongst U میان
middles U میان
intercurreace U در میان امدن
heart wood U میان چوب
halt back U میان بازی کن
halfback U میان بازیکن
half back U میان بازی کن
floret of the disk U گلچه میان
entracte U میان پرده
duramen U میان درخت
double space U یک سطر در میان
heartwood U میان چوب
interjacency U میان بودن
intercurrent U در میان اینده
middle-aged U میان سال
interfluves U میان دو رود
intercellular U میان یاختهای
inter vivos U در میان زنده ها
inter se U میان خودشان
inter nos U در میان خودمان
intergroup U میان گروهی
diaphrgam U میان پرده
decussate U یکی در میان
ambiversion U میان گرایی
ambiequal U میان حال
interdisciplinary U میان رشتهای
hollow <adj.> U میان تهی
among each other <adv.> U میان خودشان
insuperable U از میان برنداشتنی
cross-cultural U میان فرهنگی
ambivert U میان گرا
an a days U یک روز در میان
cut of a corner U میان بر کردن
cut across U میان بر کردن
cutoff U راه میان بر
centration U میان گرایی
blow in U حمله از میان خط
cross cultural U میان فرهنگی
interjacency U وقوع در میان
midrib U رگ میان برگ
mesothorax U میان سیه
mesosphere U میان- سپهر
mesosphere U میان کره
mesoderm U میان پوست
short circuiting U میان بر زدن
mesencephalon U میان مغز
merlon U میان دو تیرکش
shortcut U راه میان بر
shortcut U میان برکردن
midships U در میان کشتی
midbrain U میان مغز
midcourse U میان راه
midsection U میان بخش
midrange U میان دامنه
middleweight U میان وزن
middleware U میان افزار
midmost U میان ترین
middlemost U میان ترین
osculant U در میان چندچیز
middle weight U میان وزن
middle sized U میان اندازه
middle finger U انگشت میان
medius U انگشت میان
mediastinum U میان پرده
slim jim U لاغر میان
intertrial U میان کوششی
intersegmental U میان قطعهای
interposition U پا میان گذاری
internode U میان گره
intermural U میان دیواری
intermontane U میان کوه
interlucent U میان تاب
interlocate U در میان گذاردن
interlay U در میان گذاردن
interjectory U در میان انداخته
With a slender waist. U میان با ریک
staggered riveting U پرچکاری یک در میان
the means and the extremes U دو میان و دو کرانه
to cut off a corner U میان برکردن
to gird up one's loins U میان بستن
to make mincemeat of U از میان بردن
triple space U دو سطر در میان
extra-mural U میان دانشگاهی
high-pitched U میان فراز
parenthetical U میان دو کمانک
intervascular U واقع در میان رگ ها
interjectory U در میان اورده
mezzo soprano U میان صدا
interject U در میان اوردن
abrogates U از میان برده
abrogate U از میان برده
mezzo-sopranos U میان صدا
spotty U چنددر میان
bummer U چرخ میان
waists U میان تنه
interjected U در میان اوردن
via U میان راه
diaphragms U میان پرده
diaphragm U میان پرده
medium term U میان مدت
interposes U پا به میان گذاردن
mezzo-soprano U میان صدا
meddled U میان وسط
intervenes U در میان امدن
meddles U میان وسط
hollows U میان تهی
intervened U در میان امدن
interpose U پا به میان گذاردن
hollow U میان تهی
intervene U در میان امدن
interjects U در میان اوردن
interjecting U در میان اوردن
interposed U پا به میان گذاردن
waist U میان تنه
navels U میان وسط
midweek U میان هفته
interpolation U میان یابی
middle age U میان سال
meddle U میان وسط
of middle a U میان سال
meant U میان مشترک
interpersonal U میان فردی
short cuts U راه میان بر
short cut U راه میان بر
interposing U پا به میان گذاردن
interindividual U میان فردی
enclosure U میان بار
navel U میان وسط
middle aged U میان سال
enclosures U میان بار
interpolations U میان یابی
interfacial U واقع در میان دورو
miscegenation U زناشویی میان نژادی
syncopate U از میان کوتاه کردن
interline U در میان سطرها نوشتن
interjacent U میانی در میان افتاده
inter alia U میان چیزهای دیگر
interleave U در میان چیزی جادادن
inter alia U میان اشخاص دیگر
shunt U از میان بردن کنارگذاشتن
interjacent U در میان واقع شونده
shunted U از میان بردن کنارگذاشتن
interdigital U واقع در میان انگشتان
interdental space U فاصله میان دو دندان
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com