English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
extra-mural U میان دانشگاهی
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
collegiate U دانشگاهی
academic costume U لباس دانشگاهی
academic year U سال دانشگاهی
graduate study U تحصیلات دانشگاهی
academicals U لباس دانشگاهی
medoterranean U واقع در میان چند زمین میان زمینی
outland trophy U جایزه دانشگاهی بازیگرفوتبال
lecture notes U جزوه درس دانشگاهی
european academic research network U شبکه پژوهشی دانشگاهی اروپا
peripheral course U دوران پیش دانشگاهی نظامی
conferred a degree U درجه دانشگاهی اعطا کردن
varsity U تیم اول دانشگاه یا دانشکده دانشگاهی
alma mater U مدرسه یا دانشگاهی که شخص در آن پرورش یافته است
heisman trophy U جام هایزمن برای بهترین بازیگر دانشگاهی
futtock U میان چوب میان تیر
intervenient U در میان اینده واقع در میان
campus network U شبکهای که شبکههای محلی کوچکتر را به هم وصل میکند در هر سازمان یا سایت دانشگاهی
academe U فعالیت هایی که اساتید دانشگاهی انجام می دهند نظیر نوشتن مقاله، تدریس و غیره
psychophysics U علم روابط میان روان وتن علم روابط میان روان شناسی وفیزیک
entomology U حشره شناسی [حشره شناسی] [جانور شناسی] [رشته دانشگاهی]
center U میان
centred U میان
centre U میان
stagger U یک در میان
centers U میان
amid U در میان
centered U میان
half back U میان
shortcut U میان بر
staggering U یک در میان
mongst U میان
crosscut U میان بر
middle part U میان
middling U میان
overthwart U از میان
thru U از میان
omphalos U میان
staggers U یک در میان
waist U میان
cross country U میان بر
waists U میان
diameters U میان بر
through U از میان
mesocarp U میان بر
amongst U در میان
into U در میان
middle U میان
between U میان
middles U میان
mean water U میان اب
mean line U خط میان
among U میان
intershoot U در میان
waistline U میان
waistlines U میان
midrib U رگ میان
per U از میان
in our midst U در میان ما
in the midden of U در میان
diameter U میان بر
cut across U میان بر کردن
ambiequal U میان حال
enclosures U میان بار
enclosure U میان بار
staggered riveting U پرچکاری یک در میان
an a days U یک روز در میان
ambiversion U میان گرایی
ambivert U میان گرا
cutoff U راه میان بر
to gird up one's loins U میان بستن
interdisciplinary U میان رشتهای
osculant U در میان چندچیز
to cut off a corner U میان برکردن
blow in U حمله از میان خط
shortcut U میان برکردن
shortcut U راه میان بر
slim jim U لاغر میان
interjectory U در میان انداخته
insuperable U از میان برنداشتنی
the means and the extremes U دو میان و دو کرانه
cross-cultural U میان فرهنگی
cross cultural U میان فرهنگی
centration U میان گرایی
short circuiting U میان بر زدن
cut of a corner U میان بر کردن
decussate U یکی در میان
intervascular U واقع در میان رگ ها
intergroup U میان گروهی
interfluves U میان دو رود
intercurrent U در میان اینده
intercurreace U در میان امدن
intercellular U میان یاختهای
medius U انگشت میان
inter vivos U در میان زنده ها
inter se U میان خودشان
inter nos U در میان خودمان
merlon U میان دو تیرکش
mesencephalon U میان مغز
interjacency U میان بودن
interjacency U وقوع در میان
intertrial U میان کوششی
intersegmental U میان قطعهای
interposition U پا میان گذاری
internode U میان گره
intermural U میان دیواری
intermontane U میان کوه
mediastinum U میان پرده
interlucent U میان تاب
interlocate U در میان گذاردن
interlay U در میان گذاردن
interjectory U در میان اورده
mesoderm U میان پوست
mesosphere U میان کره
middlemost U میان ترین
midmost U میان ترین
middleware U میان افزار
entracte U میان پرده
middleweight U میان وزن
midrange U میان دامنه
midrib U رگ میان برگ
duramen U میان درخت
midsection U میان بخش
double space U یک سطر در میان
heart wood U میان چوب
middle weight U میان وزن
floret of the disk U گلچه میان
mesosphere U میان- سپهر
mesothorax U میان سیه
heartwood U میان چوب
halt back U میان بازی کن
halfback U میان بازیکن
half back U میان بازی کن
midships U در میان کشتی
midbrain U میان مغز
midcourse U میان راه
middle finger U انگشت میان
middle sized U میان اندازه
diaphrgam U میان پرده
interject U در میان اوردن
abrogates U از میان برده
abrogate U از میان برده
mezzo soprano U میان صدا
spotty U چنددر میان
hollows U میان تهی
bummer U چرخ میان
interjected U در میان اوردن
hollow U میان تهی
intervenes U در میان امدن
intervened U در میان امدن
intervene U در میان امدن
interjects U در میان اوردن
via U میان راه
interjecting U در میان اوردن
waists U میان تنه
waist U میان تنه
short cuts U راه میان بر
short cut U راه میان بر
hollow <adj.> U میان تهی
interpersonal U میان فردی
mezzo-soprano U میان صدا
meant U میان مشترک
middle-aged U میان سال
of middle a U میان سال
diaphragms U میان پرده
diaphragm U میان پرده
navels U میان وسط
navel U میان وسط
middle aged U میان سال
middle age U میان سال
mezzo-sopranos U میان صدا
interposes U پا به میان گذاردن
With a slender waist. U میان با ریک
medium term U میان مدت
parenthetical U میان دو کمانک
meddle U میان وسط
meddled U میان وسط
meddles U میان وسط
interpose U پا به میان گذاردن
high-pitched U میان فراز
interposing U پا به میان گذاردن
triple space U دو سطر در میان
interpolation U میان یابی
midweek U میان هفته
interindividual U میان فردی
to make mincemeat of U از میان بردن
interposed U پا به میان گذاردن
interpolations U میان یابی
among each other <adv.> U میان خودشان
intercensal U واقع در میان دو سرشماری
intercellular U واقع در میان یاخته ها
iteract U فاصله میان دو پرده
pale U در میان نرده محصورکردن
intercolonial U معمول در میان مستعمرات
irg U شکاف میان رکودی
intract U در میان هم کار کردن
interstatify U در میان چینههای دیگرقراردادن
interstellar space U فاصله میان ستارگان
intercililary U واقع در میان ابروها
interblock gap U شکاف میان بلاکی
inter electrode capacity U فرفیت میان الکتردها
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com