English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 203 (4 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
shortcut U میان برکردن
to cut off a corner U میان برکردن
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Search result with all words
to cut short U قطع کردن میان برکردن
Other Matches
to set in a roar U از خنده روده برکردن
to heave a ship down U کشتی رابرای پاک کردن بیک سوکشیدن یایک برکردن
medoterranean U واقع در میان چند زمین میان زمینی
futtock U میان چوب میان تیر
intervenient U در میان اینده واقع در میان
psychophysics U علم روابط میان روان وتن علم روابط میان روان شناسی وفیزیک
waist U میان
staggers U یک در میان
thru U از میان
amid U در میان
per U از میان
omphalos U میان
overthwart U از میان
waistlines U میان
mesocarp U میان بر
amongst U در میان
midrib U رگ میان
staggering U یک در میان
stagger U یک در میان
mongst U میان
middling U میان
centred U میان
crosscut U میان بر
centre U میان
centers U میان
centered U میان
middle part U میان
cross country U میان بر
center U میان
diameters U میان بر
diameter U میان بر
waists U میان
mean water U میان اب
in our midst U در میان ما
in the midden of U در میان
into U در میان
through U از میان
between U میان
middle U میان
middles U میان
waistline U میان
mean line U خط میان
half back U میان
shortcut U میان بر
among U میان
intershoot U در میان
slim jim U لاغر میان
staggered riveting U پرچکاری یک در میان
blow in U حمله از میان خط
an a days U یک روز در میان
centration U میان گرایی
the means and the extremes U دو میان و دو کرانه
midsection U میان بخش
interposes U پا به میان گذاردن
midships U در میان کشتی
interposing U پا به میان گذاردن
midweek U میان هفته
interpolation U میان یابی
interpolations U میان یابی
short circuiting U میان بر زدن
insuperable U از میان برنداشتنی
interdisciplinary U میان رشتهای
enclosures U میان بار
osculant U در میان چندچیز
interfluves U میان دو رود
enclosure U میان بار
shortcut U راه میان بر
interpersonal U میان فردی
ambiequal U میان حال
ambiversion U میان گرایی
interindividual U میان فردی
ambivert U میان گرا
cross-cultural U میان فرهنگی
midrib U رگ میان برگ
intersegmental U میان قطعهای
intergroup U میان گروهی
intercurrent U در میان اینده
intercurreace U در میان امدن
intercellular U میان یاختهای
inter vivos U در میان زنده ها
inter se U میان خودشان
inter nos U در میان خودمان
mediastinum U میان پرده
heartwood U میان چوب
heart wood U میان چوب
halt back U میان بازی کن
interjacency U میان بودن
interjacency U وقوع در میان
interposition U پا میان گذاری
intertrial U میان کوششی
internode U میان گره
intermural U میان دیواری
intermontane U میان کوه
intervascular U واقع در میان رگ ها
interlucent U میان تاب
interlocate U در میان گذاردن
interlay U در میان گذاردن
interjectory U در میان انداخته
interjectory U در میان اورده
halfback U میان بازیکن
half back U میان بازی کن
medius U انگشت میان
middle finger U انگشت میان
decussate U یکی در میان
middle sized U میان اندازه
middle weight U میان وزن
cut of a corner U میان بر کردن
cut across U میان بر کردن
cutoff U راه میان بر
middlemost U میان ترین
midmost U میان ترین
middleware U میان افزار
middleweight U میان وزن
diaphrgam U میان پرده
midcourse U میان راه
merlon U میان دو تیرکش
floret of the disk U گلچه میان
mesencephalon U میان مغز
mesoderm U میان پوست
entracte U میان پرده
mesosphere U میان کره
mesosphere U میان- سپهر
mesothorax U میان سیه
duramen U میان درخت
double space U یک سطر در میان
midbrain U میان مغز
midrange U میان دامنه
interject U در میان اوردن
diaphragms U میان پرده
diaphragm U میان پرده
navels U میان وسط
navel U میان وسط
middle aged U میان سال
middle age U میان سال
of middle a U میان سال
medium term U میان مدت
abrogates U از میان برده
abrogate U از میان برده
middle-aged U میان سال
spotty U چنددر میان
bummer U چرخ میان
waists U میان تنه
waist U میان تنه
hollows U میان تهی
via U میان راه
mezzo-sopranos U میان صدا
mezzo soprano U میان صدا
mezzo-soprano U میان صدا
meant U میان مشترک
hollow U میان تهی
short cuts U راه میان بر
short cut U راه میان بر
hollow <adj.> U میان تهی
meddles U میان وسط
among each other <adv.> U میان خودشان
meddled U میان وسط
meddle U میان وسط
to gird up one's loins U میان بستن
parenthetical U میان دو کمانک
intervene U در میان امدن
high-pitched U میان فراز
intervened U در میان امدن
to make mincemeat of U از میان بردن
extra-mural U میان دانشگاهی
intervenes U در میان امدن
interjects U در میان اوردن
cross cultural U میان فرهنگی
interjecting U در میان اوردن
With a slender waist. U میان با ریک
interjected U در میان اوردن
triple space U دو سطر در میان
interposed U پا به میان گذاردن
interpose U پا به میان گذاردن
interplanetary spaces U فضاهای میان سیارگان
interrecord gap U شکاف میان رکوردی
internationally U در میان همه ملتها
intertie U بست در میان دو تیر
interblock gap U شکاف میان بلاکی
inter electrode capacity U فرفیت میان الکتردها
An exception is ... U میان استثناء ... است.
interstellar space U فاصله میان ستارگان
interseptal U واقع در میان پره ها
interseptal U واقع در میان جدارها
interscapular U واقع در میان دو کتف
interstatify U در میان چینههای دیگرقراردادن
to burn up U سوزاندن و از میان بردن
pale U در میان نرده محصورکردن
iteract U فاصله میان دو پرده
paler U در میان نرده محصورکردن
palest U در میان نرده محصورکردن
interquartile range U دامنه میان چالاکی
irg U شکاف میان رکودی
interamnian U واقع در میان دو رودخانه
interaxal U واقع در میان دو کوه
interdigitate U واقع در میان انگشتان
interlineation U در میان سطر نویسی
interfacial U واقع در میان دورو
interjacent U در میان واقع شونده
interjacent U میانی در میان افتاده
intermural U واقع در میان دیوارها
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com